به گزارش خبرگزاری فارس از تبریز، یادمان نرفته که جریان به اصطلاح روشنفکری، با انقلابِ مردم چه رفتاری کرد؛ آنها پیش از هر دشمن دیگری، اقدام به حصرِ و تحریم انقلاب کردند، راهبردشان، قهر عمومی و روی ترش کردن بود برای اعمال فشار به مردمی که انقلاب کرده بودند. تمام عرصهها را خالی کردند تا مثلاً اعتراضشان را به انقلاب مردم نشان داده باشند! این هم از لطایف روزگار است که انقلابی با آن جایگاه مردمی و عمق تاثیر، از جانب اقلیتی که داعیه مردم دارند تحریم شود!
آن روزها، معدود کسانی از حلقه هنرمندان، به پای انقلاب و روزهای سختش نشستند؛ بقیه، یا راه اروپا و آمریکا در پیش گرفته و از دامن مردم گریختند یا در گوشهای نشسته و در خلسهی روشنفکریشان، دل به کودتا و تهاجم نظامی و تحریم اقتصادی خوش داشتند تا شاید روزی ورق برگردد و...
در چنان شرایطی بود که «اسفندیار قرهباغی» ماند؛ مسئولانه و فعال. و این «ماندن با ملت»، اگر تنها فضیلت قرهباغی باشد، باز هم به تمام فضائل هنرمندانِ پشت کرده به مردم، میارزد.
او با تمام وجود پای به میدان نهاد و یک تنه به قدر دهها هنرمند، نقش آفرید؛ متواضعانه و هنرمندانه.
قرهباغی و دوستانش، به صراحتِ خود انقلاب، آرمانهای مردم انقلابی را فریاد زدند تا این آرمانها در فشار سیاسی و نظامی دشمنان، فراموش نشوند. صراحتی که امروز گوهری کمیاب در وادی هنر است. امروز بسیاری از داعیهداران هنر، حاضر نیستند علیه اسرائیل و آمریکا، با این جنایاتِ اظهر من الشمس، کلمهای بر زبان آورند! ولی قرهباغی، با همان صراحتی که در دههی شصت بر سر آمریکا فریاد میزد، همچنان بر این «دیو ستم باره» میتوپد.
شاید هر هنرمند دیگری بتواند برای آرمانها بخواند، اما «بهنگام بودن» امتیازی است که هر هنرمندی ندارد. هنر این است که هنرمند، در لحظه و بهنگام، نسبت به آنچه روی میدهد واکنش نشان دهد وگرنه، آبها که از آسیاب افتاد، همه میتوانند به دشمن تف بیندازند! قرهباغی، درست در روزی که باید، خواند؛ در هنگامهای که صدایش به کار میآمد، درنگ نکرد و استخاره را وانهاد. پز روشنفکری هم نگرفت که «هنر را چه به سیاست»!
جنگ که تحمیل شد، حنجرهاش را بیمضایقه وقف پشتیبانی از آرمان دفاع مقدس کرد. او در این سالها، صدها سرود را یا ساخت یا خواند. آثاری که گذشته از قوت موسیقیایی، به جرات میتوان گفت حامل همهی پیامهای انقلاب اسلامی هستند. آنچه امروز با صدای قرهباغی در گوشها مانده، منظومهای از راه طی شدهی امت اسلامی در سه دههی گذشته است. کمتر رویدادی در تاریخ انقلاب اسلامی وجود دارد که صدای قرهباغی آن را مستند نکرده باشد.
خلاصه اینکه با هنرمندی خاص همعصریم که متعلق به نسل طلایی موسیقی انقلاب است. نسلی که هر آنچه کار کرده، در بلبشوی موسیقی امروز، میدرخشد. این درخشش را البته مدیون اتصال به آرمانهای متعالی انقلاب اسلامی است.
اگر چه بزرگداشت او در زادگاهش به تاخیر افتاده، اما گویا حکمتی در این تاخیر نهفته بوده؛ هر روز که میگذرد، ارزش کار هنرمندانی مثل قرهباغی بیشتر احساس میشود. به ویژه در زمانهی غربت آرمان و فترت هنر، که ابتذال و سردرگمی، وجه غالب هنر شده، اسفندیار قرهباغی، جایگاه و اعتبار خود را به رخ میکشد. حالاست که میتوان قدر او را بهتر شناخت.
یاد کردن از او، شاید تلنگری باشد به نسل جدید تا ببینند که پیوند روح هنر با آرمانها، چگونه میتواند انسان و آثارش را جاودانه سازد؛ جاودانگی در سایهی آرمانخواهیست و بس.
قدیمیترها و متولیان فرهنگ و هنر نیز در این مجال، میتوانند نمونهای از کار هنری ماندگار را به تحلیل نشسته و عوامل این ماندگاری و تاثیرگذاری را مرور کنند تا شاید سوراخ دعا را یافتند.
.....................
روحالله رشیدی
..................
انتهای پیام/غ10/ف4004