امروز بزرگترین عرصه تقابل و زورآزمایی دردنیای کنونی چالش فکری ، فرهنگی و سیاسی است.
از ابتدای انقلاب اسلامی همواره یکی از اصول سیاستخارجی جمهوری اسلامی ایران گسترش ارمانهای انقلابی و اسلامی به خارج از کشور یا همان مساله صدور انقلاب بوده است.هسته اصلی مساله صدور انقلاب گسترش اصول و آرمانهای ان به دیگر ملل مستضعف جهان بوده است.آرمانهایی همچون مردمسلاری، مبارزه با استکبار، نفی سلطهگری وعدالتخواهی.
ازآنجا که انقلاب اسلامی براساس گفتمان اسلام ناب به پیروزی رسید، از همان آغاز نهضت فعالیتهای فرهنگی نقش محوری در به جلو رفتن نهضت اسلامی داشته است. فعالیتهای فرهنگی به این دلیل اهمیت ویژه داشت که مخاطب خود عامه مردم قرار میداد، و به این ترتیب بود که انقلاب اسلامی بر پایه حضور بینظیر مردم در صحنه سیاسی کشور به پیروزی رسید.
تمایز مهم و اساسی انقلاب اسلامی با دیگر انقلابها در همین به صحنه آوردن مردم بوده است. لذا به طور طبیعی صدور انقلاب دارای وجه پررنگ فرهنگی باشد که به ماهیت انقلاب اسلامی برمیگردد.
متعاقب انقلاب اسلامی که در اواخر دهه 70 میلادی شکل گرفت ما شاهد تحولات و تغییراتی در ماهیت بازیکنان بین الملی ،رشد اگاهی های مردمی ، ورود مردم به مناسبات بین المللی، اهمیت یافتن فرهنگ ، ارتقا یافتن جایگاه ملت ها در مقایسه با دولتها در روابط بین الملل هستیم. فرهنگ که در گذشته عنصر مهمی در مطالعات روابط بینالملل نبود به تدریج به متن مطالعات این رشته راه یافت و دولتها سعی میکنند تا برای رسیدن به اهداف و مقاصد خود از عنصر فرهنگ و مردم بهره بیشتری جویند. در این مقطع بود که موضوعاتی همچون دیپلماسی عمومی و دیپلماسی فرهنگی در مسایل سیاست خارجی کشورها به خصوص کشورهای توسعه یافته جایگاه مهمی پیدا نمود.
از پیروزی انقلاب اسلامی، علاوه بر تقابل سیاسی میان نظام اسلامی با نظام حاکم بر روابط بینالملل ، یک تقابل فرهنگی نیز شکل گرفت که به نوعی پشتوانه تقابل سیاسی بود. نظام استکبار تلاش های سیاسی، اقتصادی و نظامی متعددی برای تضعیف و سرنگونی نظام اسلامی ایران به خصوص در دهه اول عمر انقلاب نمود که با ناکام ماندن آنها تغییر محسوسی به سمت مقابله فرهنگی رخ داد، که در داخل تهاجم فرهنگی، استحاله فرهنگی و جنگ نرم نمونههایی از این تقابل فرهنگی است. و در خارج نیز پروژههای اسلام هراسی و ایران هراسی گوشه ای از فعالیت های نظام استکباری برای مخدوش کردن وجهه جمهوری اسلامی ایران میباشد. هدف اصلی از این مقابله جلوگیری از نفوذ انقلاب اسلامی و اندیشه های اسلام ناب به دیگر ملت های جهان بوده است.
با توجه به مقدمه فوق طبیعی است که سیاستخارجی جمهوری اسلامی ایران، نیاز جدی به یک دیپلماسی عمومی و دیپلماسی فرهنگی فعال و تهاجمی برای اولا دفع تهاجمات فرهنگی و ثانیا صدور انقلاب دارد.در همین راستاست که رهبر انقلاب در دیدار متولیان فرهنگی در خارج از کشور انزوای حقیقی را انزوای فرهنگی می دانستند. و معتقدند که اگر کار فرهنگی بدرستی انجام شود هیچ عاملی نمی تواند کشور را منزوی کنند. از سویی رهبر انقلاب معتقدند که از انجایی که کار فرهنگی بر ذهن ،فکر و عاطفه افراد اثر می گذارد ،اثرات عمیق و ماندگاری دارد که می تواند برخی خلاهای احتمالی در عرصه دیپلماسی ، ارتباطات تجاری و اقتصادی را پر خواهد کرد. .و به عنوان مکملی برای دیگر عرصههای فعالیت بین المللی محسوب شود.[1]
متولی دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران کیست؟
سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی که در سال 1374 به منظور هماهنگی و سازماندهی فعالیت ارگانهای مختلف که مشغول به فعالیت فرهنگی در خارج از کشور بودند شکل می گیرد. پیش از این 12سازمان به نوعی در فعالیت های فرهنگی در خارج از کشور سهیم بودند .که گاه فعالیتهای متناقض، موازی را انجام می دادند یکی از اهداف تشکیل سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی ایجاد این هماهنگی و انسجام در فعالیت این سازمانهای مختلف بوده است.[2] سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی به عنوان جبهه مقدم فرهنگی نظام جمهوری اسلامی ایران مطرح است و و طبیعا تلقی مردم دنیا به ویژه در کشورهای اسلامی از ایران رابطه مستقیمی با فعالیتهای این سازمان و نهاد های وابسته به آن دارد. اما به نظر میرسد ضعف هایی در عملکرد این سازمان وجود دارد که سعی می شود در این فرصت به برخی از آنها اشاره شود.
نبود چارچوب تئوریک دیپلماسی فرهنگی متناسب با نیازهای انقلاب اسلامی
با بررسی عملکرد کلی سازمان که نمونهاش در فعالیت رایزنان فرهنگی مشاهده میشود، این برداشت حاصل می شود که ما از نبود یک تئوری منسجم درباره دیپلماسی فرهنگی که متناسب با آرمانهای انقلاب اسلامی رنج میبریم. اهداف بلند انقلاب اسلامی در حوزه بینالملل که فراتر از مفهوم منافع ملی متعارف در ادبیات روابط بینالملل است و نوع نگاه انقلاب اسلامی به صحنه روابط بینالملل، این نیاز را که ما باید تعریف مشخص و بومی متناسب با نیازهای ما در خارج از کشور از دیپلماسی فرهنگی داشته باشیم، پررنگ می کند. به طور مثال مشاهده میشود که غالب فعالیتهای فرهنگی در خارج از کشور را معرفی تمدن ایران باستان در برمیگیرد، بدون توجه دادن به گفتمان انقلاب اسلامی و ایران بعد از انقلاب اسلامی. در صورتیکه برای فعالین فرهنگی انقلابی این امرواضح است که اگر به تمدن باستان اشارهای می شود باید بستری برای آشنا کردن مخاطبین با گفتمان انقلاب اسلامی باشد. متاسفانه این گونه فعالیت ها متاثر از چهرهای است که غرب از ایران نشان داده است. نبود یک تئوری منسجم و متناسب پیآمدهایی دارد که در ادامه به آنها اشاره مینماییم.
هر راهبردی بر اساس پشتوانه تئوریکی تعیین میگردد و پس از تعیین راهبرد است که اولویتها کاری معین میشوند. اما به دلیل نبود تئوری، راهبردی که بتواند نیازهای مطرح شده را پاسخ دهد وجود ندارد، و متعاقب آن اولویتهای کار چه در حوزه مناطق جغرافیایی و چه در جنس فعالیتها مشخص نشدهاند. به همین خاطر است که دیده میشود رایزنان فرهنگی به کارهای بیاولویت و بعضا متناقض با نیازهای انقلاب اسلامی در خارج ، میپردازند. برای مثال چشماندازی که نشان دهنده مسیر آینده فعالیتهای سازمان باشد، وجود ندارد.
مسالهی دیگری که ناشی از نبود تئوری است، شکل نگرفتن نظامی متناسب با آن تئوری است که بتواند به صورت نظاممند به تحقق اهداف نظام بپردازد. لذا اگر حرکت موفقی در سازمان و حلقههای وابسته به آن مشاهده میشود به صورت استثنا و کاملا فرد محور بوده است.
نبود راهبرد مشخص سبب شده است که عمده فعالیتها کلیشهای شده و از عمق و استمرار مناسب برخوردار نباشد. نگاه فعالین نگاهی گزارشکاری باشد بدون توجه به نتیجه یا آثار فعالیت های فرهنگی انجام شده. ما دقیقا نمیدانیم از فعالیتهای فرهنگی که در کشورهای دیگر انجام میدهیم به دنبال چه هستیم؟ برای همین است که سعی نشده است برنامههای بلند مدت تعریف شود، و از ظرفیت افراد مرتبط شده به عنوان سرمایهای انسانی استفاده شود. افراد بعد از گرفته شدن ارتباط یا رها شدهاند یا درهمان سطح باقی ماندهاند.
یک دسته از ضعفها به دلیل نبود آشنایی کافی از منطقه فعالیت است. به طور طبیعی هر بخشی از جهان فرهنگ متناسب با خود را دارد، و هر کشوری نیازهای فرهنگی خود را دارد. از طرفی هدف از صدور انقلاب رشد و تحول نفوس انسانی یا همان مردم کشور هدف است، لذا شناسایی دقیق نیازهای فرهنگی مردم کشور هدف از جمله ضرورتهای اصلی است.
ضعف نیروی انسانی
یکی دیگر از مشکلات و ضعفهای دستگاه دیپلماسی فرهنگی کمبود نیروهای متناسب با این وظیفه است. انتخاب افراد بیشتر با ملاکهای حداقلی صورت میگیرد در صورتیکه برای انجام این مهم حداکثر معیارها لازم است. در نگاه حضرت امام خمینی(ره) کسانی که در خارج کشور به عنوان نماینده انقلاب هستند باید آیینه تمام نمای انقلاب اسلامی باشند که این یعنی باید ملاکهای حداکثری رعایت گردد.[3] دو دسته ملاکها مورد نظر باشد. یک آن دسته از معیارها که نشان دهنده تعهد افراد به ا نقلاب اسلامی باشد که شاخص های خود را دارد. دوم ان دسته از ملاکها که نشان دهنده تخصص فرد در این امور باشد.مسایلی همچون آشنا بودن به زبان مخاطبان برای ارتباط گیری با آنها. نبود هرکدام از این دو دسته سبب نقص کار میگردد. در اینجاست که نیاز وجود یک دستگاه انتخاب کننده و غربالگر احساس میشود.
بعضی از مواقع یک خطای نیروی انسانی سبب از بین رفتن فرصتی برای انقلاب اسلامی میشود. نمونه این اتفاق را در دعوت یکی از نهادهای فرهنگی کشور از یکی از متفکران برجسته شیعه در آمریکا شاهد بودیم. به علت سهلانگاری نیروی انسانی و عدم تهیه نمودن فرم دعوت از ایشان که نشان دهنده مهمان بودن ایشان در ایران بوده است، پلیس فرودگاه این فرد سرشناس را دیپورت نموده و ایشان مجبور به بازگشت میگردد. خوب یک چنین کمکاریهایی سبب از دست رفتن فرصتهای بسیار ناب خواهد شد.
استفاده از ظرفیت مردمی
یکی از کارهای بسیار خوبی که سازمان میتواند انجام دهد و تاکنون فعالیت جد ی در این راستا نداشته است، استفاده از ظرفیت گروههای مردم نهاد است . به طور قطع ظرفیتهای انقلاب اسلامی آنچنان گسترده است که یک سازمان به تنهایی نمیتواند تمامی آنها را پوشش دهد، علاوه بر این سازمان به عنوان یک دستگاه رسمی محدودیتهای خاص خود را دارد در حالیکه گروههای اجتماعی و مردم نهاد و یا دانشجویی این محدودیتها را ندارند. لذا سازمان میتواند به عنوان متولی دیپلماسی فرهنگی کشور این ظرفیت را مدیریت بنماید. از طرفی میتواند پلی میان گروههای مردم نهاد خارجی با گروههای داخلی باشد. گروههایی که نسبت روشنی با انقلاب اسلامی و آرمان های آن دارند.
سیستم ارزیابی و نظارت
نبود دستگاه نظارتی قوی که بتواند فعالیتهای نهادهای زیر نظر سازمان را به خوبی تحلیل نموده و به اصلاح آن کمک کند، از ضعفهای جدی سازمان است. البته نبود شاخص برای ارزیابی کارها نیز مزید بر علت است. که این نیز از نبود تئوری منسجم ناشی شده است. در حال حاضر شاخصهایی که نشان دهنده فعالیت فرهنگی متناسب با انقلاب باشد را در اختیار نداریم و لذا شاهد برخورد سلیقهای در این امور هستیم.
در انتها باید اشاره شود که اگر سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی بتواند با تجمیع تجربیات فعالین مرتبط با خود و کسانی که توانستهاند در انجام وظیفه خود موفق باشند ( همانند شهید گنجی)الگویی متناسب با نیازهای انقلاب اسلامی تدوین نماید ، میتوان امیدوار بود که در آینده فعالیتهای آن بهتر از گذشته گردد. اینکه با آمدن و رفتن یک نفر تغییرات بنیادین صورت پذیرد به هیچ وجه نشانه خوبی برای یک سازمان که باید برنامه های بلند مدت اجرا نماید، نیست.
پی نوشتها
..........................................
[1] - بیانات مقام معظم رهبری دردیدار وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، مسوولان و نمایندگان فرهنگی ایران در خارج از کشور 11/12/1388
[2] - عملکرد سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی درنگاه صاحب نظران
[3] - صحیفه امام خمینی ج13 ص484-486
نویسنده:فاطمه فهیمی
منبع : مرکز اسناد انقلاب اسلامی
انتهای پیام/
نگاهی آسیب شناسانه به عملکرد نهادهای متولی امر صدور انقلاب - 1
سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی ؛وضع موجود ،وضع مطلوب
خبرگزاری فارس: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی به عنوان جبهه مقدم فرهنگی نظام جمهوری اسلامی ایران مطرح است و و طبیعا تلقی مردم دنیا به ویژه در کشورهای اسلامی از ایران رابطه مستقیمی با فعالیتهای این سازمان و نهاد های وابسته به آن دارد. اما به نظر میرسد ضعف هایی در عملکرد این سازمان وجود دارد.
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد
شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.