به گزارش فارس، "حییم عصا" تحلیلگر سیستمهای نظامی که به عنوان رئیس تیم راهبردی "اسحاق رابین"، نخستوزیر سابق رژیم صهیونیستی، خدمت کرده و مشاور شخصی وی در امور راهبردی نیز بوده است در مقالهای که در پایگاه اینترنتی "المانیتور" منتشر شد، نوشت: اگر شکسپیر در نمایشنامه "هملت" وضعیت کنونی را توصیف میکرد مینوشت که هملت سردرگم در راهروهای قدرت در اسرائیل قدم بر میدارد و این سوال را از خود میپرسد: " حمله کردن یا نکردن، مسئله این است. آیا این نجیبزاده باید سرنیزههای این بخت نامناسب و تهدیدها را تحمل کند یا این که سلاح برداشته به دریای مشکلات و دردسرها تاخته و به آنها خاتمه دهد".
* اگر ایران هستهای شود چه جوابی برای نسل آینده اسرائیل داریم
دریای مشکلاتی که ما، سران اسرائیل، را فرا گرفته و ما مسئول آن هستیم این است که باید با این بخت نامناسب مواجه باشیم که در زمانی از تاریخ زندگی میکنیم که با کسانی مواجهیم که مسئول توانمندی هستهای ایران هستند. گذشته از همه این که ما بارها و بارها و تقریبا هر روز یا حتی هر ساعت درباره این امر صحبت کرده، هشدار داده و تهدید کردهایم که حق حمله به ایران را محفوظ میدانیم. به هر حال تاکنون این کار را انجام ندادهایم. اگر ما به قول خود و تهدیدهای خود وفادار نباشیم و به آن تن ندهیم، با این طنابی که دور گردن ما انداخته شده، سرنوشتی تلخ در انتظارمان خواهد بود. وقتی که سی سال دیگر کودکان یهودی از ما بپرسند که شما تهدید به حمله به ایران کردید اما هرگز دست به این کار نزدید و به همین دلیل ایران به توان هستهای دست یافت، ما در آن زمان چطور میتوانیم به چشم بچههایمان نگاه کنیم؟
* چطور میتوانیم در آینده به بچههای اسرائیلی بگوییم جرأت حمله به ایران را نداشتیم
در آن زمان حتی قادر نخواهید بود در دفاع از خود بگوییم که "ما که منظورمان حمله واقعی نبود و تنها میخواستیم دنیا را متقاعد سازیم که تحریمهای شدیدتری علیه ایران اعمال کنند و این که ما نقش آدم بد داستان را بازی کردیم که دنیا میبایست ما را آرام میکرد."
* سران اسرائیل با تهدید مکرر ایران طناب مرگ دور گردن خود میاندازند
بنا بر نوشته "باربارا تاچمن" نویسنده و مورخ آمریکایی کتاب "نمایش حماقت"، که در این کتاب به شرح چهار نمونه از حماقت انسان در طول تاریخ بشریت پرداخته شده، حماقت یعنی در پیش گرفتن سیاستی است که بر خلاف منافع شخصی باشد. در این مورد خاص نیز حماقت بیش از گذشته روشن است زیرا سران اسرائیل درحال انداختن طناب دور گردن خود و ما اسرائیلیها هستند. آنها بطور مرتب تهدید میکند و هشدار میدهند که حمله میکنند که البته گفته میشود به منظور ممانعت از حمله عنوان میشود، یا این که قصد حمله دارند حتی اگر فاش شده باشد چنین حملهای یک اشتباه و خلاف منافع شخصی، بیهوده یا از این دست عنوانها خواهد بود و هدف اصلی آنها عملاً این است که به دریای مشکلات اسرائیل خاتمه داده شود.
* اگر حمله به ایران شکست بخورد نمیتوانیم کسی را مقصر کنیم
اگر ما دست به حمله به ایران بزنیم و این حمله شکست بخورد باید توجیه و استدلالی برای این حمله داشته باشیم. در این حالت دیگر کسی نمیتواند عنوان کند که "شما مقصر هستید و ما مسئول نیستیم. ما نهایت تلاش خود را کردیم و این تشکیلات نظامی اسرائیل است که باید بخاطر این ناکامی مسئول و جوابگو باشد".
از سویی دیگر، اگر از حمله به ایران امتناع کنیم. هرگز نخواهیم دانست بخاطر ناکامی ما بود که ایران به تیغ بران هستهای دسترسی پیدا کرد تا موجودیت اساسی ما را تهدید کند.
* یهودیان آمریکا از رئیس جمهوری آن کشور انتظار دارند جلوی تهدیدات اسرائیل را بگیرد
حماقت زمانی به اوج خود میرسد که "میت رامنی" نامزد جمهوریخواه ریاست جمهوری آمریکا با سفر به اسرائیل تلاش کرده رای جامعه یهودیان آمریکا را با حمایت ضمنی از حمله اسرائیل به ایران جلب کند. اما دلیل این که چرا اوج حماقت است، چیست؟ به این دلیل که شمار فراوانی از یهودیان آمریکا از رئیس جمهوری آمریکا انتظار دارند سران اسرائیل را آرام کنند. دست آخر این که به دلایل نادرست و غلط ما مستحق حمله به ایران هستیم. نه به این دلیل که مجبور به این کار باشیم بلکه به این خاطر که این ما بودیم این همه تهدید کردیم.
* اسرائیل در مسائل منطقه با محدودیت در فضای مانور مواجه است
این روزها فقط این سوالات مطرح است: حمله کردن یا حمله نکردن به ایران. با توجه به این که شورشیان در سوریه به پا خواستهاند و با توجه به وجود تسلیحات نامتعارف در این کشور، آیا باید به سوریه حمله کرد یا حمله نکرد؟ آیا باید به ایران حمله کرد یا نکرد؟ در صورت حمله تکلیف حماس در غزه و حزبالله در لبنان چیست. آیا باید به این اماکن نیز حمله کنیم یا حمله نکنیم؟ آیا سیلی به گونه یا مشت به صورت سفیر ترکیه در اسرائیل باید کوفت؟ آیا این دوای سحرآمیز همه ناخوشیهای ما است؟ آیا این کارها استدلالهای ما را تحتالشعاع قرار میدهد؟ آیا اسرائیل دیگر نمیتواند به فکر راهبردهای جایگزین باشد؟ پس در واقع این تنها اسرائیل است که همواره خطا میکند و اشتباه مرتکب میشود.
به همین علت است که تنها اسرائیل است که در دام حوادثی مانند حمله به کشتی "مرمره" (کشتی کمک به غزه که در 31 ماه مه 2010 هدف حمله اسرائیل قرار گرفت) گرفتار میشود. زیرا در این حادثه نیز اسرائیل تنها دو گزینه داشت. حمله کردن یا حمله نکردن. پیامد هر تصمیم اسرائیل خیلی روشن بود. اگر حمله میکرد، طرف مقابل دست برتر را در مسایل دیگر به دست می آورد و اگر حمله نمیکرد باز هم دست برتر در اختیار طرف مقابل بود. در هر دو صورت، آنها بودند که سود میبردند. آنها به خوبی به این امر واقف بودند که چاره دیگری نیست. آنها میدانستند که اسرائیل حتی با وجود گزینههای دیگر نمیتوانست چاره دیگری بیابد. این حالت مانند حالت یک فردی است که از ناحیه دست معلول باشد و چارهای جز این نداشته باشند که کارهایش را با پا انجام دهد.
از این ناتوانی در دنیای حرفهای با عنوان "محدودیت فضای مانور" یاد میشود. در بحثی که در اینجا مطرح است، محدودیت در درجه اول بخاطر نبود توانایی استدلال مناسب ایجاد میشود. نبود فضای مانور، سختترین محدودیت به شمار میرود حتی از محدودیت در تسلیحات نیز بیشتر است. در حقیقت محدودیت فضای مانور عاملی اصلی است که بر توانایی بازدارندگی تأثیر منفی میگذارد. از این رو اینجا است که بحث حماقت مطرح میشود. اگر منفعت اسرائیل در این است که دست به اقدام بازدارنده بزند از این کار نتیجهای عکس خواستههای خود خواهد گرفت و اگر منفعت آن در خودداری از حمله باشد آنگاه نتیجه غیرقابل اجتناب عملکرد آن در پیش بودن یک حمله خواهد بود. حمله کردن یا حمله نکردن به ایران، مسئله در این نیست بلکه حماقت در این است. این سوال بار دیگر نشان میدهد که حرف شکسپیر چقدر مصداق دارد حتی تا به امروز.
انتهای پیام/ 0708x2/ز.ص