خبرگزاری فارس البرز؛ اینجا نقطه صفر مرزی در سرنوشت مرد اعدامی است؛ لحظه پیوند اشک و لبخند. جایی برای پایان سکوت و انتظار و بغض.
یک مرد دربند، چشم به زنجیری دوختهکه غرور پاهایش را شکسته است. حکایتهایی پردرد دارد از آنچه به یکباره کاخ آرزوهایشان را ویران کرد. بیشک سخاوت دستهای بخشنده زوج نیکوکار البرزی به این نقطه از جغرافیا نور و روشنی بخشیده است، اگرنه در غمنامه زندگی این مرد و سرگذشتش، تلخی کشتن انسانی در میان است.
مرد اعدامی به همراه مأموران بدرقه زندان رجاییشهر، دستبند بر دستهایش گره خورده است و آشکارا میلرزد که شاید رویای آزادیش تعبیر نشود.
به خواب میماند این تصویر، به معجزهای بیتکرار، آنچه این تصویر را ماندگار کرده است، سخاوت زن و شوهری نیکوکار است که با خدای خود پای معامله نشستهاند و با فرستادن نماینده شان برای رهایی مرد گرفتار در بند، پیشقدم شده اند.
پدر سه فرزند بود اما یک تقدیر تلخ، به زندگیشان رنگ ماتم داد. نمیخواهد از این بگوید که آن اشتباه خانمان برانداز چگونه همه زندگیش را به یغما برد. از یادآوری حادثه شرم دارد. اما سرتا پا تقصیر، از این میگوید که چگونه خانواده مقتول تمایلی به اجرای حکم نشان ندادند و از اینهمه خطا چشمپوشی کردند.
حکایت زندگی حسین پر درد و غمانگیز است. در حالی که ۳۲ ساله و پدر ۳ فرزند بود، به دلیل بیکاری و مشکلات مالی تصمیم به سرقت از خانه زن سالخوردهای گرفت که تنها زندگی میکرد. او سابقه کیفری نداشت و این نخستینبار بود که از دیوار خانهای بالا میرفت. اما در حین سرقت، صاحبخانه از خواب بیدار شد و چهرهاش را دید. حسین از ترس اینکه شناسایی نشود، پیرزن را خفه کرد و در سال ۷۹ دستگیر و محکوم به اعدام شد. اما اولیای دم برای اجرای حکم حاضر نشدند و این مرد ۲۳ سال در زندان ماند. در این سالها همسرش طلاق گرفت و آخرین بار در سال گذشته بود که دخترش به ملاقاتش آمد. از مدتها قبل مادر پیرش هم به دیدنش نیامده و حالا همه او را به عنوان زندانی بی ملاقاتی میشناسند. با دستور رئیس دادسرای امور جنایی تهران، ۵ سال پیش برای آزادی این مرد بلتکلیف که حالا موهایش سپید شده است، ۳۰۰ میلیون تومان وثیقه تعیین شد. اما او قادر به پرداخت نبود و ناامیدانه به دارالقرآن زندان رفت و در بی کسی و تنهایی خدا را صدا زد.
رییس واحد مددکاری زندان رجایی شهر، می گوید او حالا حافظ جزء سی ام قرآن است.
این زوج نیکوکار البرزی تا کنون مقدمات آزادی بیش از هزار و ۳۰۰ زندانی را فراهم کرده اند، با اطلاع از سرنوشت یک مجرم پشیمان که بیش از ۲۳ سال بلاتکلیف و در آرزوی بازگشت به خانه اش است، برای آزادی او پیشقدم شدند تا با تأمین وثیقه، نامه آزادی او در دادسرای امورجنایی تهران صادر شود و لحظه رهایی را به مرد زندانی، هدیه دادند.
علیاصغر مهرآبادی رئیس واحد مددکاری از تلاش خیرین برای نجات جان محکومین به قصاص میگوید که حتی گاهی برای جلب رضایت اولیای دم در سحرگاه پای چوبه دار میآیند تا زندگی دوباره به یک انسان ببخشند. او توصیه میکند که نیکوکاران در بحث آزادی زندانیان، خطکش نگذارند و جرایم عمد و غیر عمد را جدا نکنند. تأکید دارد که در این همه سال هرگز اتفاق نیفتاده که پس از بخشش یک اعدامی، خانوادهاش یا اولیای دم تماس بگیرند و ابراز پشیمانی کنند که چرا یک مجرم پشیمان به جامعه برگشته است. او میگوید به خودمان میبالیم که پلی میان خانواده مقتول و متهم میشویم تا شکستههای گذشته را پیوند دهیم.
در اتاق سرپرست دادسرای امورجنایی تهران، تابلوی زیبایی به خط نستعلیق خودنمایی میکند: «بخشش، تاج اخلاق است». «احمدعلی فیروزجایی» معاون دادستان تهران در امور زندانها ابراز خوشحالی میکند که سال گذشته 56 محکوم به قصاص و امسال 8 نفر در سطح استان تهران از پای چوبه دار به زندگی برگشتهاند. او تلاش خیرین برای رفع گرفتاری زندانیان دربند و جلب رضایت از شاکیان را به مثابه سعی در صفا و مروه، مقدس و قابل احترام میشمارد و امیدوار است این پایان شب سیه برای زندانیانی شود که از بیراهه زندگی بازگشتهاند.
پایان پیام/