خبرگزاری فارس ـ دلیجان؛ نراق بخشی از شهرستان دلیجان نگین استان مرکزی دارای قدمت ۷۰۰۰ ساله پیشینه زیادی در آیینها و مراسمهای سنتی دارد.
شب یَلدا یا شب چلّه بلندترین شب سال است و ایرانیان ضمن غنیمت شمردن این شب الهی گرد هم میآیند.
در کهن شهر نراق نیز از قدیم شب یلدا فامیل و بستگان به خانه بزرگترها خصوصا مادر بزرگها و ریش سفیدان طایفه یا خاندان میرفتند، آنها دور هم پای کرسیهای داغ به صله ارحام پرداخته و خاطرات زیبای پیشینیان را بازگو می کنند.
آنان تا پاسی از شب به خوردن میوه و آجیل و محصولات بومی خود میپردازند، جوزغند یکی از این محصولات و هندوانه از جالیزهای نراق کام آنها را شیرین میکند.
معروف ترین آجیل و شب چرههای(آجیل و نقل و میوه های گوناگون که در هنگام شب نشینی و پس از طعام خورند و پشخوره نیز گویند) مردم با صفای شهر نراق در شب یلدا عبارتند از جوزغند، تُرشاله، قیسی، لواشک، گندم شادونه، آجیل دست ساز نراقی متشکل از تخمههای کدو، هندوانه، نخودچی، کشمش، بادام، مغزگردو بو داده، سنجد، تنده انجیر خشک و ... است.
میوههای شب یلدای شهر نراق نیز هندوانه، انار، زردک، لبو، شلغم،کدو تنبل و ... و نوشیدنیها نیز شامل چای، شربت، برف و شیره یا سرکه شیره است.
در این شب با شکوه اگر مسکین یا مریضی در اقوام وجود داشته باشد تلاش میکنند جهت التیام به گونهای با آنان همراه شوند تا شادیها بین همه یکنواخت توزیع شود.
پدر بزرگها با تعریف داستانها و نقل قولهای جذاب و قدیمی محفل را گرم میکنند، پای کرسی های گرم چلّه نشینی یکی از میان سالهای فامیل کتاب مشهور مثنوی طاقدیس علامه ملا احمد فاضل نراقی را تورق زده و از طاقدیس فال گرفته و ابیاتی را برای حضار قرائت میکنند.
شاعران اهل شهر عِلم و ادب نراق در خصوص شب یلدا شعر سرودهاند که به سه نمونه اشاره میشود.
شب یلدای غمم را سحری پیدا نیست
گریههای سحرم را اثری پیدا نیست
هست پیدا که به خون ریختنم بسته کمر
گر چه از نازکی او را کمری پیدا نیست
به که نسبت کنمت در صف خوبان کانجا
از تجلی جمالت دگری پیدا نیست
نور حق ز آینهٔ روی تو دایم پیداست
این قدر هست که صاحب نظری پیدا نیست
پشه سیمرغ شد از تربیت عشق و هنوز
طایر بخت مرا بال و پری پیدا نیست
بس عجب باشد اگر جان برم از وادی عشق
که رهم گم شده و راهبری پیدا نیست
شاهد بی کسی محتشم این بس که ز درد
مرده و بر سر او نوحهگری پیدا نیست
مولانا علی نراقی فرزند میر احمد نراقی متخلص به محتشم و مشهور به محتشم نراقی کاشانی.
شب یلدای وعده ات را چرخ
چه شود گر دم صَبوح دهد
یا مرا در وفای وعدۀ تو
صبر ایّوب و عمر نوح دهد
یا ترا با چنین کرم کردن
مرگ یا توبه نَصوح دهد
علامه حاج ملا احمد نراقی فرزند محمد مهدی.
چه خوش آن روز که در محفل ما غوغا بود
ساقی و ساغر و لیلی و شب یلدا بود
یاد آن شب که چو مستان به خرابات شدیم
همه رفتند ولی، یار و خدا با ما بود
بسته بودیم به گیسوی نگاری دل را
چشم سر بسته و لیکن همه جا پیدا بود
باده خوردیم و ز شب تا به سحر خوش بودیم
آنچه مسجد نتوان یافت همه آنجا بود
چو گشودیم سر خُم ، غمِمان رفت ز یاد
مست بودیم و کجا یاد غم فردا بود
غم دل رفت به یکباره ز اعضای وجود
شادمانی و شعف ، در همه جا بر پا بود
قدر یکدیگر اگر قدر بدانیم خوش است
تا بگویند که از روز ازل بینا بود
علی رضایی فرزند رضا
پایان پیام/