به گزارش گروه «حماسه و مقاومت» خبرگزاری فارس، شب از نیمه گذشته بود. صدای شدت انفجار و تعداد مجروحانی که لحظه به لحظه به اورژانس پشت خط میرسیدند خبر از درگیری شدید میداد. ساعتی پیش عملیات نصر 3 در منطقه موسیان شروع شده بود و ما هم در اورژانس سخت به کارمان مشغول بودیم.
چند تا از پزشکیاران دور یک تخت در حال رسیدگی به یک مجروح بدحال بودند. به کمک آنان رفتم. به علت خونریزی زیاد آن مجروح، نمیتوانستند رگ او را بگیرند و خون تزریق کنند. در چنین مواقعی باید با یک جراحی کوچک پوست نقطه مخصوصی را باز کرد و رگ بزرگی با روش خاصی پیدا کرد و بعد از آن سوزن مخصوص (انژیوکت) را درون رگ قرار داد. به این عمل کت دادن میگویند.
عمل کت دادن را با موفقیت انجام دادیم. ابتدا خون و سپس سرم به او تزریق شد. مجروح از حالت شوک بیرون آمد و حال نسبتا ثابتی پیدا کرد. دستور انتقال او به بیمارستان پشت جبهه داده شد.
ظهر روز بعد عملیات تقریبا تمام شده بود.
یکی دو روز بعد برای انجام کار به بیمارستان پشت جبهه رفتم. آنجا یکی از مسئولان انتقال شهدا درباره شهیدی که مجهولالهویه بود با همکاران خود بحث میکرد و خیلی هم کلافه بود. او مرتب در راهرو بیمارستان قدم میزد و نمیدانست چه کار کند.
به او نزدیک شدم وکمی آرامش کردم. او ناراحت بود که شاید مجبور باشد این شهید را به عنوان مجهولالهویه منتقل کند. نمیدانم چه طور شد که پیشنهاد کردم آن شهید را من هم ببینم. شاید کمکی بتوانم بکنم. به همین خاطر با مسئول انتقال تماس گرفتیم و با موافقت او به طرف محل کانتینرهای سردخانهای به راه افتادم. تحمل گرمای سوزان منطقه عین خوش آسانتر از سرگردانی بود که دچارش شده بودیم.
وقتی داخل کانتینر شدم پیکر خاک آلود شهیدی با همان لباس رزم کنار دیواره اتاقک به خواب رفته بود. وقتی خوب به چهره معصومش نگاه کردم عمل کت دادن آن شب در برابر چشمانم ظاهر شد بله او خودش بود. در عین غم و اندوه برق امیدی به خاطر یافتن مشخصات او در دلم تابید. اما در میان فهرست این همه مجروح چگونه میشد نام او را پیدا کرد؟
در این فکر بودم که در کنار پیکر شهید چشمم به یک کیسه خون خالی شده افتاد آن را برداشتم. بعد از وارسی مطمئن شدم که مربوط به همین شهداست.
کیسه را همراه خودم به ستاد آوردم و فهرست همه مجروحینی که خون دریافت کرده بودند دیدم و شماره کیسه را جلوی اسم او پیدا کردم همان نام آشنایی که آن شب چند بار توسط پرستاران و پزشکیاران برای دریافت خون تکرار شده بود.
او شاید تنها مجروحی بود که پلاک یا کارت شناسایی به همراه نداشت. به همین خاطر ما نامش را بعد از اینکه حالش کمی بهتر شد از خودش پرسیده بودیم.
تصور من این بود که این مجروح الان در یکی از بیمارستانها بستری است و خانواده و دوستانش در کنارش هستند اما او دیگر مجروح نبوده او بزرگتر از آن بود که در این دنیای کوچک بماند. او جایی رفت که لایق هر شهیدی است.
راوی: دکتر حسین احمدزاده
گرامیداشت «سی و یکمین سالگرد هفته دفاع مقدس در خبرگزاری فارس»/47
انتهای پیام/
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد
شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.