شاید در هیچ برههای از زمان تا به این حد از اختلاف بین ایالات متحده و رژیم صهیونیستی سخن به میان نمیآمد و رسانههای جهان تا به این حد بر وجود اختلاف بین حاکم تلآویو و مرد کاخ سفیدنشین آمریکایی سخن به میان نیاورده بودند. پیش از کالبدشکافی این واقعیت، باید به این نکته اذعان شود که روابط ایالات متحده و رژیم اسرائیل دارای ابعادی شدیدا راهبردی است و فارغ از اینکه چه کسی در واشنگتن و تلآویو بر سریر قدرت نشسته باشد، تقریبا ادامه آن را در هر برهه از زمان میتوان پیشبینی کرد.
هم در ایالات متحده لابی صهیونیستی که امروز به نامهای «ایپک» و «جیاستریت» شناخته میشود قویتر از آن است که اوباما بتواند سیاست خارجی خود را فارغ از اسرائیل تدوین کند و هم اسرائیل ضعیفتر از آن است که نتانیاهو تصور کند بدون کمکهای ایالات متحده، رژیمش قابلیت بقا دارد. از آنجا که به قول رئالیستها، انگیزه اصلی تمام واحدهای سیاسی در نظام بینالملل «بقا» است، اسرائیل در منطقهای که توسط دشمنانش محاصره شده است، بدون کمکهای پرحجم ایالات متحده قادر به ادامه بقای خود نیست.
آنچه اسرائیل خوانده میشود، فاقد زمینههای تاریخی بقا است و به عبارتی بهتر، از اساس رژیمی مجعول است. با این وصف تنها با اتکا به یک رژیم قدرتمند قادر به ادامه راه خود است. اگر در زمان تاسیس، بریتانیا نقش این رژیم قدرتمند را برای صهیونیستها ایفا کرد، پس از آن رژیم اسرائیل متکی به ایالات متحده بوده و هست.
اوباما نیز میداند صهیونیستها در آمریکا آنقدر رسانه و سرمایه در اختیار دارند که روزگارش را سیاه کنند، بنابراین همواره تعهد خود را به امنیت اسرائیل بیان میکند. البته این تعهد به امنیت، در واقع صرف امنیت را دربر نمیگیرد، بلکه تعهد به بقای رژیم صهیونیستی است چرا که اسرائیل بدون حمایت ایالات متحده، زمان زیادی دوام نخواهد آورد.
با این وجود، نمیتوان انکار کرد که لحن صهیونیستها خطاب به مقامات آمریکایی این روزها همچون گذشته دوستانه نیست. اختلافی که بین سران کاخ سفید و حکام تلآویو بر سر «تعیین خط قرمز برای برنامه هستهای ایران» بهوجود آمده است، بیش از آن در رسانههای جهان طرح شده که بخواهیم آن را غیرواقعی بنامیم.
با این وصف، این سوال مطرح میشود که ریشه اصلی این اختلاف را باید در کجا جستجو کرد؟ از منظر بسیاری از نظریهپردازان روابط بینالملل، ریشه تمامی این اختلافات را باید در منافع ملی جستجو کرد. همانطور که «وینستون چرچیل» بیان داشته است، «کشورها دوست و دشمن همیشگی ندارند، اما منافع همیشگی دارند.» تقریبا هر دانشجویی که در رشته روابط بینالملل تحصیل میکند، بر سر غالب کلاسها این جمله را شنیده است. منافع به طرق مختلف تعریف میشوند، گاهی ایدئولوژی منفعت را تعریف میکند و گاه اقتصاد و گاه امنیت؛ اما به هر حال منافع ملی، واقعیت دارند.
* چرا حمله به ایران با منافع ملی ایالات متحده مغایرت دارد؟
شرایط داخلی ایالات متحده از یک سو و پشت سر گذاشتن دو جنگ سخت در عراق و افغانستان از سوی دیگر و بر سر کار بودن دموکراتها در این کشور باعث شده است تا دولت آمریکا این روزها تمایل زیادی جهت تعیین خط قرمز برای ایران از خود نشان ندهد؛ چرا که تعیین خط قرمز از سوی ایالات متحده که خود را دولت هژمون معرفی میکند، به منزله آن خواهد بود که اگر ایران از این خط قرمز عبور کرد، جنگ حتمی است و این مخمصهای است که دولت اوباما به دلایل متعدد نمیخواهد در آن بیفتد:
اولا، شرایط اقتصادی آمریکا فعلا ضعیفتر از آن است که این کشور بخواهد برای آغاز جنگی پرهزینه و پردردسر اقدام نماید. به عکس تصورات برخی از تحلیلگران صهیونیست، نبرد تنها با حمله نظامی ایالات متحده به پایگاههای هستهای ایران تمام نخواهد شد بلکه پس از آن دوری از پاسخهای ایران از قبیل حمله به پایگاههای نظامی آمریکا در منطقه، حمله به فلسطین اشغالی و ایجاد مشکل در مسیر تردد نفت از خلیج فارس بهوجود میآید و لذا ایالات متحده مجبور است در یک جنگ طولانی با ایران وارد شود؛
ثانیا، وابستگی اقتصاد غرب به انرژی خاورمیانه و بالاخص خلیج فارس، با توجه به آنکه قابل اعتمادترین منابع انرژی جهان را دربر میگیرد، باعث شده است تا ایالات متحده همواره در خصوص برخورد با کشوری که در ساحل تنگه هرمز حضور دارد، احتیاط پیشه کند. موضوع، تنها بسته شدن تنگه هرمز نیست بلکه کافی است گهگاهی یک موشک به یک کشتی برخورد کند تا دیگر هیچ کشتی برای عبور از تنگه هرمز بیمه نشود و کافی است یکی از خطوط انتقال نفت کشورهای عربی که برای دور زدن تنگه هرمز ساخته شده منفجر شود، تا کمر اقتصاد غرب بشکند؛
ثالثا، پس از دو جنگ عراق و افغانستان، افکار عمومی ایالات متحده به راحتی با آغاز جنگی دیگر دستکم در آینده نزدیک کنار نخواهد آمد. خسارات جانی و اقتصادی ناشی از این جنگها از یکسو و جنایات ایالات متحده در این جنگها افکار عمومی جهان و آمریکا را به جنگافروزی مجدد ایالات متحده حساس کرده است؛
رابعا، همانطور که «استفان والت»، تئوریسن نورئالیست آمریکایی هشدار داده است، حمله ایالات متحده علیه ایران میتواند خشمی شدید را علیه آمریکا در کشورهای اسلامی برانگیزد که حتی ممکن است از خشم برانگیخته شده پس از انتشار فیلم موهن «بیگناهی مسلمانان» نیز شدیدتر باشد. بسیاری از کشورهای عربی متحد آمریکا در منطقه با انقلاب مواجه شدهاند و دولتهای جدیدشان نسبت به دولتهای سابق، حساسیت بیشتری نسبت به افکار عمومی مردم خود دارند؛
خامسا، تصمیمگیران پنتاگون هنوز برآورد صحیحی از پاسخ احتمالی ایران به هرگونه تجاوز نظامی ندارند و ممکن است فردای جنگ را بسیار سختتر از تصورات خود دریابند. در جریان حمله به عراق نیز محاسبات آمریکاییها تا لحظه اشغال این کشور صحیح بود اما پس از اشغال واقعیاتی رخ داد که در محاسبات ایالات متحده نمیگنجید. ایران بهمراتب بزرگتر و قدرتمندتر از عراق صدام حسین است.
همین پنج دلیل برای ایالات متحده کافی است تا از تعیین خط قرمزی که احتمال جنگ را بالا میبرد، پرهیز کند. اما اختلاف بین ایالات متحده و رژیم صهیونیستی تنها به اختلاف در منافع منتهی نمیشود بلکه باید به یک اختلاف دیدگاهی بین دو رژیم نیز اشاره کرد.
* قابلیت تولید سلاح هستهای یا تولید سلاح هستهای
دولت ایالات متحده آمریکا بارها ادعا کرده که اجازه نمیدهد ایران به سلاح هستهای دست پیدا کند و برای چنین کاری از هیچ گزینهای هم صرفنظر نخواهد کرد. سازمانهای اطلاعاتی آمریکایی نیز تاکنون تلاشی را از سوی ایران برای تولید سلاح هستهای مشاهده نکردهاند و به این ترتیب، واشنگتن نیازی به اقدام فوری علیه برنامه هستهای ایران نمیبیند و سعی دارد با همان سیاست چماق و هویج، یعنی اعمال فشارهای اقتصادی از یکسو و باز گذاشتن راه دیپلماسی از سوی دیگر، سرانجام به توافقی با ایران دست پیدا کند. اینکه مقامات آمریکایی مدام تکرار میکنند که باید به دیپلماسی و تحریمها همچنان فرصت داد و پنجره دیپلماسی همچنان باز است، در همین گفتمان میگنجد.
اما رژیم صهیونیستی به این حد قانع نیست. رژیم اسرائیل خواستار آن است تا ایران فاقد «ظرفیت تولید سلاح هستهای» باشد، ولو اینکه عزمی هم برای تولید این سلاحها نداشته باشد و تولید آنها را حرام اعلام کرده باشد. «ایهود باراک»، وزیر جنگ کابینه نتانیاهو بارها از «منطقه مصونیت» سخن گفته است. وی بر این باور است که ایران با توسعه توان هستهای خود به یک منطقه مصونیت وارد میشود که هرگاه خواست، بتواند سلاح هستهای تولید کند. وی در حالی این ادعا را مطرح میکند که کمترین برآوردها از وجود 200 کلاهک هستهای در فلسطین اشغالی حکایت دارد و برخی نیز میگویند اسرائیل تا 400 کلاهک هستهای در اختیار دارد.
هرچند سیاست اصولی ایران آن است که هیچ کشوری نباید دارای سلاح هستهای باشد، اما یکی از مشهورترین نظریهپردازان نورئالیسم به نام «کنث والتز»، چندی پیش از ایده ساخت سلاح هستهای توسط ایران حمایت کرده بود. دلیل وی برای این مدعا، همین 200 تا 400 کلاهک هستهای اسرائیل است که باید در برابر آن موازنهای ایجاد شود.
بر این اساس، بین ایالات متحده آمریکا و اسرائیل از منظر فوق نیز یک اختلاف دیدگاه اساسی به چشم میخورد. این اختلاف دیدگاه در سفر اخیر «لئون پانتا»، وزیر دفاع ایالات متحده آمریکا به تلآویو نیز خود را نشان داده بود و روزنامههای صهیونیستی نیز بر آن تاکید کردند.
اساسا یکی از دلایل اصلی حمایت نتانیاهو از «میت رامنی» در انتخابات ماه نوامبر نیز همین است که رامنی بر خلاف اوباما، دستیابی ایران به سلاح هستهای را به عنوان خط قرمز خود تعریف نکرده و موضع خود را در این خصوص با تلآویو هماهنگ کرده است. وی که از جوانی دوست نتانیاهو بوده است، بر اساس آمارها و نظرسنجیهای انجام شده تا زمان نگارش این سطور، در حدود 6 درصد از اوباما در انتخابات آتی عقب است.
با این وصف، ایالات متحده و اسرائیل هم در عرصه منافع و هم در عرصه دیدگاه در خصوص ایران به اختلاف برخوردهاند. نتانیاهو اگرچه نقش خود را در انتخابات آتی آمریکا تکذیب کرده اما امیدوار است با روی کار آمدن جمهوریخواهان، تاحدودی از اختلافات خود با ایالات متحده بکاهد، هرچند که آمارها تاکنون چیزی غیر از این را نشان داده و حکایت از پیروزی احتمالی دموکراتها دارند.
به هرحال، اگرچه بهنظر میرسد ایالات متحده و اسرائیل همچنان متحدان راهبردی باقی خواهند ماند اما تردیدی نیست که بر سر برنامه هستهای ایران دچار اختلاف شدهاند. باید دید دامنه این اختلاف تا کجا میتواند ادامه یابد؟ آیا اوباما کوتاه میآید یا بلوفهای نتانیاهو در خصوص حمله یکجانبه علیه ایران را همچنان با بیاعتنایی مواجه خواهد کرد؟
برخی که تعدادشان چندان کم نیست، میگویند این تهدیدات نتانیاهو نه علیه ایران که قلدرمآبی رژیم صهیونیستی برای کسب امتیازات بیشتر از آمریکاست، چون میداند اوباما هیچ تمایلی به جنگ ندارد و نمیخواهد ناخواسته به مخمصهای بهنام مواجهه با ایران بیفتد؛ بنابراین امتیاز میدهد تا به دردسر نیفتد.
انتهای پیام/ک.ص