عباس محمدیان، رئیس سازمان بسیج رسانه خراسان رضوی در یادداشتی نوشت:
مکاتب بشری، با هر ایسم که بخوانیم، تاریخ مصرف دارند، تاریخ علم، تاریخ فلسفه، تاریخ فکر، و غیره پر است از صفحاتی که پیرامون ایسمها نوشته شده است و هر کدام آمده و نقش خود را ـ سوای مثبت یا منفی ـ ایفا کرده و رفتهاند و از آنها جز نامی نمانده است آن هم نه در افکار مردمان نسلهای بعد که در کتابهای خاص علمی و تاریخی، که قشری خاص به مطالعه آن میپردازند.
کمونیسم به موزه تاریخ سپرده شد، پیش از آن هم دیگران رفتند و کاپیتالیسم و لیبرالیسم و... هم ناگزیر این مسیر را طی خواهند کرد، هر چند دیرتر، اما این تکلیف محتوم همه مکاتبی است که بشر با همه تواناییهای خود پی ریخته است، دلیلش هم روشن است، بشر با همه توان و گستره دانش و ظرفیتهایی که دارد، «محدود» است و در حصر زمان و زمین قرار میگیرد، حال آنکه هم نیازهای نامحدود دارد و هم تکالیف نو شونده که باید برای تمشیت آنها به مکتبی وصل شود که اندیشهای محدودیتناپذیر آن را طراحی و متناسب با توان و نیاز انسان آن را اجرایی کرده است.
اینجاست که به مکاتب الهی و بهویژه کاملترین آن، یعنی اسلام میرسیم، مکتبی که بنمایهاش اخلاق و حق و عدالت است و جانمایه پیروانش نیز از همین جنس است.
انسان تراز اسلام، اخلاقمدار است، به این معنا که زیباییهای فکری و معرفتی را به رفتار در میآورد، در جامعه اخلاقی، آرامش نه حق، که روزی مردمان است و این خود برای رشد و شکوفایی انسان فضا میسازد، رشدی که در میان انسان یا طبقات اجتماعی قربانی نمیگیرد، بر خلاف توسعه برخاسته از مکاتبی چون لیبرالیزم که در مسیر خود قربانیان پرشماری گرفته است، رشد در نگاه دین به آبادانی میرسد اما توسعه میتواند تخریبهای گستردهای هم بههمراه داشته باشد.
به فرآیند توسعه در تسلیحات و قدرتطلبی فرعونها نگاه کنید؛ هیروشیما و ناکازاکی و ویتنام و عراق و جنگ جهانگیر اول و دوم و غیره نتیجه توسعه زورمدار و زاییده مکاتب دنیایی است، اما در جغرافیای فکری اسلام، بهجای توسعه، با مقولهای بهنام «پیشرفت» مواجه هستیم، که نه تنها نمیکشد که جان میبخشد و شکوفایی میآفریند و بستر میسازد برای شکوفایی استعدادها.
تقابلها را همچنان سامان میدهد که حداقل خسارت را داشته باشد و در جنگها نه تنها به صیانت از انسانیت و اخلاقمداری حتی با دشمن میگوید که برای حراست از حق طبیعت و آب و درخت و زمین و حیوانات نیز در گرماگرم جنگ هم «باید»هایی الزامآور بیان میکند.
فکر میکنم ما اگر دو روی سکه جنگ و صلح را در میان مکاتب ببینیم در خواهیم یافت آنچه انسان بدان نیاز دارد رواج سکه اسلام است و چون این نیاز فطری و قطعی است، میتوان گفت ماناترین شیوه زندگی و بهترین مسیر برای مردمان همین است؛ اسلام. دلیلی که برای ماندگاری و فراگیری آن بعد از همه ایسمها میتوان ارائه کرد هم همین سازگاری آن با سازمان فکری و حیاتی انسان است.
انتهای پیام/ 70051