خبرگزاری فارس مازندران ـ زینب پورمرادی| امروز ۱۷ مرداد روز خبرنگار از طرف فرمانداری برای تقدیر دعوت شدم، البته از ثانیههای اول حال و روز خوبی نداشتم شب گذشته در میان پیامهای ارسالی تبریک از دوستان و آشنایان که بعضا خیلی ها را نمی شناختم، شخصی فیلمی را برایم ارسال کرد که از دیشب رنج زیادی کشیدم.
خبرنگاری یعنی حتی در ثانیههای گذراندن روزی که مختص به خودت است برای بیمارانی که به علت نداشتن اکسیژن در بیمارستان رنج می کشند ناراحت باشی و برایشان قدمی برداری.
پیگیر ماجرا شدم البته در فضای مجازی از بحران بیمارستان نوشهر شنیده بودم ولی نه در این حد که اکسیژن بیمارستان به صفر میرسد و بیماران از فرط بی اکسیژنی باید جان خود را از دست بدهند.
ثانیهها را برای طلوع خورشید شمردم بالاخره صبح شد با آن شماره تماس گرفتم به حدی فریاد میکشید که بسیاری از حرفهایش را متوجه نمیشدم درد زیادی داشت چون خودم این روزها را تجربه کردم اما برای خودم دست به قلم نشدم، امروز هشتادمین روز از فوت مادرم بر اثر کرونا میگذرد، از دیروز منتظر تماس تبریکش بودم، پیش خودم گفتم شاید این تماس یک نشانه برای رضایت او باشد.
این متن را زمانی مینویسم که در جلسه ویدئو کنفرانس فرمانداری حضور دارم و کمتر به واژهها فکر میکنم مراسم امروز با تاخیر شروع شد و صحبتها طولانی و خارج از حوصله بود تصمیم گرفتم به جای حرف زدن با همکاران به گزارش بیمارستان بپردازم،بعد از پرس و جو از همکاران شماره مدیر شبکه بهداشت را گرفتم و قبل تماس متن کوتاهی از حال و روز دیشب تا الان را نوشتم.
تلفن همراهم زنگ خورد در میان شلوغی گپوگفت از روزهای خوب و بد خبرنگاری دوستان به تلفنم جواب دادم همان خانم دیشب بود با بغض دعا میکرد و میگفت امروز تعداد زیادی از مسؤولان برای مشکلات به بیمارستان آمدند هم ما را راهنمایی کردند و هم کولرها را نصب کردند و با پرداختن به بقیه مشکلات حدود ۵۰ درصد مشکلات را رفع کردند.
من خبرنگارم روی عهدی که با مردم بستم در روز خبرنگار در تلاش برای تهیه گزارش از مشکلات بیمارستان شهید بهشتی بودم تا گرهای از مشکلات باز شود.
اما مشکلات همچنان ادامه دارد...
انتهای پیام/۳۱۴۱/ج