اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

یادداشت  /  در سایه سار ولایت

/ مروری بر دیدگاه های رهبرمعظم انقلاب اسلامی درباره انقلاب اسلامی - 4 /

معنویت و کار برای خدا، رمز اعتقاد مردم به روحانیت

خبرگزاری فارس:هرجا روحانیت جلو بوده، اگر انقلاب بوده، پیروز شده؛ اصلاح بوده، انجام شده؛ خدمات بوده، تحقق پیدا کرده است؛ غیر از این که نیست. حالا اگر کاری شد که ایمان مردم به این لباس و به این دستگاه زایل شد، ببینید چه پشتوانه ای از مردم گرفته می شود، چه اعتماد قلبی ای از انسان یا از مردم زایل می شود.

معنویت و کار برای خدا، رمز اعتقاد مردم به روحانیت
13 آبان، مصاف انقلاب و استکبار
------------------------------------------
واذ یمکر بک الّذین کفروا لیثبتوک او یقتلوک او یخرجوک ویمکرون ویمکر الله والله خیر الماکرین35.
در میان ایام الله انقلاب که یادگارهای دوران مبارزه ی بیست وچندساله ی ملّت شجاع و پیروز ما و هرکدام حامل خاطره یی و پرتوی از امام راحل عظیم ماست، سیزدهم آبان، دارای ابعادی متنوع تر و پیامهایی عمیق تر و بنیانی تر است. صف آرایی دو جبهه ی مبارزه یی خونین، جبهه ظالم و جبهه ی مظلوم، جبهه ی استکبار و سلطه و پیشاپیش آن امریکا، و جبهه ی حق و عدل و مشعلدار و امام آن ـ خمینی کبیر ـ در این یوم الله بوضوح دیده می شود و در هر سه مناسبت این روز، آشکار و روشن، خودنمایی می کند و نسلهای امروز و فردا را به تأمل و تدبر وا می دارد.
در شب چنین روزی، دستهای آلوده و خشن جبهه ی استکبار، امام جبهه ی حق و عدل را دزدانه از خانه ی محقرش که در آن، همه ی کاخ نشینان مغرور را به مبارزه دعوت می کرد و سپیده ی طلعت حق را به چشم مستضعفان شب نشین می کشید، ربودند و خشم بی ثمر خود را از باطل شدن ترفند کاپیتولاسیون، نابخردانه فرو نشاندند. ...
آن روز، همه ی توان استکبار همین بود و کرد. مگر یوسف عزیز، در قعر چاه دگر یوسف نباشد. زهی خیال باطل.
پس از سالها، باز در چنین روزی در بحبوحه ی طلوع خورشید حق و عدل، که با مشعل گردانی و تدبیر الهی آن رهبر نستوه، از روزن دلهای یکایک مردم این مرز و بوم سرکشیده بود، دست شوم استکبار، خشمگین و سرگردان، بی تدبیر و هدف، جمعی از نونهالان دانش آموز را هدف گرفت و مشتی برگهای نورس بهاری را بر زمین ریخت، تا خون آن جگرگوشگان معصوم، باز هم زودتر دامن دیوان آدمی خوار را بگیرد و موج خشم آگاهانه ی مردم، خس و خاشاک راه پیروزی را بروبد.

و باز در چنین روزی در هنگامه ی پرشور پیروزی، آن گاه که کشتی انقلاب، با حکمت و توکل نوح کشتیبان، بر روی امواج متلاطم حوادث، با صلابت و قدرت پیش رفته و به ساحل نجات رسیده بود، دست نیرومند انقلاب گریبان استکبار را گرفت و آن را از مسند موهوم شکست ناپذیری ـ که از تبلیغات دروغین خود و اوهام توده های غافل جهان ساخته بود ـ به زیر کشید و با تحقیر دولت مستکبر امریکا، دل ملّتهای تحقیر شده ی جهان را شاد کرد. زمره ی دلباخته و پرشور دانشجویان، لانه ی توطئه گران و جاسوسان را زندان آنان کردند و آشتی ناپذیری اسلام نجاتبخش را با کفر ستم پیشه، به دنیا نشان دادند. از آن روز، انقلاب اسلامی ما که ضدیت با ظلم و استبداد رژیم دست نشانده را به پیروزی رسانده بود، آخرین امید طمعکاران فرصت جوی جهانی را هم زایل کرد و ابعاد گسترده ی مبارزه ی جهانی خود را که در آن، نه فقط رژیم وابسته ی حاکم بر ایران، بلکه ریشه و ام الفساد همه ی گرفتاریها ـ یعنی نظام سلطه ی جهانی و در رأس آن امریکا ـ آماج این مبارزه است، آشکار ساخت.

در این حوادث سه گانه، از تبعید حضرت امام در سال 1343 که به دنبال اعتراض ایشان به مصونیت مستشاران امریکایی انجام شد، تا کشتار دانش آموزان در سال 1357 و تا تسخیر لانه ی جاسوسی در سال 1358، صف آرایی میان انقلاب اسلامی از یک سو، و امریکا و رژیم دست نشانده اش در ایران از سوی دیگر بود و این مبارزه که در میانه ی این سه حادثه و پیش از آن و پس از آن ادامه داشته، ترسیم کننده ی طبیعت اسلام و انقلاب اسلامی و هدفها و مسیر آن و نیز نمایشگر چهره و هویت استکبار جهانی و مظهر آن امریکا و روشها و نیز میزان اقتدار و آسیب پذیری آن است و مهم تر از همه، خط روشنی از روند مبارزه ی حق و باطل را ترسیم می کند و چگونگی رشد وسمت حرکت آن را معلوم می دارد. مطالعه در این روند امیدبخش، نشان می دهد که هرگاه جبهه ی حق استقامت و فداکاری کند، جبهه ی باطل ـ هرکه و هرچه و با هر حجم ـ در برابر آن تاب نخواهد آورد و مجبور به عقب نشینی خواهد شد.

نه سردمداران رژیم امریکا و نه دست نشانده های حقیرشان در ایران در سال 43 که امام ما را تنها و غریبانه از قم به تهران و از آن جا به تبعیدگاه بردند، گمان نداشتند که به زودی خود، گروگان عملکرد جبارانه ی خویش خواهند شد و نمی فهمیدند که این توطئه ی شیطانی و این یورش کینه توزانه به قلب جبهه ی حق، یکسره ابزار مکر الهی علیه خود آنان خواهد شد و زمینه ی سقوط قدرت جبار شاهی و زوال امپراتوری استکبار را فراهم خواهد ساخت.
تسخیر لانه ی توطئه و جاسوسی که با الهام از فرمان حضرت امام خطاب به دانشجویان و دانش آموزان درباره ی گسترش اعتراضات انجام گرفت، اگرچه عکس العملی در قبال تهاجم جبهه ی استکبار علیه انقلاب بشمار می رفت، لیکن درعین حال جهادی ابتدایی بود علیه استکبار و علامتی از فرا رسیدن نوبت
سر برکشیدن جبهه ی حق و به هم خوردن موازنه های استعماری و در هم شکستن صولت امریکا و بطلان تلقینات دهها ساله ی آنان برای مرعوب کردن ملّتها.
همان امپراتوری قهاری که یک روز داعیه ی سروری و مصونیت قضایی مستشاران و اتباعش در ایران را داشت و نزدیک به سی سال بود که در صحنه تصمیم گیری سیاسی و نظامی و اقتصادی ایران، قدرت بی رقیب و مسلط به حساب می آمد و همواره منافع نامشروع خود را بر مصالح ملّت ایران طلبکارانه ترجیح داده بود، اکنون با بیداری و عزم راسخ ملّت ایران ـ که از ایمان پرشور آنان ناشی می شد ـ در برابر حرکت گروهی از جوانان مؤمن این ملّت انقلابی، احساس ضعف و شکست کرد و دچار انفعال شد. نه فقط ملّت ایران، بلکه همه ی ملّتهای مسلمان که بر اثر تلقین مستمر قدرتهای ضد اسلامی در نیم قرن اخیر، بکلی امید به خود و نیروهای خود و حتّی نیروی اسلام را از دست داده بودند، در هریک از حوادث انقلاب و در هر سخن و اشاره یی از سوی امام انقلاب و در هر حرکتی از سوی مردم، پیامی متضمن امید و نشاط و اعتماد می گرفتند و به نیروی خود معتقد و از ضعف ذاتی استکبار آگاه می شدند.
اگر دنیا شاهد آن است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و تا امروز، ملّتهای مسلمان در همه جای جهان، حرکاتی از سر اعتماد به خود، در جهت بازگشت به هویت و فرهنگ اسلامی خود انجام می دهند، درست به این دلیل است که مبارزه ی فداکارانه ی ملّت ایران، این ترفند استعماری و استکباری را که ملل شرق و ملل مسلمان، قادر به عقب نشاندن قدرتهای اروپا و امریکا نیستند، ابطال کرده و جایگاه قدرت واقعی را نشان داده است. قدرت واقعی، مردم باایمانند و در برابر چنین مردمی، هیچ قدرت مادّی ـ هرچند بزرگ و مجهز ـ قادر به اعمال اراده ی خود نخواهد بود.
این، بزرگترین درس روز سیزدهم آبانماه است. روزی که هم شاهد غربت و مظلومیت امام جبهه ی حق بود، هم شاهد مقاومت خونین و فداکارانه ی امت آن امام و تا حد قربانی دادن نوجوانان دانش آموز، و هم شاهد ذلت دشمنان آن امام به دست مریدان و شاگردان پرشور و انقلابیش. ... لذا درس این روز، درسی بس عبرت آموز و استثنایی است.
پیام به مناسبت روز ملی مبارزه با استکبار جهانی ـ 13/8/69


تعمیق ایمان مردم به حقّانيّت راه انقلاب
--------------------------------------------------
خدا را شکر می گوییم که ملّت ایران با گوش حق نیوش و چشم حق بین، درسهای بزرگ زندگی را از انقلاب بزرگ و رهبر حکیم خود آموخت و روزبه روز با تحقق وعده های الهی، ایمانش به حقانیت این راه عمیق تر شد. ملّت ما، پیروزی بر رژیم وابسته ی شاهی را، پیروزی بر ترفندها و توطئه های امریکایی را، پیروزی بر جبهه ی نظامی پیشکرده ی شرق و غرب را، پیروزی بر محاصره ی اقتصادی را، پیروزی بر جبهه ی سیاسی و تبلیغاتی جهانی را و پیروزی بر بسیاری از مشکلاتی را که به دست همان دشمنان برایش فراهم شده بود، یکی پس از دیگری با همه ی وجود حس کرد و طعم شیرین آن را چشید. همه ی این پیروزیها، به برکت تمسک به اسلام و حفظ استقلال و استغنا از بیگانگان و توکل به خدا و تلاش یکپارچه ملّت پشت سر رهبر یگانه و بی بدیلش به دست آمد.
پیام به مناسبت روز ملی مبارزه با استکبار جهانی ـ 13/8/69

معنویت و کار برای خدا، رمز اعتقاد مردم به روحانیت
-------------------------------------------------------------------
ما با یک لاقبا، مثلاً چه چیزی داشتیم که موجب بشود مردم با حرف روحانیت و حرف امام، آن طور حرکت کنند، پانزده سال مبارزه نمایند و بعد با فداکاری، آن را به پیروزی برسانند و سپس ده سال در دوران مبارک حضرت امام، در مقابل این همه توطئه ایستادگی کنند و بعدش هم همین طور؟ آیا جز معنویت و جز این اعتقاد در دل مردم که روحانیت برای خودش کار نمی کند، بلکه برای خدا و خیر مردم است و امر خدا را اجرا می کند، چیز دیگری بوده است؟ برای همین هم است که وقتی نهضتها به غیر جنبه ی معنوی و ایمان قلبی متکی باشند، به جایی نمی رسند. این، در جاهای دیگر امتحان شده و در کشور ما هم امتحان شده است. نهضتی به جایی می رسد، که یک رگه ی معنوی و ایمانی و اعتقادی و خدایی در آن حاکم است.
مردم، روحانیت و این لباس و من و شما را مظهر این چیزها می دانند و مؤمن به حساب می آورند. گاهی خودشان اشتباه و خطا می کنند و دچار شهوت و غضب و پول پرستی و تجمل پرستی و کارهایی که بالاخره بشر در طبیعتش هست، می شوند و نقص خودشان را به پای کمالی می گذارند که در روحانیت به حساب می آورند. می گویند اگر ما ناقصیم، او کامل است؛ اگر ما نمی فهمیم، او حکم خدا را می فهمد؛ اگر رابطه ی ما با خدا ضعیف است، او رابطه اش قوی است؛ پس هرچه او می گوید، ما «متقرّبا الی الله» عمل می کنیم.
برای همین است که هرجا روحانیت جلو بوده، اگر انقلاب بوده، پیروز شده؛ اصلاح بوده، انجام شده؛ خدمات بوده، تحقق پیدا کرده است؛ غیر از این که نیست. حالا اگر کاری شد که ایمان مردم به این لباس و به این دستگاه زایل شد، ببینید چه پشتوانه ای از مردم گرفته می شود، چه اعتماد قلبی ای از انسان یا از مردم زایل می شود. اثر این زوال اعتقاد و ایمان در بیرون چیست؟
بیانات در دیدار با مسئولان دادگاه و دادسرای ویژه ی روحانیت ـ
13/8/69

توطئه ی دشمنان برای بدنام کردن روحانیون
-------------------------------------------------------
یکی از برنامه های رضاخان در این مملکت ـ که یقیناً هدایت شده از سوی انگلیسیها و قدرتهای پشت سر رضاخان بود؛ چون عقل خودش و تشکیلاتش به این چیزها نمی رسید ـ همین بود که روحانیون را بدنام کند. او به برداشتن عمامه ها اکتفا نکرد؛ به بدنام کردن روحانیون مشغول شد و کار را به جایی رساند که در کوچه و خیابان، بچه های مردم اگر آخوندی می دیدند، مسخره می کردند. این کار، عرف رایج شده بود!
این قضیه، مربوط به سالهای 29 و 30 است؛ یعنی من در آن زمان، یازده یا دوازده سالم بود. این جوّ، تا حدود ده سال بعد از رفتن رضاخان و کم و بیش تاقبل انقلاب ـ که من طلبه ای شده بودم ـ ادامه داشت.
ما در مشهد، تشکیلات و جلسات مهمی داشتیم. در جلسات من، چه قدر دانشجو و دکتر می آمدند و من برای آنها تفسیر می گفتم. با جوانی از دوستان خودم ـ که فارغ التحصیل و آدم باسوادی بود ـ می خواستم به تهران بیایم. در ایستگاه راه آهن، با هم قدم می زدیم که وقت قطار بشود. در همین موقع، چند جوان که معلوم نبود اصلاً سوادی هم دارند یا ندارند ـ تیپهای اروپایی آن روز که لباس جین می پوشیدند و تازه در ایران معمول شده بود ـ به شکلی من را مسخره کردند که رفیقم خجالت کشید. این مسخره کردنها رایج شده بود و دیگر مخصوص بچه ها و یا یک طبقه ی خاص نبود.
این کارها برای آن بود که روحانیت را از چشمها زایل کنند. برای آن بود که آنها نقش روحانیت و ایمان به روحانیت را خوب فهمیده بودند. در قضیه ی مدرّس و مرحوم کاشانی، و قبل از آن در قضیه ی مشروطیت و میرزای شیرازی، این نقش را فهمیده بودند و می دانستند که باید این گروه و این طایفه را از چشم مردم انداخت. برای این کار، مثل ریگ پول خرج می کردند و از هر وسیله ای هم استفاده می کردند.
آن وقت، روحانیت با دوچیز، یکی با علم و یکی با زهدش توانست علی رغم خواست آنها، در دستگاههای مختلف و در دانشگاه ـ که جایی برای ماها نبود و مظهر و مرکز تبلیغات ضدآخوندی بود ـ نفوذ کند. در همین دانشگاه، بچه ها کلاس درس را تعطیل می کردند، تا پای درس فلان آخوند ـ که نه پول و نه قدرت داشت و حتّی رفتن پیش او، گاهی دردسر هم داشت ـ بروند. با وجود این قضیه، حالا به جای انگلیس و رضاخان و محمّدرضا، آقایی با ریش و عمامه و هیکل و عنوان پیدا بشود و کار خلافی مرتکب گردد و این همه زحمات را بر باد بدهد. کاری که این گونه افراد انجام می دهند، از آن همه کارهایی که آنها کردند، خیلی موفق تر است! پس، اگر ما فرض کنیم، یک دست سیاسی وجود دارد که آخوندجماعت را به فساد و به رشوه خواری و به این چیزها بکشد، فرض خیلی دوری نکرده ایم.
بیانات در دیدار با مسئولان دادگاه و دادسرای ویژه ی روحانیت ـ 13/8/69


شکست تجهیزات دشمن در برابر ایمان و عشق و اراده
--------------------------------------------------------------------
انقلاب اسلامی، یک انقلاب مردمی است. اساساً هنر ایمان اسلامی در همین است که دلهای مردم را آن چنان مجذوب می کند و نیروهای آنان را آن چنان در خدمت هدفهای عالی و والا به کار می اندازد که خود این، انقلاب و حرکت اسلامی را بیمه می کند و نصرت الهی را به دنبال می آورد. صدر اسلام هم عیناً همین گونه بود. در صدر اسلام، حضور آحاد مردم و ایمان مخلصانه ی آنها، موجب نصرت شد. این، صریح قرآن است. آیه ی قرآن می فرماید: «هو الّذی ايّدک بنصره و بالمؤمنین»36. یعنی خدای متعال، با نصرت خود و به وسیله ی مؤمنین، پیامبر را تأیید کرد.
انقلاب ما، این برتری قاطع را بر همه ی حرکات و نهضتها و انقلابها داشت که متکی به آحاد مردم بود، و همیشه هم متکی خواهد بود. علت این که استکبار جهانی نتوانسته است ـ و به فضل الهی هیچ وقت نخواهد توانست- این انقلاب را شکست بدهد، همین است.
دشمن، با توده ی مردم و انسانهای مؤمن و مخلص، چه کار می تواند بکند؟ مگر ابزارهای دشمن چیست؟ ابزار دشمن، عبارت از تجهیزات است. تجهیزات، در مقابل نیروی ایمان و شور و عشق و اراده ی مردم، کارایی ندارد. تجهیزات، کسانی را می ترساند که بخواهند فقط با اتکا به تجهیزات خودشان بجنگند و مبارزه کنند. این گونه آدمها، اگر در مقابل خودشان تجهیزاتی را ببینند که از تجهیزات خودشان مدرن تر و بالاتر است، ممکن است احساس رعب کنند؛ اما در مقابل مردم باایمان و بااخلاص، از تجهیزات مدرن دشمن کاری ساخته نیست. مدرن ترین تجهیزات، در مقابل یک نیروی مقاوم ایستاده ی شهادت طلب، از کار باز می ماند.
مگر هیچ دشمنی می تواند میلیونها انسان از آحاد یک ملّت را عقب بنشاند؟ همین توده ی مردم حزب الله بودند که در خیابانهای سرتاسر این کشور، در مقابل تجهیزات مدرن از دشمن گرفته ی رژیم پادشاهی ایستادند. چرا آن تجهیزات نتوانست بر آنان فایق بیاید؟ در حالی که آن تجهیزات می توانست طرف خودش را بکشد. اگر کسی از مرگ ترسید، از آن تجهیزات می ترسد؛ اما اگر کسی مرگ را شهادت دانست، از تجهیزاتی که مرگبار باشد، نخواهد ترسید. در تمام مبارزات تحمیل شده ی از سوی دشمنان، این مطلب صادق است.
بیانات در مراسم ویژه ی روز بسیج در پادگان امام حسن مجتبی ـ 5/9/69

فتح الفتوح تربیت جوانان
-----------------------------
بله، هنر انقلاب این است، و هنر امام این بود. آن بزرگوار، در جامعه ای که دشمن پنجاه، شصت سال به طور مستقیم و غیرمستقیم روی آن کار کرده بود، تا آن را به لجنزار فساد بکشاند، کار کرد و جوانانش را مثل گل، پاک و پاکیزه تربیت کرد. خود آن بزرگوار فرمود: این، فتح الفتوح است. بله، فتح الفتوح امام، ساختن جوانان مؤمن، مخلص، سالم، صادق ،بی اعتنای به شهوات و دلهایشان متوجه به سمت خدا بود. در طول تاریخ، در این مملکت و یا در سایر ممالک اسلامی، ما چه موقع این قدر جوان خوب و صالح، مثل دوران انقلاب داشتیم؟
بیانات در مراسم ویژه ی روز بسیج در پادگان امام حسن مجتبی ـ5/9/69

لزوم هوشیاری در برابر انتقام دشمن
------------------------------------------------
برادران و خواهران عزیز من در سرتاسر کشور! بدانید که امروز امریکا و یاران و مزدوران و همپیمانانش، منتظر فرصتند که از انقلاب انتقام بگیرند. منتظر فرصت هستند که انتقام محمّدرضای خبیث و خاندان ظالم و ساواکی های دورانش را از جوانان انقلابی ما بگیرند. دنبال منفذی می گردند، تا در داخل انقلاب نفوذ کنند. هوشیار باشید؛ همچنان که بحمدالله هوشیار بودید و هستید.
بیانات در دیدار با جمع کثیری از نیروهای مقاومت بسیج، گروهی از پرستاران و جمعی از پرسنل نیروی دریایی ارتش ـ 7/9/69

وظیفه شناسی، شکر نعمت انقلاب
---------------------------------------------
این نظام اسلامی، یک عطیه ی الهی است. خدای متعال، برطبق سنّتهای تاریخی و قواعد و قوانین حاکم بر جهان بشریت، این پدیده ی علی الظاهر مستبعد را، حقیقتاً با قدرت کامله ی خود به وجود آورد. این، در درجه ی اول، عطیه ای الهی برای مردم ایران، و در درجه ی بعد، برای همه مسلمین عالم، و شگفت نیست اگر که بگوییم در درجه ی بعد هم برای همه مظلومان عالم بود.
این عطیه ی الهی، این تفضل بزرگی که خدای متعال کرد ـ مثل همه ی تفضلات الهی ـ از طرف پروردگار یک سند تضمین شده در دست مردم ندارد. اگر این نعمت را خوب نگه داشتیم، خواهد ماند و روزبه روز بهتر و بالنده تر خواهد شد و برکات آن بیشتر می گردد. اگر خدای ناکرده آن را تضییع کردیم و این بار را حمل نکردیم، مثل همان کسانی خواهیم شد که خداوند متعال در قرآن، بارها و بارها اسم آنها را برای درس گرفتن ما آورده است؛ «مثل الّذین حمّلوا التّوریه ثمّ لم یحملوها»37.
خدای متعال، در باب بنی اسرائیل مکرر فرموده است که ما اینها را فضیلت دادیم، بر دشمنانشان پیروز کردیم و حکومت و ملک و قدرتشان دادیم. همین بنی اسرائیل نیز کسانی هستند که خدای متعال درباره ی آنها فرمود: «ضربت علیهم الذّلّه والمسکنه و باؤوا بغضب من الله»38. درباره ی بنی اسرائیل، تعبیرات گزنده ی متعدد دیگری در قرآن وجود دارد.
این نعمت، شکر لازم دارد. شکر این نعمت و نگهداری این عطیه و تفضل بزرگ الهی به این است که ما به وظایفمان در قبال این لطف الهی آشنا بشویم و به آنها عمل کنیم؛ هدف را فراموش نکنیم؛ یادمان نرود که خدای متعال، این انقلاب را پیروز کرد و مسلمین ایران را به برکت این انقلاب و به برکت آن رهبر استثنایی، عزّت بخشید. اصلاً خدای متعال، او را برای چنین نقطه ی عطف تاریخی ذخیره کرده بود. ظاهراً آدم خیال می کند که خدای متعال، این وجود گرانبها و گرانمایه را تربیت کرده و نگه داشته بود، تا چنین حرکتی را در دنیا و در تاریخ به وجود بیاورد.
وقتی این انقلاب، به برکت عطایای متواتره ی الهی به پیروزی رسید، شما که انقلابی و مؤمن به این راه و این هدف هستید، آیا فکر کرده اید که چرا وارد محدوده ی مؤمنین و کارگزاران و عاملان این مجموعه شده اید؟ آیا انگیزه ای جز این وجود داشت که خدای متعال وعده اش را عمل کرد و ما را از ضعف و ذلت و ادبار و توسری خوری همه ی قدرتهای ظالم و دوری از هویت اسلامی نجات داد؟ بسیار خوب، حالا بایستی با همه ی وجودمان، در راه اسلام حرکت کنیم.
این هدف، باید یک لحظه از یاد من و شما نرود. همه ی ما هم مثل یکدیگر هستیم. باید همین حرفها را کسی به خود من بزند. اگر من به شنیدن این حرفها، از شما محتاج تر نباشم، حداقل به قدر شما محتاجم. همه ی ما همین طور هستیم.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت:
35. سوره ی انفال، آیه ی 30. 
36. سوره ی انفال، آیه ی 62 37. سوره ی جمعه، آیه ی 5.
38. سوره ی بقره، آیه ی 61.


ادامه دارد...

 





این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول