به گزارش فارس، اندیشکده «هادسن» در مقاله ای به قلم «سِث کراپسی»، جانشین سابق فرمانده نیروی دریایی آمریکا و «داگلاس فِیت»، معاون سابق سیاست گذاری وزارت دفاع آمریکا، دراین باره نوشت؛ پس از آنکه طی هفتهها، مسلمانانِ خشمگین برضد دیپلماتهای ایالات متحده در خاورمیانه و جنوب شرقی آسیا تظاهرات کردند و این تظاهرات منجر به حمله ای مرگبار به مقامات سفارت آمریکا در لیبی شد، رئیس جمهور روسیه، «ولادیمیر پوتین»، از این موقعیت استفاده کرد و مواضعی را علیه آمریکا اتخاذ نمود. او این کار را با اخراج «آژانس توسعه بینالمللی ایالات متحده» از روسیه انجام داد، آژانسی که وظیفهاش مشورت و همکاری با سازمانهای خصوصی در زمینه دموکراسی است و از دهه 90 میلادی دراین زمینه فعالیت میکند.
در واقع، پوتین برنامه ای طولانی مدت موسوم به «نان لوگار» را لغو کرد، برنامه ای در زمینه همکاریها به منظور کنترل و نابودی سلاحهای کشتارجمعی باقی مانده از زمان شوروی سابق. پیغام وی این بود که روسیه به هیچ کمکی از جانب آمریکا نیاز ندارد.
* اقدامات اخیر پوتین به عنوان یک شکست در سیاست خارجی اوباما محسوب میشود
این اقدامات پوتین باعث از بین رفتن تمام امیدواریهای اوباما برای «بازبینی» در روابط ایالات متحده و روسیه میشود و در واقع سیاستهای خارجی اوباما درقبال روسیه را ناکارآمد نشان میدهد. این سیاستها در ظاهر نشان داد که مقصر این تنشها در روابط میان دو کشور، آمریکا بوده است و اوباما نیز برای اصلاح سیاستهای ایالات متحده تلاش فراوانی کرده است. در واقع اوباما انتظار داشت تا روسیه به یک متحد قابل اتکا تبدیل شده و با نگرانیهای آمریکا درباره ایران، سپر موشکی بالستیک، معاهده های مربوط به تسلیحات هسته ای و سایر موضوعات، همگام شود.
* از دیدگاه اوباما، مشکلات کنونی آمریکا به سبب سابقه طولانی این کشور در تجاوزگری و افراط گرایی است
در حقیقت، این سیاست روسیه هم سو با دیدگاه های کلی اوباما درباره مسئله امنیت ملی است. اوباما و تیم امنیت ملی وی براین عقیدهاند که مشکلات آمریکا در جهان تنها به سبب تجاوزات و افراط گراییهای ایدئولوژیک عوامل خارجی این کشور نیست، بلکه سابقه ننگین آمریکا در قلدریها، خودخواهیها، گسترش قوای نظامی و جنگ طلبی، به ویژه در زمان دولت جورج بوش، این مشکلات را دوچندان کرده است.
آنها از این موضوع شکایت دارند که آمریکا برای مدت زمانی طولانی همانند یک دولت سرکش، به پایمال کردن حقوق سایر کشورها پرداخته و با خودخواهی، تنها درصدد حفظ منافع ملی خود بوده و با تصمیم گیریهای یک جانبه، هیچ گاه با اقدامات مثبت نهادهای بینالمللی و کارشناسان خبره دراین زمینه موافقت نکرده است. آنها معتقدند که ایالات متحده باید همواره فروتن و متواضع رفتار کند و اصولی متفاوت را موسوم به «دکترین اوباما»، اتخاذ نماید.
* مشاوران و مقامات کاخ سفید از «دکترین اوباما» حمایت میکنند
«آنه ماری اسلاتر»، مدیر سابق برنامه ریزی سیاسی در وزارت خارجه آمریکا، در فوریه سال 2008 مقاله ای اجتماعی تحت عنوان «دلایل مناسب برای فروتنی» را منتشر کرد. او در این مقاله نوشت: «ایالات متحده باید به این موضوع توجه کند که غرور و تکبر باعث نابودی ما خواهد شد و مرگ دهها هزار انسان بی گناه را نیز رقم خواهد زد». مشاور کنونی کاخ سفید، «سامانتا پاور»، هنگامی که به عنوان سخنران در دانشگاه هاروارد فعالیت میکرد، طی مقاله ای در نشریه «نیو ریپابلیک» نوشت: «سازماندهی اصولی موسوم به دکترین اوباما، اعتبار ما را در جهان تقویت خواهد کرد و همچنین نشان خواهد داد که سیاست گذاران کنونی آمریکا، اشتباهات دولتهای قبلی را تأیید نمیکنند».
* آیا اوباما معتقد است که دوران سلطه گری و تجاوز ابرقدرتها پایان یافته است؟
دولت اوباما زمان زیادی در اختیار داشته است تا به بررسی فرضیه های دیپلماتیک خود بپردازد. در جولای سال 2009، اوباما در «آکادمی اقتصاد جدید» در مسکو اظهار داشت که روابط ایالات متحده و روسیه نیازمند یک بازبینی موثر است. وی گفت: «این دیدگاه مبنی بر این که روسیه و ایالات متحده همواره دشمنانی دیرینه محسوب میشوند و تنها میتوانند مواضعی مخالف یکدیگر اتخاذ نمایند، دیدگاهی مربوط به قرن بیستم است. همچنین دیدگاهی دیگر مبنی بر این که روسیه و ایالات متحده ملزم به رقابت برای تقویت قدرت و نفوذ خود بوده و بدین منظور باید جناحها و اتحادیه های جعلی ایجاد کنند، دیدگاهی مربوط به قرن نوزدهم است». اوباما با اشتباه خواندن چنین فرضیاتی، اضافه کرد: «در سال 2009، ابرقدرتها برای نشان دادن قدرت خود نیازی به سلطه گری و اهریمن جلوه دادن سایر کشورها ندارند».
چه چیزی سبب میشود تا دوران ریاست جمهوری اوباما را به عنوان یک دوره جدید تصور کنیم که در آن ابرقدرتها اشتباهاتی را که به مدت قرنها مرتکب شدهاند را دیگر تکرار نخواهد کرد. آیا این پیشنهادات اوباما در نتیجه مشاهده واقعیتها بوده است؟ آیا یک عذرخواهی محسوب میشود؟ یا یک وعده؟ یا پند و اندرز؟ آیا قصد اوباما این بود که بگوید دولتهای قدرتمند دیگر به خودخواهیها و تجاوزات خود ادامه نخواهند داد؟ آیا او بر این عقیده بود که دوران ریاست جمهوری وی با تغییرات در امور بینالمللی و پیوستن نوشته های مورخان یونان باستان به زباله دانی تاریخ مصادف خواهد شد؟
* به رغم تلاشهای اوباما برای بازبینی در روابط با روسیه، این کشور همواره به مخالفتهای خود با آمریکا ادامه داده است
اولین سخنرانی اوباما درباره «بازبینی» در روابط با روسیه، یک سال پس از آنکه این کشور دوست و متحد آمریکا یعنی گرجستان را مورد حمله قرار داد، صورت پذیرفت. اندکی پس از آن، راکتور هستهای بوشهر در ایران که با کمک روسیه ساخته شده بود، به بهره برداری رسید. هنگامی که در اوایل سال 2011، شورشیان سوریه برای سرنگونی دولت این کشور تلاش میکردند، روسیه حمایت خود از بشار اسد را از طریق ارسال تجهیزات نظامی به این کشور اعلام نمود.
طبق گزارشات «رویترز»، مسکو از زمان آغاز درگیریها در سوریه، تجهیزات نظامی به ارزش یک میلیارد دلار را به این کشور فروخته است. در ژوئن 2012، وزیر امورخارجه آمریکا، هیلاری کلینتون، به روسیه درمورد ارسال بالگردهای نظامی به منظور حمایت از رژیم سوریه در سرکوب معترضان، هشدار داد.
در آگوست سال 2011، پوتین، ایالات متحده را به اخلال در اقتصاد جهانی متهم کرد. طی «کنفرانس بینالمللی سپر موشکی اروپا» در مسکو در ماه مه 2012، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح روسیه، ژنرال «نیکلای ماکاروف» اعلام کرد که ناتو و ایالات متحده برنامههایی را برای ساخت یک پدافند دفاعی در برابر موشکهای بالستیک خاورمیانه دنبال میکنند. ژنرال ماکاروف با اشاره به موقعیت استراتژیک اروپای شرقی برای ساخت چنین سپر موشکی، اظهار داشت: «اتخاذ تصمیماتی مبنی بر استفاده از چنین تجهیزات مخربی تنها در صورتی پذیرفته میشود که آمریکا و غرب در شرایط وخیمی قرار گرفته باشند».
به طور خلاصه، 39 ماه پس از آنکه اوباما اظهار داشت: «ابرقدرتها نباید قدرت خود را با سلطه گری و اهریمن جلوه دادن سایر کشورها نشان دهند»، روسیه به مخالفت علیه ایالات متحده و ناتو برخاسته و حمایتهای سیاسی خود را از دولتهای سرکوبگر افزایش داده است. با گذشت سه سال و نیم از آغاز سیاستهای اوباما مبنی بر بازبینی در روابط خارجی، این سیاستها تنها شکست و ناامیدی را به همراه داشته است.
* امیدواریهای اوباما برای حل بحران سوریه از طریق همکاری با روسیه، به یأس تبدیل شد
در تابستان 2012، دولت اوباما به طور مکرر ابراز امیدواری میکرد که ولادیمیر پوتین، که به تازگی نیز مجدداً به عنوان رئیس جمهور روسیه انتخاب شده بود، از پایان دادن به درگیریها در سوریه حمایت خواهد کرد. اوباما هیچ گونه تمایلی به حمایت از شورشیان و مخالفان بشار اسد نشان نداد، این درحالی بود که وی مسئولیت خود را مبنی بر حمایت از مخالفان در لیبی که تلفات بسیار کمتری را نسبت به مخالفان سوری متحمل شده بودند، صریحاً ابراز داشت.
همان گونه که «نیویورک تایمز» شرح میدهد، تمرکز اوباما بر بحران سوریه براساس همکاری با روسیه و از طریق شورای امنیت سازمان ملل بود. اوباما تلاش میکرد تا پوتین را متقاعد سازد که با استعفای بشار اسد موافقت کند. به رغم تمام حمایتهای خود از دولت اوباما، سردبیران «واشنگتن پست» از ساده لوحی وی در قبال روسیه ابراز تأسف کردند و اظهار داشتند: «حتی اگر پوتین در این زمینه متقاعد شود، ابزارهای لازم برای سرنگونی بشار اسد و خاندانش را در اختیار ندارد. امیدواری آقای اوباما مبنی بر آمادگی رئیس جمهور روسیه برای همکاری با آمریکا، با تفکرات پوتین کاملاً درتنافض است».
اوباما نتوانست تمایل پوتین برای تقویت نفوذ روسیه در خاورمیانه را به خوبی ارزیابی کند. منافع روسیه در افزایش بهای نفت خلاصه میشود و این کشور از بی ثباتی در خاورمیانه به منظور رسیدن به این هدف خود استقبال میکند. این در حالی است که اوباما بر این عقیده بود که روسیه به منظور تقویت ثبات در خاورمیانه، با آمریکا همکاری خواهد کرد.
* سیاستهای اوباما در رابطه با روسیه، هزینههایی را برای لهستان و چک نیز به دنبال داشته است
هنگامی که اوباما برای ترغیب روسیه تلاش میکرد، این تلاشها هزینههایی را نیز برای متحدان آمریکا در لهستان و جمهوری چک به دنبال داشت. این دو کشور با قرارگرفتن رادارها و سپر موشکی آمریکا در خاک خود در زمان جورج بوش موافقت کرده بودند. این موضوع در آن زمان بحثهای فراوانی را در این دو کشور به همراه داشت، اما رهبران آنها معتقد بودند که همکاری با ایالات متحده، مزایای استراتژیک فراوانی را برای آنها به دنبال خواهد داشت.
جمهوری چک و لهستان در طی قرن بیستم بارها مورد تعرض قرار گرفته بودند، تعرضاتی از جانب نازیها و شوروی سابق. بسیاری از مردم در لهستان و چک، از ورود به جمع متحدان غرب و ایالات متحده استقبال کردند، زیرا همکاری با غرب و ایالات متحده استقلال آنها را ضمانت میکرد و آنها دیگر نگران تجاوزات از جانب آلمان، روسیه و یا هر کشور دیگری، نبودند.
رهبران لهستان و جمهوری چک از تقویت روابط با ایالات متحده از طریق امضای تفاهم نامه ای مبنی بر ایجاد سپر موشکی آمریکا در خاک خود حمایت کردند. زیرا از دیدگاه آنها، کلید امنیت و آزادی کشور در آینده، در ایجاد روابط امنیتی با ایالات متحده نهفته بود. اما اوباما ظاهراً براین عقیده بود که لغو این تفاهم نامه نسبت به ادامه آن، مزایای بیشتری را به دنبال خواهد داشت، زیرا با لغو این تفاهم نامه آمریکا قادر بود حسن نیت خود را به روسیه اثبات کند.
* لغو تفاهم نامه سپر موشکی آمریکا در لهستان و چک، متحدان آمریکا را ناامید کرد
ادامه همکاریها با متحدانی که آمریکا را به عنوان رهبر آزادی در جهان به حساب میآورند، هیچ گاه جزو اولویتهای دولت اوباما محسوب نشده است. اوباما با لغو تفاهم نامه سپر موشکی آمریکا در لهستان و جمهوری چک، رهبران کشورهای حامی ایالات متحده را ناامید کرد و به چهره متحدان ناتو آسیب وارد نمود. او با این اقدام، ضعف خود را در رابطه با مسئله روسیه نشان داد و اهمیت موضوع سپر موشکی را نیز تضعیف کرد. در واقع، اوباما با این تصمیم خود از چندین جهت باعث تهدید منافع امنیتی ایالات متحده شد.
دیدگاهی مبنی بر وجود اشتباه و ساده لوحی در سیاست خارجی اوباما، درک مواضع نادرست آمریکا درقبال روسیه را راحتتر میسازد، اما به هیچ وجه اشتباهات بزرگ در تفکرات منفی اوباما درباره نقش ایالات متحده در جهان را توجیه نمی کند.
انتهای پیام/1710x8