خودش هم با ماشین سواریاش آمده بود. حالا ماشین او در محوطه اردوگاه پارک شده، رادیوی آن روشن بود و با بلندترین صدای ممکن ترانه پخش میکرد. همه که جمع شدند «احسان» مسئول قسمت جلو آمد، کاملاً مست بود. یک دایره خالی وسط جمع اسرا ایجاد کرد و تلوتلو خوران شروع کرد به رقصیدن.
آنها که به او نزدیکتر بودند، مجبور شدند بلند شوند، چون دست آنها را میگرفت و دور محوطه میچرخاند!
- چند روز قبل از فرا رسیدن ایام محرم نگهبانها پیامی به این مضمون از اسرا دریافت کردند: «ما قصد داریم در این ایام عزاداری کنیم. به فرمانده اردوگاه اطلاع دهید!» آنها خیلی سریع عکسالعمل نشان دادند و شدیداً مخالفت کردند، اما دوباره همان پیام را دریافت کردند و این دور چند بار تکرار شد. سرانجام «مقدم ضیاء» در پاسخ اصرار اسرا سکوت کرد. او متوجه شده بود که آنها در انجام تصمیم خود مصمم هستند و از طرفی، عزاداری برای سیدالشهداء در ارتش عراق یک جرم مسلم به حساب میآمد.
در واقع نه میتوانست به بچهها جواب رد بدهد و نه میتوانست قانون منع عزاداری را زیر پا بگذارد. بنابراین ترجیح داده بود سکوت کند تا ببیند «باری به هر جهت!» چه خواهد شد.
برای عزاداری در روزهای تاسوعا و عاشورا، بهترین محل وسط اردوگاه بود. برنامهای تهیه شد که براساس آن هیئتهای مختلف میتوانستند نوبتی در محل تعیین شده عزاداری کنند. همینطور با قرعهکشی، استانها به نوبت برای میزبانی عزاداران انتخاب شدند.
اسرای باقیمانده که از استانهای مختلف بودند، در هم ادغام شدند و یک هیئت مشترک تشکیل دادند. همینطور میزان شکر مورد نیاز نیز محاسبه شد. شکری که طی ماهها با استفاده از حقوق اندک ماهانه تهیه شده بود و حالا میبایست به مصرف شربت جهت پذیرایی از عزاداران اباعبدالله (ع) میرسید.
* ویژهنامه محرم و صفر خبرگزاری فارس/168
انتهای پیام/ک