بسیاری از نظریهپردازان رئالیست و نورئالیست، هنوز هم قدرت نظامی را محوریترین مساله در نظام بینالملل میدانند هرچند که بسیاری از آنها به اهمیت مقولههای دیگر چون اقتصاد و فرهنگ نیز پی بردهاند. با این حال، اصلیترین شاخصه قدرت در گفتمان واقعگرایی، همچنان قدرت نظامی است.
ایالات متحده آمریکا در گستره کلاسیک نظامی، قویترین قدرت نظامی جهان محسوب میشود. 5113 کلاهک هستهای که بیش از 2000 فروند از آنها آماده شلیک هستند، تنها یکی از جنبههای بضاعت نظامی کشوری است که جهان را فرامیخواند، تا در برابر «تهدید هستهای ایران» متحد شود!
بودجه نظامی سالانه ایالات متحده نیز تقریبا خود به تنهایی معادل بودجه نظامی سایر کشورهای کره زمین است. با این وصف در نظام بینالمللی که قدرت نظامی در آن حرف اول را میزند و تمام اعضای دائم شورای امنیتش را کشورهای صاحب بمب اتمی تشکیل میدهند، ایالات متحده آنقدر قلدر محسوب میشود که جایگاه مهمی داشته باشد.
برخی از تحلیلگران پس از فروپاشی بلوک شرق، از ایالات متحده به مثابه تکقطب بینالمللی یا «هژمون» یاد میکنند و به این معنا، تمام نظامهای امنیتی جهان را با محوریت هژمون مورد تعریف قرار میدهند. بنابراین، کشورهای جهان از منظر هویتی تعریفی جز متحد هژمون یا مخالف هژمون ندارند. بوش پسر، رئیسجمهور سابق ایالات متحده تلاش کرد تا پس از واقعه نهچندان غیرمبهم یازده سپتامبر، همین معنا را القا کند: «هر که با ما نیست، علیه ماست.»
در چنین تعریفی از نظام بینالملل، اهمیت انتخابات آمریکا قابل بررسی است. رسانههای جریان غالب غربی که نفوذ آنها بلاتردید در سطح جهانی است، چنان انتخابات آمریکا را پوشش میدهند که گویا مهمترین مساله جهان است. البته جای تعجب هم ندارد چرا که نظام هژمونیک خود مهمترین و بیاهمیتترین مساله جهان را تعیین میکند و ابزار تعیین آن نیز رسانه است.
به باور بسیاری از تحلیلگران، سیاست جمهوریخواهان و دموکراتها در رابطه با نظام بینالملل فاقد تفاوتهای ماهوی است اما آندسته از واقعگرایان که به حفظ موازنه قوا میاندیشند، عموما در این بین بیطرف باقی نمیمانند.
آن دسته که موازنه هژمونیک را باور دارند بیشتر حامی جمهوریخواهانی هستند که تمایل آنها نسبت به جنگ اصولا بیشتر از دموکراتهاست و آنهایی که جنگ را ابزار خودتخریبی دانسته و مخالف هژمونی هستند، قاعدتا بیشتر باید متمایل به دموکراتهایی باشند که در اتخاذ تصمیم جنگ، عموما محتاطترند.
با این حال، آنجا که پای منافع حیاتی ایالات متحده در میان باشد، نه دموکراتها و نه جمهوریخواهان تردیدی در استفاده از ابزار قدرت نظامی به خود راه نمیدهند.
در اینکه نظام بینالمللی میتواند از انتخابات آمریکا متاثر شود تردیدی نیست. یکی از واضحترین نمونههای این تاثر، انتخاب «جورج دابلیو. بوش» به ریاستجمهوری آمریکا بود که برای سالها نظم حاکم بر جهان را بر هم زند و تاثیرات آن نهتنها بر نظام بینالمللی بلکه بر ترتیبات داخلی آمریکا نیز هنوز قابل مشاهده است. تا زمانی که اتحاد شوروی بهعنوان قطب مقابل ایالات متحده هنوز از هم نپاشیده بود، بالطبع میزان تاثر نظام بینالمللی از شخصی که قدرت را در آمریکا در دست میگیرد، کمتر بود اما این تاثیر در نظام هژمونیک بسی بیشتر است.
اما تاثیرپذیری نظام بینالملل از انتخابات ایالات متحده نیز محدود است و چهبسا این ساختار بینالمللی است که در بسیاری موارد رفتار دولتمردان آمریکایی را تعیین میکند. به هر حال در این نظام بینالمللی قدرتهایی وجود دارند که کم و بیش دارای اهرمهای تاثیرگذاری بوده و میتوانند منافع خود را بعضا به ایالات متحده تحمیل کنند. قدرت اقتصادی این روزهای چین از این جمله است و مخالفتهای چین و روسیه با ایالات متحده بر سر بحران سوریه نیز نمونه دیگری است.
به این ترتیب، اگر دولتها به عنوان کارگزاران اصلی در ساختار بینالمللی ملحوظ گردند که در نظریههای جریان غالب روابط بینالملل میگردند، تاثیر و تاثر دوجانبهای بین کارگزار و ساختار برقرار است و به این دلیل، انتخابات ایالات متحده هم میتواند بر نظام بینالمللی تاثیر گذارد و هم از آن تاثیر پذیرد.
اما آنچه بیشتر بر انتخابات ایالات متحده تاثیر مینهد، عموما منافع گروههایی خاص در عرصه بینالملل است که صهیونیستها یا به طور عامتر، یهودیان از آن جملهاند. خصوصیت بارز یهودیان در طول تاریخ یکی دو قرن اخیر، استفاده بسیار زیرکانه از فرصتهایی بوده است که نظام بینالملل در اختیار آنها قرار میدهد. انتخابات آمریکا نیز برای یهودیان به یک فرصت همیشگی تبدیل شده است. نفوذ گسترده لابیهای قدرتمند صهیونیستی در ایالات متحده منجر به رقابت هرچه بیشتر کاندیداهای دو حزب جمهوریخواه و دموکرات برای جلب نظر بیشتر صهیونیستها و موجودیت بینالمللی مرتبط با آنان یعنی رژیم اسرائیل میشود. در مناظره سوم بین اوباما و رامنی ملاحظه شد که این دو چگونه برای ابراز ارادت بیشتر به اسرائیل با یکدیگر مجادله میکردند!
به این ترتیب، تلآویو از تاثیرگذاری گسترده انتخابات ایالات متحده بر نظام بینالملل حداکثر استفاده را برده و با استفاده از نفوذ اقتصادی خود در ایالات متحده، با تاثیر نهادن بر این انتخابات، سعی میکند تا چیدمان بینالمللی را به نفع خود تغییر دهد. هرچند یهودیان آمریکا به طور سنتی حامی حزب دموکرات محسوب میشوند اما این بار، شاید دلخوریهای نتانیاهو از اوباما، اقبال آنان را به دموکراتها کمتر کند.
نظمی که پس از وستفالی در اروپا بهوجود آمد و سپس به تمام جهان توسعه یافت، بر نفی هژمونی تاکید داشت اما اکنون جهان تلاش یک کشور غربی را برای تثبیت هژمونی خود در جهان مشاهده میکند، هرچند که غرب حاضر نیست بپذیرد که ایالات متحده خلاف قواعد بازی عمل کرده و مدعی است که اتفاقا این کشور، حافظ این قواعد است.
اما به هرحال، شاید بیشترین وجه تاثیرگذار انتخابات آمریکا بر نظام بینالملل، «محیط روانی» شخص منتخب در این انتخابات باشد. محیط روانی به معنای مجموعه ادراکات و برداشتهای سیاستمدار از محیط پیرامونی و واقعیات موجود است.
به این ترتیب، علاوه بر تمام الزامات ساختاری، شخصیت کسی که از انتخابات آمریکا سربرمیآورد نیز میتواند تا حدودی بر نظام بینالملل تاثیرگذار باشد. شخصیت جنگطلب بوش پسر بلاتردید در اتفاقات پس از واقعه مشکوک یازده سپتامبر و اشغال عراق و افغانستان بی تاثیر نبود همانطور که شخصیت «دوایت آیزنهاور» باعث شد که در جنگ 1956 ایالات متحده مستقیما به یاری اسرائیل نشتابد و بزرگترین پیروزی سیاسی «جمال عبدالناصر» در برابر اسرائیل حاصل شود.
در میان دو کاندیدای فعلی ریاست جمهوری ایالات متحده، میتوان تفاوتهایی از منظر محیط روانی مشاهده کرد. اوباما از آن دسته سیاستمداران محسوب میشود که تمایل به «حفظ وضع موجود» در آنها بیشتر است. اینگونه سیاستمداران در کل بیشتر بر مواردی چون ثبات اقتصادی تمرکز میکنند و اصولا تا حفظ قدرتشان ایجاب نکند، دست به اقدامات تند و سخت نمیزنند.
رامنی اما از آن دسته سیاستمداران محسوب میشود که میل به «تجدیدنظرطلبی» در وی مشاهده شده است هرچند که هرگز رئیسجمهور نبوده تا در عمل میزان این میل را نشان دهد. بنابراین، در صورت بهقدرت رسیدن وی در انتخابات 6 نوامبر، احتمال تاثر نظام بینالمللی از این انتخابات تا حدودی بالاتر میرود.
به هر روی، انتخابات آمریکا هم از نظام بینالمللی تاثیر میپذیرد و هم تا حدودی بر آن تاثیرگذار است. اینکه کدام بر دیگری بیشتر تاثیر مینهند، به شرایط بینالمللی و شخص منتخب باز میگردد. به بیان سادهتر، نظام بینالملل در اینکه چه کسی در انتخابات آمریکا پیروز شود تاثیرگذار است و از دیگرسو، شخص منتخب در انتخابات ایالات متحده نیز میتواند بر نظام بینالمللی تاثیر گذارد.
انتهای پیام/ک.ص