به گزارش خبرگزاری فارس از آبادان، با اینکه تا پایان سال 90 و آغاز سال جدید چیزی نمانده، شهر ما آبادان همچنان در ذرات سفید و سیاه، ریز و درشت و کوچک و بزرگ گرد و غبار دست و پا میزند.
دل شهروندان از این خاکهای یکبارهای به درد آمده و چارهای جز دویدن به این سو و آن سو ندارند.
کلی از خریدهای شب عید همشهریان من مانده و باید پس از چند بار خانه تکانی دوباره سری به طاقچه و ایوان برای گردگیری بزنند.
با اینکه هواشناسی هم این روزها تنها دل مردم این خطه را با خبرهای "تداوم گرد و غبار تا..."، "گرد و غبار ایجاد شده محلی است" و ... شاد میکند اما من و تو خوب واقفیم بر اینکه این مهمان ناخوانده چون سالهای پیش تا پایان تعطیلات نوروز با ماست.
درختان، خیابانها، کوچهها، منازل، دیوارها، بلوارها و همه و همه رنگ خاک به خود گرفته و ما به راستی با این ذرات آلوده و طاقتفرسا خو گرفتهایم!!
راستی میخواستم بدانی که حتی آخرین مرحله نمادین "نظافت عمومی" نیز نتوانست غبار شهر را از چهره خستهاش بزداید و این جای بسی تعجب است.
امروز در شهرمان علاوه بر این ذرات معلق و نافهم پراکنده و آلوده، بادهای بیرحمی به در و دیوار میکوبند؛ با بیرحمی هر چه تمام... بادهایی که تن شهر را به درد میآورد و دل مردم را به ستوه.
تنگ ماهیهای قرمز شب عید هم چون دل کوچکشان در خیابان به لرزه افتاده و همه اینجا در انتظار پایان این کابوس دهشتناک هستند.
حتی سبزههای شب عید هم دیگر رنگشان را از دست دادهاند؛ آنها بیرنگ و روحند...اصلا هوای شهر را دلمرده کرده این خاک.
دلمان پوسید از این رنگ یکنواختی که نمیدانیم تا به کی دنبالمان به هر سو میدود.
رنگش به سپیدی برف و تلخیاش به مثابه زهر است و همچنان گریبانگیر مردم این خطه، نه میتوان آن را از یاد برد و نه به خاطر داشت، در اذهان من و تو پراکنده و دلهایمان را مغشوش و متزلزل کرده است.
چشمها را از شدت و حدت آن نمیتوان گشود و لبها را تا رد شدن این نسیم مهلک باید بست، نه صدایی نه کلامی و نه نگاهی، هیچ کدام نمیتواند این بیانصافی هوا را برایمان تعبیر کند.
کاش حداقل تنها نیمنگاهی ریههای مرا به حال گذشتهاش باز میگرداند تا بتوانم بهتر و زیباتر پذیرای این روزهای بهاری باشم اما چه سود...
به راستی دلمان پوسید از اینهمه بیرنگی...
....................................
یادداشت از مریم خبازی
...................................
انتهای پیام/صا10