به گزارش خبرگزاری فارس از آبادان، بحران مدیریت فوتبالی در آبادان همواره به عنوان پرسشی بیپاسخ باقیمانده و بعد از قدمت 100 ساله این ورزش در منطقهی مادری هنوز هم به دنبال مدیری بومی، ورزشی هستیم. شخصیتی توانمند که هم حس بوم دوستی افراطیها را جوابگو بوده و هم با اهل ورزش بودن پاسخگوی نیاز اهالی فن باشد. خلیل صالحی کارونیان مدیری ورزشی و بومی است. مدیری از جنس فوتبال و از جنس آبادان. کارنامه و رزومه صالحی فوتبالی بودن وی را گواه بوده و شناسنامه وی که آبادانی بودنش را فریاد میزند. اما اینکه چرا خلیل صالحی عمر فوتبالی خود را در جایی خارج از زادگاه مادری سپری کرده و اینکه دستهای پشت پرده و یا حتی کوتاهی خود او مانعی برای حضور دوبارهاش در آبادان بوده از جملهی چراهاییست که با رسیدن به پاسخ آن میتوان بحران مدیریت در فوتبال منطقه را نابود کرد.
*فارس: علیرضا عزیزی، خلیل صالحی، عبدعلی بیتسیاح، رضا مجدی، حسن نظری و ... این اسامی کدام مجموعه را به ذهن شما متبادرمیکند...
*صالحی: سپه آبادان.
*فارس: سپه، امروز کجای فوتبال دنیاست؟
* صالحی: هیچکجا !
*فارس: و علت این موضوع چیست؟
*صالحی: ببینید آن روزها تیمها به شکل خصوصی اداره میشدند، منوچهری کتاب فروش یا عیسی نجیبی که کارمند شهرداری بود با بالا رفتن مخارج تیمداری از پس هزینههای به وجود آمده برنمیآمدند که این موضوع یکی از علتهای اصلی منحل شدن تیمهای قدرتمند آن سالها به شمار میرفت.
*فارس: اما در کنار تیمهایی مثل سپه که خصوصی اداره میشدند، مجموعههایی مثل کارگر که تحت حمایت پالایشگاه بودند، چرا امروز وجود خارجی ندارند؟
*صالحی: این دیگر به تنگنظری مدیران برمیگردد. کارگر میتوانست در بهترین شرایط در موازات صنعتنفت حرکت کرده و بهترین پشتوانه برای آن باشد که متاسفانه باید اذعان داشت نه تنها این اتفاق نیفتاد بلکه کارگر فدای صنعتنفت شد.
*فارس: پس شما هم معتقدید که تولد مجموعهای بهنام صنعتنفت در دهه 50 ناخودآگاه میرایی بزرگترین تیمهای فوتبال آبادان را رقم زد؟
*صالحی: دقیقاً، تولد صنعتنفت بزرگترین لطمه را به کثرتگرایی خوب فوتبال آبادان در آن سالها وارد کرد. سپه، کارگر، ایرانگاز، تاج، شاهین از بهترین مجموعههای صادرکننده بازیکن بودند که محکوم به نابودی شدند در حالی که در تیمی مثل صنعتنفت از 11 بازیکن حاضر در میدان بیش از نیمی کاپیتانهای تیمهای دیگر بودند.
*فارس: فکر نمیکنید تفکری سیاسی در آن سالها با ترس از قدرت گرفتن تیمهای مختلف در آبادان در مقابل ضعف نسبی فوتبال پایتخت، رای به تشکیل صنعتنفت داد؟
*صالحی: بله، این تفکر به شکل کامل در جام تخت جمشید ورود کرد. من در آن سالها در اصفهان فعالیت فوتبالی را دنبال میکردم و در حالیکه سپاهان قهرمان فوتبال اصفهان بود، ذوبآهنی به جام تختجمشید فرستاده شد که 4 هزار پرسنل داشته و امکاناتی به مراتب فراتر از سپاهان خصوصی داشت.
*فارس: از اصفهان گفتید، چرا خلیل صالحی در اوج فوتبال از آبادان هجرت میکند؟
*صالحی: تازه دیپلم گرفته بودم و بازیکن سپه، بعد از آنکه خدمت سربازی را پشت سر گذاشتم 9 ماه بیکار بودم تا اینکه تلگرافی از سوی عبدالواحد بزمه مبنی بر پیدا شدن شغل در ذوبآهن بهدستم رسید، به همین خاطر به اصفهان کوچ کردم.
*فارس: چند سال بازیکن ذوبآهن بودید؟
*صالحی: در سالهای 52 و 53 در لیگ تختجمشید برای ذوبیها به میدان رفتم. در همان سالها واقف و مجدمی اصرار داشتند به آبادان برگردم، ضمن اینکه نیروی اهواز هم به شدت خواهان به خدمت گرفتنم بود ولی شرایط ایدهآل ذوبآهن در آن سالها این اختیار را از من سلب میکرد.
*فارس: و بعد از این سالها زندگی خلیل صالحی به طور کامل به سمت شیراز گراییده شد؟
*صالحی: دقیقاً، اواخر سال 53 بود که غلام پیروانی و مرحوم درهشویان ـ دایی مسعود شجاعی ـ را برای انتقال به ذوبآهن به اصفهان بردم ولی در همان سال برق لیگ تختجمشیدی شد و تقدیر طوری رقم خورد که من به همراه این دو به شیراز بروم.
*فارس: اما گویا همین انتقال شما از ذوبآهن به برق دردسرهایی را هم برایتان به همراه داشته و...
*صالحی: بله، با توجه به اینکه دو ماه از قراردادم با ذوبآهن باقی مانده بود طبق آییننامه فدراسیون اجازه بازی برای برق را نداشتم. فدراسیون هم اصرار داشت که یا به ذوبآهن برگردم و یا یکسال بازی نکنم که در آن برهه از زمان ترجیح دادم محروم شوم.
*فارس: و در همان سال محرومیت سرمربی برق شدید...
*صالحی: 23 ساله بودم، برق در حال سقوط بود که تیم را از گارنیک محرابیان گرفته و به من سپردند.
*فارس: در 23 سالگی، مشکل نبود؟
*صالحی: قصد پذیرفتن این مسئله را نداشتم، اما مدیران وقت برق میگفتند همانطور که پروین و صالحنیا هم مربیگری میکنند و هم بازی، پس تو هم باید این توانایی را داشته باشی. من باز هم قبول نکردم. پیشنهاد بعدی آنها این بود که یک فرد مورد اطمینان را برای هدایت برق به آنها معرفی کنم و این فرصتی مناسب بود تا به کعبه آمالم ـ آبادان ـ سفر کنم. ابتدا به سراغ منوچهر سالیا رفتم، مرحوم سالیا ابتدا سر به سرم گذاشت، پرسید چه مزایایی وجود دارد؟ گفتم: ماهی 12 هزار تومان حقوق، مهمانسرا، وسیله تردد، غذا و ... بعد از آنکه کلی توضیح دادم گفت: خلیل مگر دیوانهای؟ فکر کردی من آبادان را به خاطر این چیزها رها میکنم. به سراغ عباس گیشویی رفتم که او هم به دلیل تعهد به خرمشهر و تیم رستاخیز نپذیرفت. بعد از ناکامی در آبادان و خرمشهر به سمت فدراسیون رفتم و آنها اعلام کردند تنها مربی بیکار در حال حاضر عباس رضوی است. با وجود اینکه مرحوم دهداری مرا از استخدام رضوی برحذر داشت ولی عشق به بازی کردن باعث شد رضوی بالاخره به شیراز بیاید که بعد از مدتی با تمام بازیکنها اختلاف پیدا کند تا در نهایت هدایت خودم مربی تیم شوم. یادم میآید همانسال در بازی مقابل صنعتنفت تمام توانم را به کار بستم تا جاییکه تاج ورزشی، کیهان ورزشی و دنیای ورزش مرا بهترین بازیکن میدان نامیدند و در همان سال -در سن 26 سالگی- در جایی که فوتبالم را آغاز کردم با این ورزش وداع نمودم.
*فارس: به همین سادگی...
*صالحی: کارمند وزارت نیرو بودم، تهدیدم کردند ولی واقعاً دیگر قصد بازی کردن نداشتم.
*فارس: و بعد از آن...
*صالحی: انقلاب شد و تا سال 61 فعالیت خاصی نداشتم در این سال مجدداً برق را سر و سامان دادیم، در آن سالها سرمربی برق بودم، ضمن اینکه وظیفه هدایت تیم منتخب استان فارس در لیگ قدس و تیم منتخب کارگران فارس را نیز به عهده داشتم در سال 69 هم به عنوان اولین سرمربی فجرسپاسی سهمیه حضور در لیگ استان و سپس زیرگروه کشور را کسب کردم سالهایی که رئیس کمیته آموزش هیئت فوتبال استان فارس نیز بودم.
*فارس: و قصه مدیرعاملی خلیل صالحی در برق شیراز از کجا کلید خورد؟
*صالحی: سال 72 بود که مدیران آن سالهای برق از بنده خواستند که به شکل موقت و یک ماهه وظیفه مدیریت باشگاه را به عهده بگیرم تا بعد از آن به عنوان سرمربی در کنار پیروانی ـبه عنوان کمک ـ فعالیت کنم که آن یک ماه به چند سال تبدیل شد. هر چقدر هم که میگفتم دوست دارم گرمکن به تن باشم و نه کت و شلوارپوش هیچ گوشی شنوا نبود.
*فارس: و نتیجه کار مدیریتی شما در آن سالها در برق چگونه بود؟
*صالحی: چه زمانی که سرمربی بودم و چه زمانی که وظیفه مدیریت برق را برعهده داشتم این تیم هیچگاه به دستهی پایینتر سقوط نکرد. سال 76 بعد از 4 سال مدیر عامل بودن استعفا داده و همان سال نایبرییس هیئت فوتبال فارس شدم تا سال 81 که مجدداً همکاریام با برق از سرگرفته شد در حالی که این تیم باز هم در حال سقوط بود. 7 مسابقه به انتهای لیگ مانده بود که شاهکار کردیم فولاد را در اهواز شکست دادیم، با شکست دادن استقلال باعث برکناری رولاندکخ شدیم، در شیراز به سپاهان باختیم بعد از آن پیکان را بردیم و در کل با 4 برد، یک باخت و دو مساوی در لیگ ماندگار شدیم.
*فارس: این همکاری دوباره با برق تا چه سالی ادامه داشت؟
*صالحی: تا سال 85، که این بار مرا استعفا دادند که در همان سال به عنوان مشاور مالی مدیر کل تربیت استان فارس مشغول به کار شدم.
*فارس: در تمام سالهایی که شما در شیراز فعالیت میکردید چقدر از حال روز فوتبال آبادان باخبر بودید؟
*صالحی: بیاطلاع نبودم. در سالهای ابتدایی جنگ که برادرم به شهادت رسید طبق وصیت او را در کنار پدرم در آبادان به خاک سپردیم. یادم نمیرود که روز خاکسپاری اکثریت دوستان و همبازیان قدیمی حضور داشتند و بعد از آن هر سال حداقل 2 الی 3 بار به خاک مادری سر میزنم و تلفنی با دوستان در ارتباط هستم، دوستانی مثل بیتسیاح که مثل برادر به بنده نزدیک است، نظامآزادی، بشاگردی و غفاری.
*فارس: چرا خلیل صالحی توان مدیریتی و فوتبالی خود را هیچگاه در آبادان صرف نکرد؟
*صالحی: باور کنید علاقه عجیبی داشتم که این اتفاق یک روز محقق شود، این واقعیت را میتوانید از عبدعلی بیتسیاح یا رضا کاملی بپرسید ولی طرفین هیچوقت به یک جمعبندی منطقی برای این انتقال نرسیدند. چند سال پیش منصور میرزایی در چند مقطع این موضوع را مطرح کرد، اما شدنی نبود ولی آرزوی قلبی من کار کردن در فوتبال آبادان است.
*فارس: مدیریت سالهای اخیر را در آبادان چگونه دیدید و اگر صالحی روزی به شهرش باز میگشت چه اتفاقاتی را میشد متصور بود؟
*صالحی: به غیر از جمشید بشاگردی هیچکدام از مدیران بر سرکار آمده فوتبالی نبودند. بنده هم سابقه بازی کردن داشتم و هم مربیگری و اگر ذرهای خود را شاگرد پرویز دهداری میدانستم از روزی که به آبادان پا میگذاشتم کار ساختن را آغاز میکردم. دهداری بازیکنانی نظیر عابدزاده، سرخاب، علوی، زرینچه، مرفاوی و ... را به فوتبال ایران معرفی کرد، چرا نباید الگوبرداری کنیم هر چند باید اذعان کنم که مدیریت در ذات است. 19 ساله بودم که کاپیتان و مربی سپه آبادان شدم هر چند که در کنار وجود این استعداد ذاتی در طول سالهای طولانی حضور در فوتبال ایران، به واسطهی کسب تجربه مواردی که اکتسابی بود نیز جذب نمودم.
*فارس: مسلماً بعد از حضور پرتداوم در سطح اول فوتبال ایران با شیوهها و ترفندهای « لابی زدن » به خوبی آشنا شدید در صورت علاقهی وافر به بازگشت به آبادان چرا برای محقق شدن این رویداد دست به دامن لابیها نشدید؟
*صالحی: با تمام وجود قبول دارم که افراد بسیاری این روزها به واسطهی لابیهای مختلف، اسم و رسمی کسب کردهاند ولی باور کنید این موضوع به هیچ عنوان در قاموس من جایی نداشته و ندارد و از خدا خواستهام که این قدرت را در اختیارم بگذارد تا به این تفکر پایبند بمانم. بنده معتقدم یا نباید رسم دهداری بیاوریم و یا اگر از خط او پیروی میکنیم ذرهای اعتقاداتمان را به دیدگاههای وی نزدیک کنیم، هر چند باید بگویم لابیهای من در آبادان همه دوستانم هستند، محمد سعدونی، عبدعلی بیتسیاح، حسین بهاریان، مهدی غفاری و ...
*فارس: در فوتبال و شهری که همیشه با عشق و علاقه از آن حرف میزنید، خیلیها سوختند، مظلومترین سوخته فوتبال آبادان به عقیده خلیل صالحی چه کسی بود؟
*صالحی: به نظر من منوچهر سالیا . چه کسی میتوانست نفت را 8 سال در بدترین شرایط زنده نگاه دارد. یادم نمیرود در روز با 160 تا 170 بازیکن کار میکرد، همان روزهایی که زمین اختصاصی برق را با جان و دل در اختیارش میگذاشتم.
گفتوگو از امین جوکار
انتهای پیام/م10
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد
شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.