به گزارش فارس، در تاریخ معاصر خاورمیانه و پس از تأسیس دولت سوم آل سعود(1902) توسط ملک عبدالعزیز، میان ریاض و قاهره همواره یک رقابت بوده و گاهی این روند به سمت خصومت و دشمنی(همچون دشمنی میان ملک فیصل و ناصر در دهه شصت) پیش رفته است.
سعودیها (ملک فهد و ملک عبدالله )در دوران حکومت حسنی مبارک(1982 ـ 2011)سعی داشتند نقش مصر را مهار و یا بربایند و از این طریق به توان خود در منطقه و جهان اسلام وعرب، ظرفیتهای جدیدی بیافزایند.
تلاش آل سعود برای تقویت جریانهای وهابی پس از سرنگونی مبارک
ریاض از تبعات انقلابها و خیزشهای مردمی و اسلامی مصر و تونس و سقوط بن علی و مبارک و صالح بسیار هراسیده است و به همراه آمریکا همواره سعی داشته بر موج انقلابها سوار شود و در بسیاری از احوال سعی در تقویت جریانهای ضد انقلاب نموده است.
آل سعود طی دو سال اخیر از طریق تقویت جریانهای سلفی و وهابی در تلاش برای احیای قدرت نرم خود در جهان عرب و اسلام بوده ولی هنوز امتداد و گسترش انقلابهای مردمی و سرایت خیزشها به داخل حیاط خلوتهای عربستان سعودی، یک تهدید جدی برای تاج و تخت آل سعود است.
اخوان مصر تهدید راهبردی برای جایگاه آل سعود
ریاض در طول هفت دهه اخیر از قدرت نرم، سیاسی و ایدئولوژیکی قاهره در هراس بوده و رقابت دینی و مذهبی دانشگاه الازهر و جریان اخوانی مصر را یک رقیب سرسخت و تهدید راهبردی و جدی برای ساختار مذهبی خود و جایگاه دینی و معنوی آل سعود در جهان اسلام ،میداند.
از جمله اولویتهای سیاست آل سعود در قبال مصر ، تلاش و تکاپو جهت نفوذ و رخنه کردن در نهادها و ساختارهای دینی و آموزشی مانند دانشگاه الازهر و تمام جریانهای اسلام گرایی مصر به ویژه اخوان المسلمین بوده و تاحدودی در عملی کردن این سیاست موفق بوده است.
آتش زدن پرچم عربستان سعودی در میادین قاهره، حمله به سفارت این کشور و فراخوانی سفیر سعودی به ریاض، از یک سو نمودهایی از خشم و نفرت مردم مصر از تکتازی ریاض در امور داخلی کشورشان است و از سوی دیگر نشانه هراس و نگرانی آل سعود از افزایش گسل و شکاف میان دو کشور بوده است.
حال کسانی که در حوزه مسائل مصر آگاهی دارند پرسشهای زیادی را در ذهن خود می پرورانند که میتوان به چند مورد آن اشاره کرد، نخست اینکه آیا جنگ سرد میان سعودیها و اخوانیهای مصر به جنگ نرم میان ریاض و قاهره تبدیل خواهد شد، دوم اینکه اقتدار جریان اخوانی در مصر و پیروزی آن در انتخابات ریاست جمهوری، در چه بعد و زمینهای تهدید و چالش جدی برای امنیت و منافع منطقهای و جهانی آل سعود محسوب میشود، سوم اینکه با اقتدار گرایی اخوانیهای مصر و در دست داشتن ریاست جمهوری و پارلمان ،آیا هویت و شکل مناسبات میان قاهره و ریاض تغییر میکند و از سطح هم پیمانی به سطح حریف و رقیب انتقال خواهد یافت؟ این وضعیت چه تأثیری در معادله و موازنه منطقه خواهد گذاشت؟
ریاض از اقتدارگرایی جریان اخوانی مصر در ابعاد زیر هراسان است:
1ـ اقتدارگرایی جریان اخوانی که دارای ایدئولوژی و جهان بینی دینی و اسلامی است به دلیل اختلافات عقیدتی با فرقه سلفیگرایی، برای جایگاه عربستان سعودی که مرکز مرجعیت فکری،دینی و مالی وهابیت و سلفی در جهان اسلام است،تهدید جدی محسوب میشود.
2ـ جریان اخوانی مصر در منطقه خاورمیانه و محیط پیرامونی عربستان سعودی ،دارای نفوذ و قدرت نرم است و رقیب سرسختی برای جریان سلفیگرایی به رهبری ریاض است.
3ـ اخوانیها با داشتن تشکیلات حزبی و سازمانی بر ای ریاض که به شدت با هرگونه تشکیل حزب و تشکل در داخل خود و منطقه خلیج فارس مخالف است، به عنوان خطر و تهدید بزرگی،محسوب میشود.
4ـ سعودی ها همواره سعی داشتهاند مرجعیت و رهبریت جهان اسلامی اهل تسنن را بطور انحصار و بی منازع از آن خود بنمایند و در این راه هزینههای کلانی خرج نمودهاند در حالی که تشکل هلال اخوانی در منطقه و اقتدارگرایی این جریان ،جریان اخوان را به عنوان مرجعیت جدید برای جهان اسلام اهل تسنن مطرح خواهد نمود و این وضعیت چالش بزرگ برای مرجعیت سعودیها در جهان اسلام ،خواهد بود.
انتهای پیام/ق