«الکساندر کنیازف» پژوهشگر ارشد موسسه مطالعات اوراسیای دانشگاه روابط بینالملل مسکو وابسته به وزارت امور خارجه روسیه ضمن یادداشتی که در اختیار دفتر منطقهای خبرگزاری فارس قرار داد، به بررسی اهداف انگلیس در تشکیل نشست «5+1» با کشورهای آسیای مرکزی پرداخت.
در این یادداشت آمده است: در ماه نوامبر 2023 کمیته روابط خارجی مجلس عوام انگلیس گزارشی تحت عنوان «کشورهای در مسیر چهارراه: حضور انگلیس در آسیای مرکزی» منتشر کرد که به دلیل بیان آشکار برخی از مسائل مربوط به مشارکت «لندن» در تحولات منطقه، جالب به نظر میرسد. نکته اصلی ارزیابیهای کلان این گزارش به یک ایده ساده و بدیهی برمیگردد: در شرایط تشدید رقابت جهانی بین قدرتهای بزرگ، کشورهای آسیای مرکزی سیاست چندجانبهگرایی را دنبال و تلاش میکنند تا از راه تقویت تعامل بین خود، در وابستگی مستقیم از روسیه و چین قرار نداشته باشند.
گفته شده انگلیس در کنار آمریکا و اتحادیه اروپا زمینه چندجانبهگرایی برای کشورهای آسیای مرکزی را فراهم کرده و جهت ایجاد موازنه در برابر روسیه و چین، از تلاشهای این کشورها در جهت همگرایی منطقهای و تبدیل شدنشان به بازیگر فعال عرصه بینالمللی حمایت میکند. در پی بررسی این گزارش، تصمیم به برگزاری نشست انگلیس و آسیای مرکزی در سال 2024 در قالب «5+1» گرفته شده است.
از میان همه کشورهای غربی موجود، انگلیس از بزرگترین تجربه امپراتوری استعماری کلاسیک در مناطق مختلف جهان و بهخصوص در شرق برخوردار است. حتی نسبت به آسیای مرکزی، سیاست توسعهطلبانه فعال استعماری انگلیس تا پایان دهه 1930 وجود داشته است. میتوان نگرشهای متفاوتی نسبت به پدیده «باسماچیگری» (اصطلاح منفی در تاریخنگاری شوروی و روسیه) داشت، اما نمیتوان این واقعیت را انکار کرد که فقط به دلیل حمایتهای مالی (پول، سلاح، مهمات) و غیراقتصادی (برنامهریزی عملیاتهای نظامی) انگلیس این جنبش برای چندین دهه تداوم یافت و مشکلاتی را برای دولت شوروی و جمعیت جمهوریهای آسیای مرکزی ایجاد کرد. تقریباً در کنار هر یک از «قورباشیهای» مهم (فرماندهان گروهها) یک مستشار انگلیسی حضور داشت و دستگاه انگلیسی اقدامات آنها را در مناطق مختلف آسیای مرکزی هماهنگ میکرد.
امروز این نکته از اهمیت زیادی برخوردار است که با توجه به تجربه تاریخی خود، «لندن» از کشورهای شرق شناخت لازم داشته و تصادفی نیست که مکتب علمی شرقشناسی انگلیس قویترین مکتب در جهان غرب دانسته میشود. ویژگی بارز سیاست امروز انگلیس را که مبتنی بر چنین زیرساختی است، ماهیت استراتژیک آن و توانایی استفاده از سایر کشورها و سایر نیروها برای دستیابی به منافع خود تشکیل میدهد. به عنوان مثال در تاریخ چنین اتفاقی زمانی رخ داد که ترکیه ضمن کمک به «باسماچیها»، در دراز مدت برای منافع لندن کار کرد.
اکنون تمرکز داراییهای نخبگان (بهویژه نخبگان فاسد) آسیای مرکزی در لندن پس از فروپاشی شوروی و همچنین استفاده از قلمروهای وابسته به انگلیس به عنوان مناطق «فراساحلی» (آفشور) از اهمیت زیادی برخوردار بوده و یک دارایی منحصر به فرد سیاست خارجی انگلیس در منطقه به شمار میرود. در نگاه اول، تهیهکنندگان گزارش ارائهشده به مجلس عوام انگلیس، به طور سادهلوحانه خواستار تقویت مبانی قانونی و تحکیم ظرفیت سازمان مبارزه با فساد مالی کشورشان به منظور تامین شفافیت جریانهای مالی شدهاند. میتوان فرض کرد که چنین اقداماتی ممکن است انجام شود، اما به صورت کاملا هدفمند و تنها نسبت به آن عده از نخبگان آسیای مرکزی که عملکردشان همسو با منافع انگلیس نیست. این اتفاق بهویژه در مورد اعضای خانواده «نورسلطان نظربایف» رئیس جمهور پیشین قزاقستان، زمانی که نیاز به اعمال فشار بر وی پیش آمد، رخ داد.
بدون تردید انگلیس یک بازیگر کلیدی در «رام کردن» نخبگان فاسد آسیای مرکزی و کانونی برای خروج سرمایههای آنها از کشورهای منطقه است. در چنین شرایطی همکاری انگلیس با نهادهای ازبکستان و قزاقستان برای مبارزه با فساد مالی در حقیقت نقش یک عملیات پوششی و مانور منحرفکننده دانسته میشود.
در این گزارش بر غیرقانونی بودن نقض رژیم تحریمهای ضد روسیه توسط کشورهای آسیای مرکزی تاکید شده است. انگلیس معتقد است که ریشه این مشکل در «وابستگی» اقتصادی کشورهای منطقه به روسیه میباشد و به عنوان راهحل، پیشنهاد «کمک به کاهش وابستگی اقتصادی کشورهای آسیای مرکزی به روسیه در چشمانداز میانمدت و بلندمدت» مطرح شده است.
در این راستا مهاجرت نیروی کار منطقه به انگلیس به عنوان یک روش تاثیرگذار بر وضعیت موجود عنوان شده است که این امر را نمیتوان جدی گرفت. زیرا انگلیس در حال حاضر کارگران مهاجر فصلی از آسیای مرکزی را برای فعالیت در بخش کشاورزی استخدام میکند. بر اساس خوشبینانهترین برآوردها، پذیرش 10 هزار نفر کارگر از کشورهای آسیای مرکزی در سال 2024 امکانپذیراست. در حالی که در روسیه 1.5 میلیون نفر مهاجر کاری از ازبکستان، یک میلیون نفر از تاجیکستان و حدود نیم میلیون نفر از قرقیزستان حضور دارند که در قیاس با آن، بازار کار انگلیس خندهدار به نظر میرسد تا رقابتی.
توجه انگلیس به مناطق مشکلدار آسیای مرکزی، از جمله طرح پیشنهاد برای انجام تحقیقات پیرامون وضعیت بدخشان تاجیکستان، توجه به شرایط جمهوری خودمختار قراقالپاقستان ازبکستان، کار اجباری در مزارع پنبه در ترکمنستان و ساخت کانال «قوشتپه» در افغانستان موضوعات به مراتب جدیتری دانسته میشوند.
با توجه به سنت سیاست خارجی انگلیس، میتوان مطمئن بود که موارد فوق برای نهادهای مربوطه انگلیس زمینههایی شناخته میشوند که با استفاده از آنها میتوان به تشدید تنشها و درگیریها در منطقه دست یافت.
همکاریهای کشورهای آسیای مرکزی با روسیه و چین و توجه آنها نسبت به مشارکت نهتنها در اتحادیه اقتصادی اوراسیا و سازمان پیمان امنیت جمعی، بلکه نسبت به سازمان همکاریهای شانگهای و سازمان «بریکس» در حقیقت مبنای وجودی آنهاست که بعید است تسلیم تهدیدها و وعدههای اعطای مزیتهایی از سوی انگلیس و حتی آمریکا و اتحادیه اروپا شوند (انگلیس مانند گذشته ترجیح میدهد بیشتر در سایه این فرآیندها بماند و از طریق دیگران در آنها مشارکت کند).
همکاری با نخبگان محلی شاید مهمترین جهت فعالیت انگلیس در منطقه باشد. لندن سیاست قدرت نرم خود را از طریق شورای انگلیس و تامین مالی برنامههای «Creative Spark» و «Creative Central Asia» دنبال میکند. پارلمان انگلیس دولتهای منطقه را «خودکامگان اختلاسگر» میخواند و انتظار دارد که گروههای طرفدار غرب به قدرت برسند. در این راستا نهتنها روی سیاستمداران فعلی و نسلهایی که قبلاً در زندگی اجتماعی شرکت کردهاند، تمرکز دارند، بلکه تقریباً توجه اصلی روی جوانان است. لندن در حال اجرای برنامه «Chevening» در آسیای مرکزی است که بر اساس آن «رهبران جوان» کشورهای منطقه تحصیلات عالی را در انگلیس دریافت میکنند تا پس از بازگشت بتوانند در ساختارهای دولتی کشورهای خود به «موقعیتهای کلیدی» دست یابند.
در طول دوره پساشوروی در هر یک از کشورهای منطقه نوعی به اصطلاح «انباشتگی» نخبگان غربگرا به چشم میرسد. با این وجود میتوان گفت که فعلا «پرورش» نخبگان، به نتیجه مطلوب مورد نظر غرب نمیانجامد. به عنوان مثال، اکثریت قریب به اتفاق نخبگان ازبکستان «غربگرا» نیستند و همچنین «طرفدار روسیه» یا «طرفدار چین» هم نیستند. نخبگان این کشور بر منافع ملی خود تمرکز داشته و به اصطلاح «ازبکگرا» هستند. نخبگان قزاق تا حدودی متفاوت به نظر میرسند که بخش زیادی از آنها به دلیل تغییر و تحولات صورتگرفته در توسعه قزاقستان طی دهههای اخیر، به طور عمده «کمپرادور» هستند.
در هر صورت کاری که برای آینده توسط نیروهای نیابتی انگلیس در آسیای مرکزی انجام میشود، در بلندمدت نتایجی خواهد داشت که باعث ایجاد چنددستگی نخبگان جوامع منطقه و فراهم شدن زمینه برای اختلافات آتی خواهد شد.
گزارش ارائهشده به مجلس عوام انگلیس در واقع دستور کار مفصلی برای نشست آتی «5+1» همراه با دستورالعملهایی برای کسانی است که سیاست انگلیس در منطقه را برای چشمانداز پیش رو شکل خواهند داد. توسل طرف انگلیسی به این قالب دیپلماتیک عمومی ممکن است به این معنا باشد که عدم موفقیت آمریکا و اتحادیه اروپا در ایجاد شکاف بین کشورهای منطقه از یک سو و بین این کشورها با روسیه و چین از سوی دیگر، دخالت مستقیم انگلیس را که مبتنی بر تجربه تاریخی و فنآوریهای پیچیدهتری میباشد، الزامی کرده است.
این نکته نیز جالب توجه است که یکی از توصیههای اصلی گزارش یادشده، تاکید بر ضرورت طراحی سیاست واحد و مستمر (نه موقعیتی و مقطعی) انگلیس در تعامل مستقیم با دولتها و جوامع منطقه میباشد که بایستی نتایج مورد نظر لندن را بار بیاورد.
پایان پیام/ح