اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

فرهنگ

زبده‌ترين شاعران آييني روزگار ما/3

زيست پرفراز و فرود صابر همداني

خبرگزاري فارس: صابر همداني، به جهت زندگي پرفراز و نشيب‌اش، شاعري مختلف‌الطبع است، اما شعرهاي عاشورايي او از چنان قوتي برخوردار است كه نمي‌شود او را به عنوان يك شاعر آييني ناديده گرفت.

زيست پرفراز و فرود صابر همداني
به گزارش خبرگزاري فارس، اسدالله صنيعيان، همان شاعر همداني است كه ديوانش در سال‌هاي پاياني دهه 30 روانه بازار نشر شد و كيوان سميعي در آن روزگار و در غياب شاعر، مقدمه‌اي مشروح بر آن نگاشت كه اين تك بيت در آن زير عكس مرحوم صابر خودنمايي مي‌كند: در فنون شعر و حسن ابتكار و لطف نظم بعد «صائب» ديده ياران به «صابر» روشن است اين تك بيت در مقام شاعري كه در مقايسه با صائب تبريزي از آوازه‌اي نه چندان بلند برخوردار است، در نگاه نخست، اغراق‌آميز و ستايش‌گونه به نظر مي‌رسد، اما تورق ديوان او كه مشتمل بر مناجات، مربع تركيبات، مخمسات و مسمطات، قصايد، غزليات، قطعات، مثنويات، ماده تاريخ‌ها، رباعيات و متفرقات است، خوانندگان و خواستاران را با غناي ادبي و ذوق عجيب اين شاعر زاگرس‌نشين آشنا مي‌كند. صابر همداني در مناجات، با تنها يك قصيده به ميدان مي‌آيد و به ستايش رب‌العالمين مي‌پردازد، اما در مربع تركيبات، مخمسات و مسمطات و قصايد، بيشترين تلاش خود را براي پيوند موضوعات گوناگون با مدح و منقبت اهل بيت (ع) به كار مي‌گيرد كه همين پيوند‌ها مرتبه ادبي او را آشكار مي‌كند. به عنوان مثال، او در تركيبي ابتدا به توصيف بهار مي‌پردازد و سپس خاتم‌النبيين (ص) را وصف و مدح مي‌كند: زيبا صنما خيز كه هنگام بهار است هنگام بهار است كه آب آينه‌دار است آب آينه‌دار است كه گل چون رخ يار است گل چون رخ يار است كه در نغمه هزار است در نغمه هزار است كه در خنده بود درد در خنده بود ورد كه شد موسم فرورد * شد موسم فرورد كه گل جلوه‌گر آيد گل جلوه‌‌گر آيد دل بلبل بربايد بلبل بربايد دل اگر نغمه سرآيد گر نغمه سرآيد ز دل انده (اندوه) بزدايد انده بزدايد ز دل انواع رياحين انواع رياحين زده راه دل گلچين * اين مربع تركيب تا آنجا ادامه مي‌يابد كه شاعر مي‌گويد: پيغمبر خاتم كه بود حامي قرآن قرآن شده نازل به وي از درگه يزدان يزدان همه جا حافظ او بود به كيهان كيهان به طفيل كرمش يافته بنيان بنيان شريعت كه نهاد احمد محمود محمود بود در نظر شاهد مقصود * مقصود خدا اوست ز پيدايش دنيا دنيا به عدم بود كه بود آن شه والا والا گهر است آنكه بود علت اشيا اشيا همه را جلوه او باعث احيا احيا دو جهان از دم جان‌پرور احمد احمد بود آن قائد ذوالقدرة ذواليَد شعرهاي آييني صابر همداني، عمدتاً از زيست و حضور او در شهري مذهبي و در ميان خانواده‌اي پاكدست و آيين‌پرست نشأت مي‌گيرد. وقتي او 10 ساله بود در شهر همدان، مجالس سوگواري امام شهيد با شكوه و رونق فراوان برگزار مي‌شد و مداحان، بيشتر مرثيه‌هاي خود را از مرحوم علي اكبر پروين همداني مي‌خواندند. او يكي از شعراي متأخر همدان بود كه غزليات بسيار خوب و مرغوبي مي‌سرود. صابر كه خاطري افسرده و غمناك از درگذشت پدر داشت، از شعرهاي مرحوم پروين الهام مي‌گرفت و با تأسي از شعرهاي حافظ، ميل بسياري به سرودن اشعاري متأثر از هر دو پيدا كرد. صابر در آستانه بلوغ، با مطالعاتي از كتب ادبي و ديوان‌هاي چند تن از شعرا، شعرهايي مي‌سرود و در خود ذوق ادبي و قوه شاعري جستجو مي‌كرد. تا اينكه به شاعري به نام علي محمد آزاد از شعراي شهر خود ـ همدان ـ معرفي شد و در محضر او شعري خواند و مورد تحسين قرار گرفت، اما اين شاعر همداني به صابر گفت كه بايد مضامين خوب و غني در نظم‌هايش به كار گيرد. اين يعني كه تا شعر شدن سروده‌ها، زماني لازم است كه بايد به جهد و كوشش بگذرد. چندي بعد كه صابر سر از سرودن شعر در مي‌آورد، با راهنمايي شاعري به نام مفتون كبريايي و علي‌محمد آزاد، تخلص «صابر» را براي خود برمي‌گزيند و از آن به بعد، شعرهايش را اين تخلص به دست اهل ادب مي‌رسد. صابر در سال 1303 هجري شمسي در سن 21 سالگي براي اولين بار به تهران مي‌آيد و در منزل مراد خود ـ كه در زمره اهل تصوف بوده است ـ جاگير مي‌شود. پس از نزديك به دو ماه اقامت در تهران، راهي مشهد و حرم امام هشتم، حضرت علي بن موسي‌الرضا (ع) مي‌شود. در آنجا يك ماه و نيم توقف مي‌كند و با بزرگان شعر و ادب خراسان آشنا مي‌شود. به گونه‌اي كه به تمام محافل ادبي آن سامان سر مي‌زند و به مفاخر و فهول آنجا ارادت مي‌ورزد. پس از بازگشت به تهران، او به اصرار دوستانش، پايتخت را براي اقامت دائم برمي‌گزيند؛ چرا كه محافل و جلسات شعر در آن روزگار، بيشتر در تهران تشكيل مي‌شده است. سبك شعري صابر، متأثر از صائب تبريزي است و او نيز مانند شاعر آذربايجاني به سبك هندي مي‌سروده است. از طرف ديگر، اشعار صابر از حيث عدد زياد نيست، ولي آنچه گفته است مي‌تواند به خوبي او را شاعري لطيف‌گو، مضمون‌آفرين، خوش‌بيان، فصيح‌اللفظ و بليغ‌المعني معرفي كند. صابر در شاعري داراي دو جنبه است؛ يكي جنبه ذوقي و عرفاني و ديگري جنبه مذهبي و مرثيه‌سرايي. انصاف آن است كه در هر دو قسمت مقام شامخي را داراست و بلندمرتبگي شاعري او در اين دو قسمت تا اندازه‌اي معلول وارستگي و دينداري اوست. نيست دنيا جز يكي درياي طوفان‌زاي محنت تكيه كم بر اين معلق بحر بي‌بنياد مي‌كن صابر كم‌حرف و پرانديشه بود و به گوشه‌گيري رغبت فراوان داشت؛ غالباً در مجالس به حالت سكوت به سر مي‌برد و براي شناساندن خود به ديگران، قلبش مضطرب نبود و به همين جهت حق حرف زدن اهل مجلس را از ميان نمي‌برد و از روي ناداني، خودخواهي و بي‌ادبي متكلم وحده نمي‌شد. صابر، عمر چنداني نكرد. 53 سال براي شاعري مثل او عمر بسيار كوتاهي است، اما او در ارديبهشت سال 1335 هنگامي كه در مجلس قرائت قرآن مدرسه مروي تهران شركت كرده بود، دچار سرماخوردگي شديد شد و از آنجا با سردرد و تب بالا به خانه رفت. فرداي آن روز در بستر بيماري افتاد و حال مزاجش دگرگون شد تا اينكه بيست و دوم ارديبهشت سال 1335 مصادف با روز عيد سعيد فطر سال 1375 هجري قمري از دنيا رخت بربست. مسمطي در نكوهش دنيا و در مدح امام حسن مجتبي (ع) صابر همداني در مسمطي با عنوان «در تنبيه اهل دنيا و مدح سيدالنجباء امام حسن مجتبي (ع)» به منقبت امام دوم شيعيان نشسته است. مسمط بلندي است كه از حوصله خوانندگان خارج خواهد بود. بنابراين آن بخشي را كه مشخصاً به امام مجتبي (ع) پرداخته انتخاب كرده‌ام: من چه گويم ز آب آتش‌زا چه آمد بر سرش اينقدر دانم چو آذر شعله زد بر پيكرش شد چو واقف زين الم غمديده زينب خواهرش ام كلثوم آمد و طشتي نهاد اندر برش ريخت در آن طشت بس لخت جگر از حنجرش تا كند پرخون درون مردم حساس را * خون دل از بس كه در عمرش ز خصم سفله خورد ريخت در آن طشت و خون‌هاي جگر با خود نبرد پس حسين را خواند و گرد ماتمش از دل سترد كرد توديع و بر او علم امامت را سپرد خاطر اهل ولايت را ز هجرانش فسرد شد تراب يأس بر سر قاسم و عباس را * داد غسلش پس حسين فرزند دلبند بتول هم كفن بنمود و خواندش هم نماز آن دل ملول خواست تا دفنش كند در روضه پاكه رسول در زمان گشتند مانع فرقه شوم و جهول تا به درد آرند از آن ماتم دل اهل قبول اي خدا لعنت كند آن قوم حق نشناس را * رفته رفته در جدال آمد ز هر سويي سخن در جنازه تيرباران شد تن پاك حسن موي غيرت راست آمد آل هاشم را به تن تيغ‌ها آمد برون بر دفع آن اهل فتن پس حسين فرمود اي در هر الم ياران من واگذار حق كنيد اين فرقه نسناس را -------------------------------------------- تهيه و تنظيم: حميد محمدي‌محمدي -------------------------------------------- انتهاي پيام/و/5
این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول