به گزارش فارس، «لری چین» در مقالهای با عنوان «انتخابات 2012 آمریکا: این دفعه نوبت کدام شاخه فاشیستی است؟» که در پایگاه اینترنتی کانادایی «گلوبال ریسرچ» منتشر شد، نوشت: فرقی ندارد چه کسی در انتخابات آمریکا برنده میشود، این انسانیت است که میبازد.
* چه اوباما به کاخ سفید برسد یا رامنی، دنیا با واقعیت تلخی مواجه خواهد بود
هر چهار سال یک بار، صندلی راحتی تایتانیک سیاسی یا همان امپراطوری آمریکا بار دیگر برای نمایش دیگری از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا آماده میشود. فهرستی که در جدول برنامههای انتخابات امسال به نوع خاصی منزجر کننده است. در حالی که دنیا در حال سوختن است، دروغها آشکارتر و شدیدتر است.
تمرکز بر واقعیت تلخ و کثیفی که دنیا با آن مواجه است، امری حیاتی است صرفنظر از هر کسی که به کاخ سفید راه پیدا خواهد کرد.
از این سو دولت اوباما و شاخه سنتی امپریالیسم نئولیبرال و اجماع بین المللی و پوپولیزم [مردم گرایی] دروغین داخلی قرار دارد و از سویی دیگر فردی ایستاده به نام «میت رامنی» و «پل رایان» با افراطگرایی راستگرایانه جنگطلبانه و با دستورالعمل جنگ آخرالزمانی و سیاست سادیسمی در داخل کشور.
منافع نخبگان (مانند شورای روابط خارجی و نظایر آن) چه اوباما در کاخ سفید باشد یا میت رامنی، محقق میشوند. مسئله موجود برای نخبگان صرفا درباره شیوه و اجرا است.
* اوباما دون پایهای در خدمت تشکیلات سیاسی بوده است
اوباما خدمتکار دون پایه و حامی تشیکلات سیاسی بوده است. یک فرد تسلیم شده موذی و مردی که به دنبال جلب توافق همه نظرها است. برای میلیاردهای والاستریت [مرکز تجارت آمریکا]، جنگ طلبان پنتاگون و واشنگتن فاسد، هدیهای بهتر از باراک اوباما و ریاست جمهوری وی نبود. اما با میت رامنی و رایان این برنامهها سرعت بیشتر خواهند یافت و سریعتر و خشنتر نابود میکنند همراه با تب و هیجان دیوانهوارتر.
تصمیم نهایی توسط رایدهندگان گرفته نمیشود (رایدهندگانی که حقشان از طریق رایگیری الکترونیکی و دیگر دستکاریها خورده خواهد شد) بلکه تصمیم نهایی توسط عناصر جنایتکاری گرفته خواهد شد که در ماه آخر رقابتهای انتخاباتی کنترل نهایی را بر تشکیلات به دست میگیرند.
* طرفی پیروز است که بهترین توافقات پشت پرده و بهترین حقه شب انتخابات را به کار گیرد
به بچهها اجازه داده میشود که در میان خود بر سر موضوع رقابت و جدل کنند. طرفی در نهایت پیروز خواهد شد که فرماندهی نهایی تبلیغات رسانهای صنفی و شرکتی را در دست داشته باشد و توافقات مؤثر پشت پردهای را بسته باشد و مؤثرترین ترفندها و حقههای کثیف شب انتخابات را به کار بسته باشد. در این صورت نتایج آرای از قبل تعیین شده از طریق نرمافزار ماشین رایگیری تحت کنترل تأیید و به نمایش در میآید.
* مناظرات درباره موضوعات از پیش تعیین شده و مجموعهای از دروغها هستند
برای شروع، کالبدشکافی و درک دقیق جزئیت مباحثات و مناظرات کار اغواکننده اما در عین حال بیهودهای است. حتی یکی از این موضوعات مورد بحث در این مناظرات بطور جامع به واقعیتها نمیپردازد.
موضوعات مورد بحث از پیش تعیین شده و دربرگیرنده مجموعهای از دروغها هستند. از مشروعیت جنگ عراق و افغانستان گرفته و بیثباتسازی ایران و سوریه تا ضرورت ریاضت اقتصادی. اینها بازاری مکاره و نمایش لفظی است بدون تفاوت واقعی فراتر از زمانبندی، شیوه و روشی که بوسیله آنها برنامههای مشابهی به اجرا در خواهد آمد.
* دو حزب رقیب انتخاباتی آمریکا درباره سیاست خارجه اتفاق نظر دارند
هر دو طرف انتخابات بر موضوع سیاست خارجه اتفاق نظر دارند. هر دو طرف با افتخار بر این بوق میدمند که بهترین راه اعمال جنگ فلج کننده اقتصادی بر ایران هستهای یا بهترین راه سرنگونی نظام سوریه چیست. تنها بحث موجود این است که آیا ضربه چندملیتی و مداوم (یا همان دیپلماسی) که از سوی دولت اوباما در قبال ایران در پیش گرفته ادامه یایبد یا این که میت رامنی و رایان به راستگرایان سیاسی آمریکا به آن چه که دلشان میخواهد خواهند رسید. یعنی یک جنگ تمام عیار با ایران.
هر دو طرف رقیب انتخابات بر دروغهایی مشابهی درباره بدهکاری کشور توافق نظر دارند (بدون این که حرفی از این میان بیاورند که هزینه اصلی برای بدهی کشور جنگهای جهانیای بودهاند که آنها مشتاقانه طرفداری آنها را کردهاند) و همچنین دروغهای مشابهی درباره بحران مالی آمریکا مطرح میکنند (بدون ذکر این واقعیت که بحران مالی طرحهای مالی در راستای نجات اقتصادی وسیلهای بود که به قدرت مرکزیت داد و آن را به جریانات وال استریتی و بانکهای بزرگ سپرد. بانکهایی که بطور مساوی و به هزینه مالیات دهندگان آمریکایی از هر دو حزب حمایت میکنند).
در زمینه برنامههای اجتماعی نیز همین امر صدق میکند (یعنی هر موقع که لازم باشد این برنامههای اجتماعی حذف میشوند تا پول بیشتری در زمینه جنگ صرف شود). زوج رامنی و رایان خواستار نابودی فوری کل ساختار اجتماعی در آمریکا شدهاند – پایان سختگیرانه برنامههای خدمات اجتماعی مانند بیمه خدمات درمانی و تأمین اجتماعی – در حالی که دولت اوباما روند ملایم و تدریجی را دنبال میکند.
* محتوای مناظرات چیزی بیش از چرند بچگانه نبود
بطور اساسی، نامزدهای انتخاباتی هماکنون بر این امر اعتراف کردهاند که در خدمت منافع انسانیت نیستند. تحلیلهای رسانهای درباره انتخابات نیز حال خیلی بیارزش بوده و چیزی بیش از دیوانگی روی دیوانگی نیست. محتوا و لحن گفتوگوی مناظره نیز مزخرفات بچگانه بیش نبودند حرفهایی مانند این که «ریاست جمهوری بیشتر برازنده کیست؟». نمایش ساده لوحانه برای مردمی ساده لوح.
یکی از نکات اصلی تضاد میان اردوگاه اوباما و تیم رامنی/رایان حملاتی بود که روز 11 سپتامبر امسال در لیبی انجام شد. این حمله، از جمله کشته شدن «کریستوفر استیونز» توسط مبارزان بود. مبارزانی که به آمریکا در سرنگونی نظام معمر قذافی کمک کردند. این آدمها ارتباط نزدیکی با نومحافظه کاران آمریکا از جمله گروهی دارند که پشت پرده زوج دیک چنی و جورج بوش بودند.
* کشته شدن سفیر آمریکا در لیبی فرصتی برای حزب جمهوریخواه فراهم آورد
البته این تردید نیز وجود دارد که این حمله تحت لوای دروغین صورت گرفته باشد. این سوال همچنان باقی است که کدام از شخصیتهای عالیرتبه در این امر دخیل بودهاند.
آیا حملات لیبی یکی از «شگفتیهای اکتبر» [اتفاقات غیرمنتظرهای که معمولا در ماه اکتبر و درست پیش از انتخابات آمریکا پیش می آید] بود که از سوی راستگراها برای تحقیر دولت اوباما و ربودن آرای وی بود؟ یا این که بخشی از دستورالعمل اجماع بین المللی بوده است؟
گزارش تازه نشریه «سالون» درباره فعالیتهای هماهنگ راستگرایان جنایتکار در آمریکا و اردوگاه رامنی و رایان از جمله تمایل شدید و رضایت جمهوریخواهان رده بالا از این اتفاق است که اوباما را به نحوی به «جیمی کارتر» [رئیس جمهوری اسبق آمریکا] بدل کردهاند و این سورپرایز حزب جمهوریخواه برای ماه اکتبر بوده است.
زمانبندی حملات و واکنش ضعیف دولت باراک اوباما به اتفاقات همچنین نشان میدهد که آنها مراقب اوضاع نبودند. اگر چه درست است که جنگ با تروریسم به نحوی تقویت شد (یعنی این که به دنبال اتفاق لیبی باید منتظر افزایش شدت اقدامات ضدتروریستی باشیم) اما اردوگاه اوباما از این که پیش از انتخابات آسیبپذیر، ضعیف و فاقد سازماندهی به نظر برسد، بهره سیاسی نخواهد برد اما اردوگاه رامنی و رایان نیز که هر کاری را برای به قدرت رسیدن انجام میدهد، از این امر سود خواهد برد.
* سیاستمداران واشنگتن از قتل دیپلمات آمریکایی در لیبی بهره سیاسی گرفتند
راستگراها (که نمونه بارز آنها افرادی جنایتکار و فاسدی مانند «میچ مککانل» هستند) از همان لحظهای که باراک اوباما قسم ریاست جمهوری یاد کرد به صورت خیانتکارانهای به تخریب دولت اوباما پرداختند.
رامنی و رایان از اتفاق لیبی دارند به نحو احسن بهره میگیرند و با سر و صدای فراوان از آن بحران میسازند. آنها تلاش دارند که با کمک عناصر بدنام راستگرایی که در کنگره آمریکا دارند، از آن اتفاق در راستای حملات خود به اوباما و برای کسب پیروزی استفاده کنند.
اما چه کسی به دنبال یافتن راستگرایانی است که از این اتفاق خوشحال شدهاند؟
باید به خاطر داشت که چنین سورپرایزی از قبل اتفاق افتاده بود اما جمهوریخواهان جناح راست افراطی همواره آدمهای پست و شروری بودهاند. کلیت موضوع این است که یک حمله تروریستی و قتل یک دیپلمات آمریکایی و بروز تنش بینالمللی در واشنگتن به نفع مقاصد سیاسی مورد استفاده قرار گرفت.
* مشاوران رامنی همان جنایتکاران جنگی تیم بوش هستند
برای دانستن این که معنی رئیس جمهور شدن زوج رامنی و رایان چیست، تنها کافی است که به ترکیب تیم مشاوران و معاونان آنها که برخی از آنها از جنایتکاران جنگی بسیار تندرو و آدمهای بدنامی هستند، دقت شود.
تیم مشاوران سیاست خارجی آنها دقیقاً مشابه ترکیبی از جنایتکاران جنگی حاضر است که در تیم بوش و چنی بودند. این افراد عبارتند از:
«دن سنور» رئیس پیشین حاکمیت موقت آمریکا در عراق، «کوفر بلک» عضو پیشین سازمان سیا و معاون شرکت بدنام امنیتی «بلک واتر»، «جان بولتون» سفیر پیشین بوش و چنی در سازمان ملل، «الیوت کوهن» معاون دیک چنی و رئیس مرکز پروژه قرن جدید آمریکایی PNAC، «ولید فراز» کارشناس در زمینه ضدرتروریسم که از مسیحیان لبنانی است و رابطه با گروههای خشونتطلب لبنانی دارد، «مکس بات» از اعضای ارشد شورای روابط خارجی و پروژه قرن جدید آمریکایی، «اریک ادلمان» معاون پیشن دیک چنی.
* مشاوران اقتصادی رامنی نیز همان بازماندگان دولت بوش هستند
مشاوران اقتصادی تیم رامنی تحت هدایت مستقیم پل رایان، معاون اول رامنی هستند. بقیه افرادی که نامشان در زیر میآید از بازماندگان دولت بوش و چنی هستند. افرادی مانند: «گلن هوبارد» عضو شورای مشاوران اقتصادی بوش و چنی، «جورج مانکیو» عضو شورای مشاوران اقتصادی بوش و چنی، «فون وبر» از اعضای جمهوریخواه کنگره، «جیم تلنت» از اعضای لابیهای با نفوذ آمریکا و مرتبط با «جک آبراموف»، «کوین هست» معاون پیشین بوش و چنی.
این فهرست به اندازه کافی معرف خود است همانطور که سابقه رامنی به عنوان کسی که در وال استریت بوده و رویکرد متعصبانه پل رایان به اندازه کافی معرف رویکرد آنها است. منتظر لفاظیها، قدرت نمایی، حملات علیه ملتهای مختلف از کشورهای عربی گرفته تا چین و روسیه و رفتارهای غیرمنطقی آنها تا چند هفته دیگر باشید.
* راستگرایان افراطی بر جامعه و رسانههای آمریکا سلطه دارند، رسانه آزاد در آمریکا وجود ندارد
با قضاوت بر اساس گفتههایی که تاکنون در مناظرات میان نامزدهای ریاست جمهوری و معاونان آنها انجام شده، به خوبی میتوان فهمید که تشکیلات به کدام طرف متمایلتر است. این عناصر افراطی راستگرا هستند که بر جامعه آمریکا و رسانههای آن سلطه دارند. در آمریکا رسانه لیبرالی وجود ندارد. راستگرایان همچنین کنترل ماشینهای رایگیری در انتخابات آمریکا را در دست دارند.
راستگرایان همواره صحبت از پیروزی جمهوریخواهان به رهبری رامنی و رایان میکنند. این امر توضیح میدهد که چرا در پوشش اخبار رسانههای جریان اصلی در آمریکا گویی رامنی و رایان هیچگاه کار خطایی مرتکب نمیشوند. بلکه از نظر این رسانهها این زوج رامنی و رایان هستند که هر کاری از دستان بر میآید و هر دروغی میتوانند بگویند. در حالی که دولت اوباما است که بازنده است، حتی اگر واقعیت این باشد که دولت اوباما برنده است.
رامنی و رایان و چاپلوسان اطراف آنها لفاظیهای خیانتکارانهای مطرح میکنند و هیچگاه از آن دست نکشیدهاند.
این درست مشابه همان مسیر امنی است که پیش از این جمهوریخواهانی مانند رونالد ریگان، جورج بوش پدر و پسر برای رسیدن به قدرت در کاخ سفید طی کردند. دوباره شاهد تکرار همان روند هستیم.
* آمریکای معاصر شاهد انتخاباتی واقعی نیست
در آمریکای معاصر هیچ گاه انتخاباتی واقعی برگزار نشده و از این به بعد نیز برگزار نخواهد شد. مثل همیشه گزینه و انتخاب واقعی در بین نخواهد بود: دو گزینه نامزد جنگطلب و امپریالیست کشتار جمعی (الف) و گزینه نامزد جنگ طلب و امپریالیست کشتار جمعی (ب) یکی انتخاب شود.
آمریکا و دنیا اگر میخواهد به خوبی برای آن چه در پیش است آماده باشد، باید توجه کند که کدام شاخه فاشیستی در نهایت پیروز میشود. هر کدام از آنها در سطح داخلی و بینالمللی معنی متفاوتی به همراه دارد.
سرکوب انسانیت برای نخبگان مهمتر از هر زمان دیگری است. کسی که به کاخ سفید راه پیدا میکند به دنبال کسب حمایت تغییر نظام در سوریه و ایران از طریق سازمان ملل و ناتو خواهد بود، هر کدام از این دو کشورها به طور سیستماتیک هدف اقدامات بیثباتسازی از سوی سازمان سیا و نهادهای وابسته به آن بودهاند.
این که آیا زیر این دستکش مخملین مشتی سخت است یا چکشی که مستقیم به جمجمه برخورد میکند؟ فرقی نمیکند چه کسی پیروز میشود، این انسانیت است که بازنده است.
انتهای پیام/