به گزارش فارس، اندیشکده "واشنگتن" در مقالهای به قلم "دیوید کریست" ،کارشناس برجسته آمریکایی و "جیمز جفری"، سفیر آمریکا در عراق درباره "سی و اندی سال خصومت آمریکا با ایران" می نویسد: از سال 1979 و با پیروزی انقلاب اسلامی، دو کشور آمریکا و ایران درگیر نبرد مرموز از جمله عملیات هم طراز جاسوسی، نبرد مخفی، و عملیات نظامی شده اند.
* آمریکا در پی بهانه جویی است
بیاعتمادی عمیق بین طرفین بهخاطر برنامههای هستهای ایران بیشتر نیز شده و این تنها یکی از بسیار مشکلات موجودی است که دو طرف را از هم دور کرده است. در نتیجه، حتی اگر دو سوی قضیه بتوانند تنش هستهای را از طریق دیپلماتیک حل کنند با این حال احتمال درگیری آمریکا بر علیه ایران وجود دارد.
* آمریکا قادر به لشگرکشی گسترده به منطقه نیست
بهعلاوه، در صورت آغاز نبرد از سوی ایران و فراگیر شدن آن احتمال درگیر شدن نیروهای نظامی موجود در منطقه نیز وجود دارد و البته آمریکا همانند گذشته دیگر قادر به گسیل نیروهای پرهیبت خود به منطقه نیست. بنابراین، واشنگتن به حضور قوی در خلیج فارس برای مقابله با خصومتها و درگیریهای طولانی مدت با ایران نیاز دارد.
تاریخچه روابط بین آمریکا و ایران نمایانگر فرصتهای از دست رفته است بطوری که وقتیکه یک طرف برای روابط حسنه آماده بوده طرف دیگر آمادگی پذیرش آن را نداشته است و برعکس. در چندین مورد ایرانیان پیشنهاداتی دادند که در آمریکا از آن به عنوان "توافق بزرگ" یاد شد.
در سال 2003 و بطور خاص ایران جهت جلوگیری از حمله احتمالی آمریکا با ایده گفتگوهای متقابل و وانمود کردن میل به پیشرفت در این زمینه، به سنجش آمریکا در زمینه برقراری رابطه پرداخت که در آن توجهی به شکاف اساسی بین دو کشور نشده بود.
* سیاستهای آمریکا در قبال ایران پر چالش بوده است
هم دموکراتها و هم جمهوریخواهان آمریکا با وجود اعتقاد به این که ایرانیان از خطاهای دولتمردان گذشته اجتناب می کنند، خود را غرق در چالشهای مشابه بسیاری چون یافتن عناصر میانهرو زیرک داخل ایران، تصمیم جهت تعامل یا مواجهه با ایران و روشن کردن ماهیت نیت ایران میبینند. البته مهمترین چالش عدم رسیدن به اجماع در آمریکا با توجه به شیوهها و اهداف سیاست این کشور در قبال ایران است.
حتی در مقابل اختلافهای عمیق و آشکار بین دو کشور، اکثر دولتهای آمریکا در نوع اهدافشان درقبال ایران اختلاف دارند، بطوریکه برخی جناحها بهدنبال تعامل و برخی دیگر در پی براندازی حکومت ایران هستند.
* آمریکا در قبال ایران دچار آشفتگی سیاسی است
بعضی مواقع کاخ سفید بهواسطه "سیاست بیهدفی" در تصمیمگیری در زمینه نوع نگرشها ناتوان نشان داده و این اختلافات درونی خود عاملی جهت بغرنجکردن بیشتر اختلاف با ایران شده است.
برای مثال، برخی در زمان دولت "کارتر" از کودتای نظامی در ایران حمایت می کردند در حالیکه دیگران خواهان همکاری با "آیت الله خمینی" و مخالفان حکومت ایران جهت کاهش تلفات آمریکا بودند و اینها همگی درنتیجه آشفتگی سیاسی بود.
"جورج دابلیو بوش" در دور اول ریاستش نیز با مخمصه مشابهی مواجه شد و دولت وی ناامیدانه به دو گروه تقسیم شد و او در بین گروهی که خواهان کمک ایران به آمریکا در عراق و افغانستان بودند و گروه دیگر حامی تغییر حکومت ایران گیر افتاده بود.
درست برعکس آن، دولت "ریگان" پیرو رویکرد "بازدارندگی" و "تعامل" همزمان با ایران، برقراری روابط نظامی با کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، توسعه برنامههای جنگی با ایران و در عین حال فروش تجهیزات نظامی به ایران برای تقویت روابط با میانهروهای این کشور بود.
* آمریکا همواره در پی براندازی حکومت ایران بوده است
بحث داخلی درباره تغییر حکومت ایران از جنبههای همیشگی سیاست آمریکا در قبال این کشور بوده و دولتهای آمریکا همگی امکان همکاری با مخالفان درونی و بیرونی ایران و یا اقدام نظامی همه جانبه را بررسی می کنند.
البته در هر کدام از این موارد آمریکا قادر به تشخیص گروههای مخالف سازمان یافته قابل دوام نبوده و بیم داشته است که مبادا تجهیز نظامی مخالفان ایران منجر به تجزیه این کشور شود. در نهایت همه دولت های آمریکا نتیجه گرفتند که جنبههای منفی عملیات مخفیانه به هدف تغییر حکومت ایران دستاوردهای بالقوه بیشتری دارد.
گذشته از این، در حالی که روسای جمهور آمریکا از پذیرش این مسئله اکراه داشتند اما از سیاستهای پیشینیان خود سود بردهاند بطوری که "ریگان" تا حد زیادی سیاست تقویت روابط آمریکا با کشورهای عرب را برای مهار ایران ادامه داد.
"اوباما" نیز از "برنامه ضد ایرانی بوش" سود جست و تلاش جهت توسعه طرح سپر موشکی در خلیج فارس را تداوم بخشید. اینها همگی تاکید بر مقدار چالشهای مشابه دولتهای پیدرپی آمریکا در قبال ایران و راهحل های ابداعی مشابه دارند.
سران ایران رویکرد واقع بینانه خود در سنجش واکنشهای آمریکا درقبال خود را حفظ کرده اند بعبارت دیگر تا مادامی که اقدامات ایران، بدون پاسخ میمانند، حکومت ایران دلیلی برای بازنگری در رویکرد کنونیاش نمیبیند.
با وجودی که تحلیل بیطرفانه روابط ایران و آمریکا مشکل است، اما این نتیجهگیری که ایران طی این چند ساله در پی نبرد مخفی بر علیه آمریکا بوده صحیح می باشد.
* آمریکا در تعامل با ایران همواره مشکل داشته است
باید توجه داشت که از لحاظ تاریخی آمریکا در نحوه تعامل موثر با ایران موفق نبوده است. مقامهای آمریکایی سیاست بازدارندگی و تغییر حکومت را ادامه می دهند و تناقض در رویکردهای آنها تاثیر منفی را بر روابط پویای آمریکا و ایران گذاشته اما مسئله بزرگتر رقابت در مراکز قدرت رقبا در ایران و فقدان توافق درباره اهداف متقابل در آمریکا است و این مسئله نوع کانالهای ارتباطی را که مقامات آمریکایی برای گفتگو با ایران باید از آن استفاده کنند بغرنج کرده است.
خلاصه این که آمریکا باید در قبال ایران و سیاست غالب بازدارندگی یا سیاست تغییر حکومت این کشور موضع شفافی را هم در داخل دولت و هم دستگاههای اداری و هم متحدینش اتخاذ کند. تا زمانی که این تغییر رویکرد آشکارا مشخص نشده باشد، سیاست آمریکا در قبال ایران متناقض خواهد بود و ایران نیز نسبت به اهداف آمریکا سردرگم خواهد ماند.
شاید مهمترین نکته این باشد که ایران بطور ریشهای "صلح آمریکایی" را در خاورمیانه نخواهد پذیرفت و مادامی که این مسئله وجود داشته باشد دو کشور بدشمنی با هم ادامه خواهند داد.
انتهای پیام/ 900x6/ز.ص