به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات فارس، کتاب «سرگذشت شعر در ایران» که اخیرا به قلم اصغر سیدآبادی و توسط انتشارات افق منتشر شده است، حاوی مطالب و نکات جالبی درباره افاسانههای مربوط به شعر فارسی است. در قسمتی از این کتاب درباره اولین زن شاعر میخوانیم:
زنی را کشان کشان به سوی حمام میبردند. چند نفری او را میشناختند. نامش رابعه بود رابعه بلخی یا رابعهای قزداری؛ دختر کعب فرمانروای بلخ که مرده بود و او را به برادرش حارث سپرده بود. میگفتند رابعه شعر هم میگوید، اما حالا دیگر باید آخرین شعرش را میگفت. او جرمی مرتکب شده بود که قابل بخشش نبود. رابعه عاشق برده برادرش شده بود؛ بردهای به نام بکتاش. به دستور برادرش، او را به حمام میبردند تا رگش را بزنند....
این یکی از افسانههایی است که پیرامون زندگی نخستین شاعر زن ایرانی که به زبان فارسی امروزی شعر سروده است، در میان مردم جریان دارد. آنچه مسلم است از او شعرهایی به جا مانده است که اغلب عاشقانهاند و در قرنهای بعد، شاعرانی چون عطار نیشابوری و جامی در شعرهایشان از او و شعرش یاد کردهاند و از او به عنوان زنی عارف نام بردهاند. با اینکه رابعه در بلخ زیسته بود و به بلخی نیز شهرت داشت؛ اما تبارش به عربهایی میرسید که در ایران به فرمانروایی رسیده بودند. او به دو زبان فارسی و عربی شعر میگفت و از جمله گفته بود:
مگر چشم مجنون به ابر اندر است
که گل، رنگ رخسار لیلی گرفت
اما آیا اینکه در کتابهای تاریخ نامی از زنان دیگر این دوره به میان نیامده است و اگر آمده هم اعتبار چندانی ندارد، به این معنی است که زنان شاعر دیگری در این دوره نبودهاند؟
آنچه از این دوره باقی مانده است، بسیار کم است و بسیاری از اثار ادبی این دوره هم با گذشت زمان گم شدهاند. پس به نظر میرسد که حتما زنان شاعر دیگری نیز در این دوره بودهاند، اما شعرشان در طول زمان گم شده است.
انتهای پیام/و