به گزارش خبرگزاری فارس، سعدالله زارعی در یادداشت روز مورخه ۶ آبانماه جاری در روزنامه کیهان نوشت: حمله همزمان روز چهارشنبه رژیم صهیونیستی به غزه و سودان سبب شد که بعضی از محافل سیاسی آن را نشانههای آغاز دور جدیدی از درگیریهای ارتش رژیم غاصب علیه محور مقاومت ارزیابی کنند، اما وقتی سخنگوی ارتش صهیونیستی در روز پنجشنبه اعلام کرد که از ساعات پایانی روز چهارشنبه به توقف آتش علیه منطقه غزه روی آورده و میانجیگری مصر را پذیرفته است، تصور اینکه در آستانه آغاز یک درگیری گسترده بین رژیم صهیونیستی و مناطق عربی هستیم، تا حد زیادی تغییر کرد.
رژیم صهیونیستی در دو هفته گذشته بیش از 40 بار به منطقه بسته و تحت محاصره غزه حمله کرد و 81 نفر از ساکنان این منطقه را شهید و زخمی کرد و فلسطینیها تنها زمانی که این حملات تشدید شد و استمرار پیدا کرد، واکنش نشان دادند و البته رژیم غاصب، مدعی است که حماس طی روزهای سه شنبه و چهارشنبه هفته گذشته حداقل 80 راکت به مناطق جنوبی فلسطین شلیک کرده و به حداقل یک نظامی اسرائیلی آسیب جدی وارد ساخته است. خود این خبر بیانگر آن است که نیروهای مقاومت فلسطینی دست کم دو هفته خویشتنداری کرده و سپس واکنش نشان دادهاند.
از سوی دیگر رژیم صهیونیستی در همان ساعتی که به گفته «آموس گیلاد»- یک مقام ارتش- آتش بس در حمله به غزه را با میانجیگری مصر پذیرفته، به منطقهای نظامی در پایتخت سودان حمله کرده است. خبرهای موثق بیانگر آن است که چهار فروند جنگنده اسرائیل در فاصله ساعات 10 تا 12 شب روز چهارشنبه از نقطهای نزدیک به خلیج عقبه به پرواز درآمده و پس از طی مسافت نسبتاً طولانی به «مجتمع نظامی الیرموک» حمله کرده و این تاسیسات را به آتش کشیده و سپس به پایگاه خود در جنوب فلسطین اشغالی بازگشتهاند.
این رژیم اگرچه با صراحت از پذیرش مسئولیت این اقدام طفره رفته، اما آن را رد هم نکرده و این در حالی است که وزیر اطلاع رسانی سودان با صراحت این جنگندهها را متعلق به رژیم صهیونیستی دانسته و البته هیچ تردیدی هم در این موضوع نیست.
در خصوص رخدادهای نظامی امنیتی بین رژیم صهیونیستی و سودان و غزه تاملاتی وجود دارند:
1- سلسله حملات زمینی و هوایی اخیر رژیم صهیونیستی به غزه یکی دو روز پس از اعلام رسمی سیدحسن نصرالله مبنی بر پرواز پهپاد حزبالله بر فراز منطقه نظامی و امنیتی رژیم صهیونیستی صورت گرفت. این موضوع که در 60 سال اخیر بی سابقه بود و به قول غالب قندیل اسرائیل را از موضع تهاجمی به موضعی دفاعی کشاند، حیثیت اسرائیل را در سطح داخلی و خارجی تضعیف کرد و از آن طرف نقش زیادی در افزایش موقعیت مقاومت داشت. گروههای جهادی تحت محاصره غزه به طور یکپارچه از اقدام حزبالله حمایت کردند و حتی گردانهای مجاهدین، پرواز پهپاد ایوب بر فراز مناطق امنیتی نظامی رژیم صهیونیستی را سبب تغییر معادله امنیتی به ضرر اسرائیل ارزیابی کردند. از این منظر حمله واکنشی این رژیم به منطقهای که از سال 1386 تاکنون در محاصره شدید دارویی، غذایی و ... بوده، واکنش یک قدرت تضعیف شده به یک قدرت رو به افزایش است. البته اسرائیل در این واکنش دو حلقه نسبتا ضعیف را انتخاب کرده است؛ غزه و سودان. بر این اساس رژیم صهیونیستی اگرچه در این میدان از ادبیاتی سازش ناپذیر استفاده کرد و نتانیاهو به ارتش دستور داد که قاطعانه امنیت جنوب را تامین کند و «آموس گیلاد» روز پنجشنبه، از کوتاه نیامدن ارتش اسرائیل در برابر مقاومت فلسطین حرف زد و گفت: «قاطعانه میتوانیم بگوییم هیچگونه توافقی با حماس نه اکنون و نه در گذشته صورت نگرفته و هرگز هم نخواهد گرفت.» این در حالی بود که در همین زمانی که گیلاد از عدم توافق حرف میزد یک سخنگوی دیگر این رژیم از توافق غیررسمی اسرائیل و حماس با میانجیگری مصر خبر میداد. بنابراین میتوان گفت اقدام دو هفته اخیر رژیم صهیونیستی علیه سودان و غزه تنها کاری بوده که نیروهای نظامی اسرائیل برای نشان دادن اقتدار خود می توانستهاند، انجام بدهند.
2- حمله رژیم صهیونیستی به سودان کمی پیچیدهتر از حمله این رژیم به غزه است، چرا که در حمله به سودان حتماً باید یکی از دو کشور عرب که حدفاصل بین فلسطین و سودان هستند، اجازه پرواز به جنگندههای اسرائیلی را بدهند این دو کشور مصر و عربستان هستند. پرواز این جنگندهها و استفاده از آسمان عربی تاکنون با سکوت قاهره و ریاض مواجه شده و این خود تأییدی بر این مطلب است که حمله به سودان با هماهنگی قطعی عربی صورت گرفته است.
اما در این میان و با استناد به روابط خصمانه عربستان با گروههای جهادی فلسطینی از یک سو و دشمنی بین عربستان و دولت سودان، این احتمال که رژیم صهیونیستی از طریق خاک عربستان و هماهنگی با آل سعود به سودان حمله کرده باشد، قویتر و جدیتر است؛ کما این که پارهای از خبرها نیز بر این احتمال صحه میگذارند. یکی از این خبرها این است که 4 جنگنده رژیم صهیونیستی بعد از برخاستن از پایگاههای خود در جنوب فلسطین، بر فراز خلیج عقبه دیده شدهاند. خلیج عقبه همان نقطهای است که عربستان را به فلسطین متصل میکند. با این وصف یک بار دیگر پس از جنگهای 33 و 22 روزه شاهد توافق تل آویو و ریاض علیه یک کشور اسلامی عربی هستیم، کما اینکه این همراهی بین رژیمهای صهیونیستی و وهابی در درگیریهای اخیر سوریه و لبنان هم به وضوح قابل مشاهده میباشد.
3- اقدام مشترک اسرائیل علیه غزه و سودان در یک سکوت نسبی رسانهای در سطح جهان اسلام و عرب همراه شد، در این میان اتحادیه عرب با به کار بردن عبارات ضعیفی حمله تروریستی را بدون آن که در آن از رژیم صهیونیستی- تنها متهم- نامی ببرد را شایسته تحقیق و بررسی دانست! همین اتحادیه وقتی حادثه کشته شدن زنان و کودکان در روستای الحولای سوریه اتفاق افتاد، دولت دمشق را به عنوان عامل قطعی حادثه محکوم کرد و حال آن که نشانههای بدیهی وجود داشت که دامن ارتش سوریه را مبرا میکرد.
واکنش بسیار ضعیف اتحادیه عرب که سرخوردگی زیادی را در جهان عرب پدید آورد و از سوی آنان به تمسخر گرفته شد نشان میدهد که سران عرب و اتحادیه آنان موضوعیت و حتی موجودیت خود را از دست دادهاند با این وصف باید گفت همانطور که بعضی از مقامات غربی هم گفتهاند، اعراب به زودی به سوی دولتهایی سوق پیدا میکنند که از هویت و موجودیت آنان حمایت کنند.
4- حمله رژیم صهیونیستی به غزه با میانجیگری دولت جدید مصر فعلا متوقف شده و جالب این است که حملات زمینی و هوایی علیه ساکنان بی دفاع غزه در همان زمانی شروع شد که رژیم جدید مصر، «عاطف سالم الاهل» را به عنوان سفیر جدید مصر راهی تلآویو کرد و محمد مرسی در نامهای عاطفی بر پایبندی قاهره بر بندهای توافقنامه کمپ دیوید تأکید کرد و حمله به غزه در حالی صورت گرفت که پیش از آن دولت مرسی بر حقوق فلسطینیها و بهخصوص حقوق ساکنان محاصره شده غزه تأکید میکرد.
اسرائیل از فضای برقراری مجدد رابطه مصر و اسرائیل و عزیمت سالم الاهل و استوارنامه عاطفی او استفاده کرد و حملات خود را روی غزه متمرکز کرد تا همگان دریابند که آن که عقب مینشیند اعراب و دولتهای آنان است نه اسرائیل. با این وصف میتوان گفت حمله این دفعه رژیم غاصب صهیونیستی به غزه با دفعات قبل تفاوت میکند. اگر در گذشته حمله علیه فلسطینیها بود این بار این حمله که به حمله به خارطوم ضمیمه شد، علیه کشورهای عربی صورت گرفته است و در این میان موضع مصر بیش از گذشته در معرض سؤال قرار داشت.
میانجیگری مصریها در این میان اگرچه سبب پذیرش طرف فلسطینی شد، اما بیش از سکوت آن در قبال حمله اسرائیل به غزه و خارطوم، دارای معانی منفی بود. میانجیگری مصر به اسرائیل فرصت داد تا از پیامدهای حمله به غزه و سودان بگریزد چرا که این حملات میتوانست خشم عمومی و گسترده جهان اسلام و جهان عرب را در پی داشته باشد. میانجیگری مصر در واقع گریبان اسرائیل را از دست مسلمانان و فلسطینیها آزاد کرد بدون آنکه طرف متجاوز بهای تجاوز خود را پرداخته باشد.
اظهارات آموس گیلاد هم نشان داد که ارتش اسرائیل هیچ تعهدی به فلسطینیها و یا مصریها نداده و هر زمان که لازم بداند به حمله جدیدی دست میزند و مصریها قاعدتاً بار دیگر در مقام «میانجیگر» ظاهر میشوند و حال آنکه اخوان المسلمین مصر خود را متحد حماس در غزه معرفی میکند.
از این رو به نظر میآید اخوانیها بعد از به دست آوردن قدرت در مصر دچار یک تضاد پیچیده- پارادوکس- شدهاند و نتوانستهاند در معادله «بقا-هویت»، هویت خود را حفظ کنند. سکوت سران اخوان در برابر عزیمت سفیر جدید که پیش از این به عنوان کارگزار دولت مبارک در کنسولگری ایلات فعالیت میکرده، سکوت در برابر حمله رژیم صهیونیستی به سودان و سکوت در برابر حمله نظامی تلآویو علیه غزه نشان میدهد که اخوان بقا را بر هویت ترجیح داده است و این در حالی است که بقای هر کشور و یا گروه در گرو هویت او میباشد.
5- حمله رژیم صهیونیستی به غزه و سودان در فضایی صورت گرفت که ادعاهای مبتنی بر حمله رژیم صهیونیستی به ایران به مسئله اصلی محافل سیاسی و نظامی در سطوح منطقهای و خارجی تبدیل شده بود. در واقع حمله به غزه و خارطوم جایگزین حمله به ایران شده و این نشان میدهد که اسرائیل قادر به حمله به ایران و حتی حمله به حزبالله نیست و از این رو در حالی که هویت و موجودیت آن به واسطه پهپاد ایوب حزبالله -که ساخت ایران است- به شدت زیر سؤال رفته به غزه و خارطوم حمله میکند تا عصبانیت خود را تخلیه کند، خود این مسئله بیانگر آن است که اسرائیل فقط در برابر حمله زانو میزند و در برابر تواضع و ترس حریف به رقص درمیآید و حملهور میشود.
یادداشت/سعدالله زارعی
انتهای پیام/