به گزارش خبرگزاری فارس از بیرجند، ساعت 8 بامداد روز چهارشنبه سیزدهم مهرماه نخستین روز بیمارستان صحرایی قرار است آغاز شود و من هم به عنوان خبرنگار و یا به گفته دوستان بسیجی به عنوان راوی قرار است تیم بسیج جامعه پزشکی را در این سفر همراهی کنم.
ساعت 6 بامداد با شوق خاصی به سمت منطقه ماژان خوسف همراه تیم حرکت میکنیم. در بین راه پزشکان از خاطراتشان میگویند. خاطراتی که شاید کمتر در جایی نوشته شده باشد.
یکی از محرومیت در روستاهای درمیان میگوید، دیگری از صفا و صمیمت مردمان نهبندان، یکی از بیماری خاص کودک عشایری در سرایان یاد میکند و دیگری از کمبود امکانات بهداشتی نقاط روستایی در قاین.
* بیماری خاص کودک عشایری در سرایان
همه اینها را ضبط میکنم. ابتدا پزشکی عمومی که در کنارم نشسته از خاطراتش میگوید. او از سرایان شروع میکند و از بیماری خاص کودک عشایری در منطقه چاهتریخی میگوید. حاضر نیست به مانند دیگر پزشکان و متخصصان و تیم اعزامی در این سفر نامی از او ببرم.
این پزشک عمومی هنوز یک دقیقه از خاطرهاش نمیگذرد اشک در چشمانش حلقه میزند و گویا صحنه خاصی برایش رخ داده است. او میگوید در منطقه چاهتریخی سهقلعهسرایان به همراه تیم بسیج جامعه پزشکی رفته بودیم و در حین معالجه و معاینه بیماران مادر و کودکی آمدند. مادر از وضعیت بد جسمی پسرش میگفت و مدام گریه میکرد که آقای دکتر نمیدانم پسرم چه مریضی دارد. گویا مریضی خاصی نداشت و علائم نشان میداد که استفاده از آب غیربهداشتی سبب بیماری پسرش شده و وقتی از مادر سؤال کردم چند فرزند دارید جواب داد 13 فرزند. سؤال کردم ازدواج کردهاند گفت نه آقای دکتر چون ثروتی ندارند کسی به آنان زن نمیدهد و به خواستگاریشان نمیآید.
از مادر پسر بچه سؤال کردم وضعیت امکانات بهداشتی شما چگونه است که پاسخ داد بهداشت چیه؟ گویا کلمه بهداشت برایش تازگی داشت. وقتی بررسی کردم دیدم علت اصلی بیماری پسربچه کوچک همین غیربهداشتی بودن زندگی آنان است.
گویا نه آبی است که ظروفشان را به خوبی شستشو دهند و همه در یک طقار(ظرف) غذا میخورند. از بهداشت خبری نیست. بررسی بیشتر مشخص شد فرزندان دیگر خانواده نیز بیماری دارند، اما چون بزرگتر هستند بدنشان مقاومتر است.
*خاطره از صفا و صمیمت مردمان نهبندان
یکی دیگر از پزشکان از صفا و صمیمت مردمان روستایی نهبندان گفت و از اینکه در عین محرومیت انسانهای بخشنده و مهماننواز هستند.
وی میگفت: در روستایی رفتیم و بیماری ما را به اصرار فراوان به خانه خود برد. کمترین امکانات را داشت. از قالی در خانهاش خبری نبود و تنها یک قالیچه قدیمی و کهنه داشت و همان نیز برای مهمانان ویژه بود که ما روی آن نشستیم و پذیرایی شدیم. پذیرایی مفصلی کرد. البته با همان اقلام تولیدی خودش. شیر و ماست برایمان در حد 20 لیتر گذاشت و گویا صفا و صمیمت و سخاوتمندی بالایی داشت.
*مدرسه 4 کلاسه برای 4 دانشآموز
بعد از پیمودن مسیر ساعت 7:30 به ماژان رسیدیم. چنان مشغول صحبت با پزشکان بودم که متوجه مسیر و ساعت نشدم. جمعیتی به استقبال تیم پزشکی آمده بودند. با سلام و صلوات استقبال صورت گرفت. جمعیت نیمی نشسته بودند و کنار دیوارها آفتاب گرفته بودند و نیمی دیگر که جوانتر بودند ایستاده و منتظر تیم پزشکی بودند.
تیم پزشکی وارد سالن شد و بعد از صرف صبحانه برای اعزام به روستاها آماده شدند. روز نخست 13 تیم به روستاها اعزام شدند و من به عنوان خبرنگار در کنار بازرسی اعزامی از تهران برای بررسی نحوه خدمترسانی به روستاها رفتیم.
مقصد اول ما شیخآباد ماژان در 75 کیلومتری بیرجند و 45کیلومتری خوسف بود. جمعیت آنچنانی نداشت. گویا 12 خانوار کل جمعیتش بود. محروم بود و با صفا. همه خانوادهها در محل استقرار تیم پزشکی جمع شده بودند و خدمات میگرفتند.
روستای گولگ را برای مقصد بعدی انتخاب کردیم. 5 کیلومتر با شیخآباد بیشتر فاصله نداشت. در دبستانی که تیم پزشکی بود وارد شدیم و جمعیت زیادی باز هم نبود. گویا شاخص برای خدمترسانی محرومیت بود نه جمعیت. 20 خانوار بیشتر جمعیت نداشت. مدرسه بزرگی داشت و تصور کردم دانشآموز زیادی دارد. اما گویا خشکسالیها سبب مهاجرت شده بود و تنها 4 دانشآموز بیشتر نبودند و در مدرسهای با امکانات سرایداری و 4 کلاسه درس میخواندند.
*قدرشناسی روستاییان ولایتمدار پیرو رهبری
تیم پزشکی بسیج جامعه پزشکی کمی با تاخیر وارد تقیآباد ماژان شد. البته تاخیر چندان زیاد نبود و نکته جالب توجه حضور کلیه اهالی روستا بود که ظاهرا برای ویزیت آمده بودند اما بررسی که کردم گفتند بیشتر برای استقبال از پزشکان بسیجی آمدهایم.
وقتی از برخی زنان کهنسال سؤال کردم آیا خبر دارید تیمهای اعزامی از سوی چه نهادی آمدهاند هر کدام پاسخی متفاوت اما در یک غالب میدادند و اینکه پزشکان نظام مقدس جمهوری اسلامی براساس فرمایش مقام معظم رهبری به سراغ ما آمدهاند.
یکی از تیمهای پزشکی بسیج جامعه پزشکی خراسان جنوبی برای ویزیت مردم به روستایی در دل کوه در فاصله 20 کیلومتری ماژان سفر کرد. مردم این دیار که ظاهرا خشکسالیها ناامیدشان کرده بود با امیدواری به استقبال تیم بازرسی آمدند و با مهماننوازی مثالزدنی پذیرایی کردند.
*کوچههای عریض گیو آسفالت بود
مقصد آخر ما در روز نخست گیو بود. ورودی روستا با طرح هادی آسفالت بود و کوچههای عریضی داشت که شاید در کمتر روستایی دیده میشود. خیابانکشی شده بود و برخی خیابانهایش از شهرهای استان عریضتر بود.
تیم پزشکی مشغول خدمت بودند و زنان و مردان روستایی نیز با ورود ما به عنوان تیم بازرسی و خبری شوقزده شدند و اجازه نمیدادند ما سلام کنیم. گویا خوشحال بودند که خدمات درمانی به روستای آنان رفته است. با این روستا پرونده بازدیدهای روز نخست بسته شد.
*دکتر صدایم کردند
روز دوم برنامه بیمارستان صحرایی با شور خاصی آغاز شد. مردم منطقه همه با خبر شدهاند که بیمارستانی در ماژان مستقر شده است. امروز بنا است 9 تیم به روستاها سفر کنند. ما هم همسفر آنانیم.
میخواهم از بیمارستان به سمت روستا خارج شوم که پیرزنی به سمت من آید و صدا میکند آقای دکتر آقای دکتر. به پیرزن گفتم من دکتر نیستم و کاوری که پوشیدم هم نماد خدمترسانی بسیج جامعه پزشکی است و من خبرنگارم. پیرزن دست بردار نبود. دیدم خیلی اصرار دارد که به من بگوید دکتر و خواستار نوشتن نسخه بود. هر چه میگفتم من وارد نیستم قبول نمیکرد و ناچار شدم به اتاق یکی از دکترای مستقر به بیمارستان او را ببرم تا به مریضی او رسیدگی شود. البته اینجا هرکس کاور تیم بسیج جامعه پزشکی را داشت او را دکتر صدا میکردند.
* از شما که از طرف آقای خامنهای آمدهاید تشکر میکنم
در ادامه برنامههای بازدید از روند خدمترسانی تیم پزشکی به خور رفتیم. روستایی با جمعیتی بالغ بر 1500 نفر در 85 کیلومتری بیرجند و 55 کیلومتری خوسف. مردمان باصفایی داشت. در مقابل خانه بهداشت جمع شده بودند و تا ما رسیدیم بلند شدند و به استقبال ما آمدند. خیلی خوشحال بودند و به همه ما دکتر خطاب میکردند. جلو رفتم و از پیر زنی که وضعیت مطلوبی نداشت عکس هم گرفتم و با او سلام و احوالپرسی کردم. اجازه صحبت بیشتر به من نداد و تنها گفت:" از شما که از طرف آقای خامنهای آمدهاید تشکر میکنم. خدا رحمت کند امام خمینی(ره) را"
* جمعیت جوان روستاها مهاجرت کرده بودند
روستاییان در این برنامه که با شوق و علاقه خاصی از بامداد امروز منتظر اکیپهای پزشکی بودند در روستای نوغاب نیز به استقبال گروههای اعزامی بسیج جامعه پزشکی آمدند.
حضور در چاه طالب و چاه حوض بسیار چشمگیر بود تا حدی که ویزیت بیماران از ساعت هشت صبح تا ساعت 15 ادامه داشت.
اغلب مراجعهکنندگان مسن بودند. گویا جمعیت جوان مهاجرت کرده بودند و البته هنوز صفاو صمیمت باقی مانده بود. هر کسی ما را برای نهار دعوت میکرد و با همان لهجه زیبای محلی خود از غذاهایی میگفتند که شاید به گوش ما نخورده بود.
برنامه بازدید ما در این روز نیز با سفر به اکبرآباد پایان یافت و به بیمارستان در ماژان برگشتیم.
* کمک در سرویس ایاب و ذهاب بیماران
وارد بیمارستان میشویم. ساعت 13 است. مردی میانسال به سوی من آمد و گفت: بچههایم را درمان کردهام و با ابراز خوشحالی از حضور اکیپهای پزشکی در منطقه گفت: به دلیل محرومیت تاکنون موفق نشده بودم فرزندم را ختنه کنم که حضور اکیپهای پزشکی در روستا فرصتی به وجود آورد که از خدمات آنان بهرهمند شویم.
احمد محمدی بعد از دریافت خدمات پزشکی از پزشکان بسیجی درخواست سرویس ایاب و ذهاب برای انتقال فرزندانش به روستا را کرد که با وجود کمی خودرو، مسئولان فرزندان وی را به روستای همنج که در فاصله 50 کیلومتری خوسف واقع شده است با خودروهای پزشکی فرستادند.
* نمایش عدالتمحوری و عدالتگستری
روز سوم برنامه اعزام اکیپها نبود و تنها متخصصان در خود بیمارستان اقدام به درمان میکردند. در این برنامه زیبا گوشههایی از عدالتمحوری و عدالتگستری و تکریم محرومان از سوی پزشکان بسیج جامعه پزشکی استان همزمان با دهه کرامت به نمایش گذاشته شد.
بازدید از روستاهای هدف که شاید کمتر از 10 خانوار جمعیت داشت باری دیگر نشان داد نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران توجهی بسیار حتی به دورترین نقاط کشور و محرومترین و کمجمعیتترین روستاهای ایران دارد.
در سفر به روستاها زنان و مردانی را میدیدیم که با صمیمت به استقبال تیمهای پزشکی میآمدند و در بدرقه آنان نیز اشک قدردانی میریختند.
------
یادداشت از احسان مداح
------
انتهای پیام/خ10
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد
شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.