فارس پلاس؛ دیگر رسانهها - رجانیوز نوشت: بامداد روز جمعه ائتلاف آمریکایی، طی حملات هوایی گسترده، مواضعی را در یمن مورد هدف قرار دادند. آمریکاییها که با این حملات درصدد بودند به نیروهای یمنی اقتدار خود را یادآور شوند، اهداف کاذبی را مورد حمله قرار دادند که هیچ ارزش میدانی و عملیاتی برایشان به همراه نداشت. این حملات که با هدف تغییر رفتار یمنیها در دریای سرخ انجام شده بود، منجر به چنین امری نشد و یمنیها اعلام کردند که چنین اقداماتی در تصمیم آنها نسبت به حمایت از فلسطین تاثیر منفی نگذاشته و به زودی نیز انتقام این عملیات متجاوزانه را از آمریکا و متحدانش خواهند گرفت.
پیرامون هدف ایالات متحده از حمله به یمن، عدم تغییر رفتار یمن در نتیجه این حملات، پاسخ احتمالی یمنیها، نقش کشورهای عربی در تدارک عملیات اخیر ائتلاف آمریکایی و تاثیر قطعنامه اخیر شورای امنیت بر حادث شدن عملیات هوایی مذکور، با محمدپارسا نجفی، کارشناس بینالملل، به گفتگو نشست.
هدف حمله دو شب گذشته ائتلاف آمریکا علیه تاسیسات یمنی را چطور ارزیابی میکنید؟ آیا این حملات فقط پاسخی نسبت به حملات یمنیها در دریای سرخ بود؟
ببینید، خیلی از نکات به این حمله مربوط میشود. اصلاً حمله خاصی نبوده است. آمریکاییها و ارتش یمن هر دو اعلام کردند که هفتاد و سه نقطه در خاک یمن مورد حمله واقع شد که آمریکاییها میگویند ما صدها موشک و بمب به این هفتاد و سه نقطه پرتاب کردیم. خب نتیجه آن چه بوده است؟ تعداد تلفاتی که ارتش یمن اعلام کرده پنج نفر شهید و شش نفر زخمی بوده است. یعنی اغلب اهدافی که آمریکاییها به آن حمله کرده و ارتش یمن هم آن را تأیید میکند یا اهداف کاذب بوده یا مناطقی مثل فرودگاه عبس در استان حجه بوده که هشت سال قبل تخریب شده است. یعنی اهداف مخروبه، مکانهای متروکه یا زمینهای لمیزرع بایر غیرقابل سکونت را مورد حمله قرار دادهاند. یا از موشکها و بمبهایی استفاده کردهاند که فاقد سر جنگی بوده یا قدرت انفجاریاش را قبل از پرتاب خنثی کرده بودند. چرا که منطقی نیست صدها موشک و بمب به هفتاد و سه نقطه پرتاب بشود، آن هم در شهرهای پرجمعیتی مثل شهر صنعاء، شهر الحدیده، استان ذمار، استان حجه و فقط پنج نفر شهید بشوند.
شما حملاتآامریکاییها را مقایسه کنید با حملاتی که در سال ۲۰۰۳ به عراق داشتند. بغداد را هفته اول مستمر با هزار موشک تاماهاک میکوبیدند. شما هزار موشک را به مدت یک هفته در بغداد مقایسه کنید با حملهای که دو شب قبل به یمن شد و کلاً چند دقیقه بیشتر طول نکشید، در نهایت هم فقط پنج نفر شهید شدند. حالا همین آمریکا، انگلیس، امارات و عربستان به مدت هشت سال یمن را بمباران میکردند، آن هم بمبارانهای فرشی. یعنی B۵۲ و B۱های آمریکایی میآمدند و وسط شهرهای صنعاء، صعده، حجه، جوف، ذمار، عمران و الحدیده را بمباران میکردند و میرفتند. یا از بمبهای فوقالعاده سنگین چندین تنی یا بمبهایی مثل فسفر سفید یا خوشهای و غیره استفاده میکردند تا تلفات انسانی افزایش پیدا کند.
نکتهای که وجود دارد این است که نتیجه این حملات ائتلاف آمریکایی نه تنها تغییری در رفتار یمن بوجود نیاورد، بلکه حملات سنگینتری هم به مثابه عملیات انتقامی از سوی یمن صورت گرفت. با این اوصاف، عملیاتی که نتواند به تغییر رفتار طرف مقابل منجر شود، عملا شکست خورده است.
بله؛ حملاتی که امریکاییها انجام دادند بیشتر مصرف تبلیغاتی برای داخل این کشور و متحدان امریکا بود که آنها اعلام کند ما یک کاری انجام دادیم؛ آن هم بعد از سه ماه. خب نتیجه این حمله چه بود؟ امریکا اعلام کرد که ما تمام تأسیسات نظامی انصارالله را منهدم کردیم. مخازن مهمات و موشکها و پهبادها را هم از بین بردیم. ده دقیقه بعد از حملات امریکا ارتش یمن به کشتیهای امریکایی و رژیم صهیونیستی حمله کرد و ما باز هم شاهد حملات یمنیها بودیم و در آینده هم خواهیم بود. پس این تأسیساتی که منهدم کردند چه تأثیری داشته؟ یا مثلاً امریکاییها در بیانیهای که منتشر کردند، دقیقاً مشخص کردهاند که به تأسیسات دریایی انصارالله در استان الحدیده حمله کردیم. یعنی بنادر صلیف، عیسی، الحدیده مورد حمله قرار گرفته. شما مطلع هستید که در تأسیسات دریایی تعداد زیادی نیروی انسانی، از جمله نیروهای ویژه، افسر و غیره حضور دارند. اگر فقط یکی از این تأسیسات مورد حمله قرار گرفته باشد، باید عده زیادی از نیروهای یمنی کشته شده باشند و تشییع جنازه بشوند. خب مجموع کشتههایی که امریکاییها مرتکب شدند، فقط پنج نفر بوده است. چطور ممکن است تأسیسات دریاییای که جمعیت زیادی از نیروهای نظامی را شامل میشود مورد حمله قرار بگیرد و هیچ کس هم کشته نشود؟!
یا مثلاً امریکاییها تبلیغات زیادی کردهاند که نشان بدهند صنعاء دارد در آتش میسوزد. ببینید، امریکاییها مخازن سوخت فرودگاه غیرنظامی صنعاء را منفجر کردند و این آتشی که در کلیپها و فیلمها دیده میشود مربوط به مخازن سوخت فرودگاه غیرنظامی صنعاء است. این فرودگاه در یک سال گذشته در اختیار سازمان ملل بوده تا برای اقدامات بشردوستانه از آن استفاده کند. مثلاً یمنیهایی که در خارج بوده و به خاطر جنگ نتوانستهاند به کشورشان بیایند، بتوانند برگردند و همچنین بیماران و مجروحانی که در داخل یمن قابل درمان نیستند، به کشورهای دیگر بروند و بتوانند درمان بشوند. این مخازن را سازمان ملل منتقل کرده بود، سوختش را هم سازمان ملل آورده و پولش را هم خود او داده و خود سازمان ملل هم مصرف میکرده است. نجات ملی یمن یا انصارالله هیچ سهمی از آن نداشته و استفاده نمیکرده و هزینهای برای آن نداده بودند.
مسئله بعدی اینکه ارتش یمن، کمیتههای مردمی، انصارالله هیچ کدام دارای جنگنده نیستند که بخواهند در داخل فرودگاه انبارهای مهمات مربوط به آن جنگندهها را نگهداری کنند. شما مطلع هستید که در هفته اول سال ۲۰۱۵، در اولین عملیاتها کل نیروی هوایی و جنگندهها و هواپیماهای تدارکاتی، لجستیکی، پشتیبانی و تجسسی ارتش یمن نابود شد و ارتش یمن از موشک و پهباد بهجای نیروی هوایی استفاده میکند. اینها را نیازی نیست که در فرودگاه مستقر کند. سیلوهای پرتاب موشک در اعماق زمین، بیابانها و در میان کوهها قرار داده و پهباد را هم به هیچ عنوان نیاز نیست که از روی باند فرودگاه پرواز بدهد. لذا امریکاییها برای کسانی که اطلاعی از مسائل نظامی، سیاسی و امنیتی ندارند تبلیغ کردهاند و نوعی پروپاگاندا انجام دادهاند که نشان بدهند ما از متحد خودمان، رژیم صهیونیستی، حمایت کردیم. خب این فقط مصرف تبلیغاتی و پروپاگاندا داشته است. البته چند صد میلیون دلار هزینه هم روی دست مالیاتدهندگان امریکایی قرار داده و در واقعیت میدان هم هیچ تأثیری نگذاشت؛ چون یمنیها اعلام کردند که به حملاتشان ادامه میدهند و همان شب هم ادامه دادند.
خبری هم منتشر شد در این باره که امریکا قبل از اینکه حمله را آغاز بکند، از قبل به یمن اعلام کرده که این حمله قرار است صورت گرفته و اهداف هم اطلاع داده شده است. با توجه به اینکه در روابط بینالملل دولتها یک بازیگر عقلانی تلقی میشوند و در این معادلات سود و زیان رفتار خود را محاسبه میکنند، به نظر شما این مسئله نشان از این ندارد که آمریکا نسبت به پاسخ انصارالله نگران بوده و با چنین اقدامی عملا قصد کاستن ضربهی انتقامی یمنیها را داشته است؟ یا از نظر شما این هم در لایه همان بحث تبلیغاتی آمریکا تحلیل خواهد شد؟
همان طور که عرض کردم این بخش از اقدامات امریکا هم باز مصرف تبلیغاتی دارد. وقتی میخواهد حمله کند، فرض کنید که دولت انصارالله یا ارتش یمن از چند دقیقه یا چند ساعت یا حتی چند روز قبل مطلع شوند که قرار است به آنها حمله شود.. خب قرار است چه کاری انجام بدهند؟ مثلاً قرار است سیلوهای مخفی پرتاب موشک را از زیر زمین دربیاورند و به جای دیگری منتقل و دوباره در زیر زمین قرار بدهند؟
تأکید کردم که این تبلیغات برای فریب مردم عادی و افکار عمومیای است که اصولاً میدان جنگ ندیدهاند، از مسائل نظامی، امنیتی، سیاسی اطلاعی ندارند، اگرچه همانها را هم امریکاییها نتوانستند فریب بدهند. یعنی در داخل خود ایالات متحده و کشورهای اروپای غربی این حملات را محکوم کردند و حتی متحدان اصلی اروپایی امریکا هم حاضر نشدند با امریکا همراه شوند، چون به بیاثر بودن این حملات اشراف دارند. مثلاً فرانسه، آلمان، اسپانیا، ایتالیا و غیره که در ناتو متحد امریکا هستند و همیشه در جنگهای مختلفی مثل افغانستان، سوریه، لیبی، کوزوو و جنگ کویت همراه امریکا بودند، حاضر نشدند در این عملیات شرکت کنند، چرا؟ به این دلیل که میدانند امریکا در تنگه بابالمندب در نقطه ضعف قرار دارد. نه فقط در تنگه بابالمندب، بلکه در تمام تنگههای دریایی اگر وارد جنگ بشود، این امریکاست که در نقطه ضعف قرار دارد.
با افزایش تنش در تنگه بابالمندب مسیر تنفس اروپا مسدود میشود، چون اروپا به تنگه بابالمندب برای ارتباط با جنوب و شرق آسیا نیاز دارد. این تنگه برای تمام کشورهای جهان بهویژه قدرتهای اقتصادی به مثابه یک شریان مهم حیاتی محسوب میشود. وقتی در آن تنش افزایش پیدا کند، کشتیرانی متوقف خواهد شد. درست است که انصارالله فقط کشتیهایی که از مبدأ به فلسطین اشغالی یا به مقصد فلسطین اشغالی حرکت میکنند یا کشتیهایی که در تملک رژیم صهیونیستی هستند را هدف میگیرد، اما وقتی تنش در تنگههای دریایی یا مسیرهای کشتیرانی ایجاد شود، شرکتهای اقتصادی و کشتیرانی تلاش میکنند که مسیر را دور بزنند و از آن نقطهای که وارد تنش و درگیری شده، عبور نکنند.
ما الان شاهد هستیم که این اتفاق افتاده و کشتیها گرداگرد قاره افریقا را دور میزنند تا به اروپا یا از اروپا به آسیا برسند. حداقل چهل روز زمان کشتیرانی افزایش پیدا کرده و طبیعتاً هزینههای کشتیرانی هم بیشتر میشود. لذا اروپاییها میدانند که نباید به این تنش اضافه کنند.
به نظر شما پاسخ یمنیها نسبت به این اقدامات متجاوزانه آمریکا و انگلیس چه خواهد بود و عملا عواقب این حملات در آینده تحولات منطقه و جنگ غزه چه نقشی ایفا خواهد کرد؟
ما در آینده شاهد خواهیم بود که عملیات یمنیها ادامه خواهد داشت و تأثیری هم در بازگشایی تنگه بابالمندب نخواهد داشت. چون اصولاً بستن تنگه دریایی به معنای ناامن کردن آن است. خب انصارالله همچنان مسیر را برای رژیم صهیونیستی ناامن کرده. امریکاییها با حملاتی که در روی زمین انجام بدهند، حتی اگر تعداد زیادی هم تلفات و خسارات بگیرند، باز تأثیری در باز شدن تنگه بابالمندب نخواهند داشت. واضحتر عرض بکنم: اگر امریکاییها وجب به وجب خاک یمن را هر ثانیه بمباران سنگین انجام بدهند، باز هم برای هزار سال دولت یمن و انصارالله میتواند تنگه بابالمندب را مسدود کند. مگر اینکه خود انصارالله نظرش عوض شود. مثلاً امتیازی دریافت کند یا امریکاییها بپذیرند که محاصره باریکه غزه و یمن را پایان بدهند. شما با اجبار نظامی نمیتوانید تنگه را باز کنید، چون اصلاً منطقی نیست.
ممکن است این مطلب مطرح بشود که امریکاییها ناوهای خودشان هم آوردهاند تا مثلاً بهعنوان مدافع کشتیها عمل بکنند. اما این نکته که مسیر کشتیرانی توسط شرکتهای مطرح کشتیرانی جهان که از تنگه بابالمندب عبور میکردند، تغییر کرده و خود شرکتها حاضر نیستند از این مسیر عبور کنند، تاثیر چنین اقداماتی را کاهش میدهد. امریکا عملا در بازگشایی این تنگه ناکام بوده و با اعزام ناو هواپیمابر و زیردریایی اتمی مشکلش حل نمیشود. امریکا این تجهیزات را برای جنگ با ارتش کلاسیک مانند خودش، مثلاً شوروی سابق یا چین امروز میتواند استفاده بکند. در مورد نیرویی که به صورت نامتقارن وارد عمل شده و یک برگ برنده مثل تنگه بابالمندب را دارد، این سلاحها تأثیری ندارد، کما اینکه در سه ماه گذشته نداشت. و اگر داشت امریکاییها همان روز اول مسدود شدن تنگه بابالمندب به یمن حمله میکردند.
نکتهای که باید به آن اشاره کرد این است که مواجهه برخی کشورهای عربی علی الخصوص عربستان سعودی در این مسئله مهم خواهد بود. به نظر شما چرا عربستان از شرکت در ائتلاف دریایی آمریکا خودداری کرد و ظاهرا نسبت به تشدید این تنشها در دریای سرخ گریزان است؟ آیا موضعگیری عربستان، امارات و سایر کشورهای عربی نسبت به یمن، در عمل هم صدق میکند؟
عربستان در ائتلاف رسماً شرکت نکرد و این قطعاً به دلیل ترس که از حملات یمنیها به تأسیسات نفتیاش است. برای همین به صورت رسمی با امریکا همراه نشد، اما به صورت عملیاتی در حمله دو شب قبل مشارکت داشت. به این صورت که جنگندههای انگلیسی از حریم هواپیمایی عربستان استفاده کردند و به خاک یمن حمله کردند. دقیقتر عرض بکنم یوروفایترهای انگلیسی (Eurofighter Typhoon) از پایگاههایی که در قبرس داشتند پرواز کردند، در حریم هوایی عربستان سوختگیری هوایی انجام دادند، اهدافی را در یمن بمباران کردند و دوباره در هنگام برگشت در حریم هوایی عربستان سوختگیری کردند و به قبرس برگشتند.
همچنین عربستان پایگاه دریایی جده را در اختیار نیروی دریایی امریکا قرار داده است. جنگندههای امریکایی در پایگاه السلطان در شرق عربستان مستقر هستند و امریکاییها هم از این پایگاه استفاده کردهاند و خواهند کرد و در عملیاتهای مختلف در مورد یمن هم از آن استفاده کردند.
همین الان که با شما صحبت میکنیم چهارپنجم خاک یمن در اشغال عربستان و امارات است و امریکاییها از این مناطق بهعنوان پایگاه استفاده میکنند. از جمله جزیره سُقُطرا در دریای عرب و جزیره پریم در میانه تنگه بابالمندب در اختیار امریکاییهاست و در آنجا پایگاه نظامی ایجاد کردهاند.
بعلاوه اینکه امارات و عربستان یک خط تدارکاتی برای رژیم صهیونیستی ایجاد کردهاند که کشتیهای هندی به امارات میآیند و در بنادر این کشور باراندازی انجام میدهند و از طریق زمینی کالاهای ضروری مورد نیاز رژیم صهیونیستی به عربستان و از عربستان به رژیم صهیونیستی میرود.
مضاف بر همه اینها عربستان پهبادها و موشکهایی که از یمن به سمت فلسطین اشغالی شلیک میشود را در سه ماه گذشته رهگیری و منهدم کرده است. بنابراین عربستان به صورت تلویحی هم با یمن و هم با فلسطین دشمنی میکند و هم در خدمت امریکاست و هم بهعنوان یک تدارکاتچی رژیم صهیونیستی عمل میکند.
در حمله اخیر، آیا قطر هم چنین نقشی بازی کرد؟ چون اخباری مبنی بر اینکه قطر پایگاه خود را برای این عملیات در اختیار آمریکاییها قرار داده، منتشر شد و از همین پایگاه حملات صورت گرفت.
بله، پایگاه العدیب در قطر در اختیار امریکاییهاست و آنها این پایگاه را بهعنوان مقر بمبافکنهای راهبردی خودشان قرار دادهاند. مثل B1، B2 و از این پایگاه العدیب هم که در قطر واقع شده، امریکاییها استفاده کردهاند. این بخش شامل حال تمام کشورهای عربی میشود. خود کشورهایی که امریکاییها در آنها پایگاههای نظامی دارند، صاحب اختیار نیستند. امریکاییها هر کاری خواستند میتوانند انجام بدهند.
ولی آنچه که در مورد عربستان و امارات گفتم، یعنی دولت آل نهیان و دولت آل سعود رسماً به سود امریکا و اسرائیل در حال جنگ با یمن و فلسطین هستند. نباید تصور کنیم آتشبسی که انجام شده به معنای پایان جنگ هست. این فقط به معنای توقف آتشباری است و همین الان که با شما صحبت میکنیم، محاصرهای که از سال ۱۳۹۴ شروع شد، به قوت خود باقی است. یعنی عربستان، امارات، انگلیس، امریکا، رژیم صهیونیستی همچنان یمن را در محاصره دارند. محاصرهای که در ششم فروردین سال ۱۳۹۴ معادل با مارس سال ۲۰۱۵ شروع شد همچنان هست و آن آتشبسی که در فروردین سال ۱۴۰۱ اجرا شد، مانع از محاصره یمن و اشغالگری عربستان و امارات نشده است. این دو کشور بهعنوان خنجری در قلب جهان اسلام عمل کرده و میکنند، از جمله در مورد یمن و فلسطین.
آمریکا طی ماههای پس از عملیات طوفان الاقصی و همین چند روز گذشته که بلینکن به منطقه سفر کرده بود، دائما شعار تلاش برای جلوگیری از گسترش جنگ را تکرار میکرد. نسبت این اقدامات تهاجمی آمریکا در یمن را با این شعاری که مطرح میکنند، چطور تحلیل میکنید؟
امریکای امروز امریکای سی سال قبل نیست. شما امریکایی را که در جنگ کویت با ششصد هزار نفر نیرو به مدت یک ماه به عراق حمله کرده و آن را بمباران میکرد مقایسه کنید با امریکایی که بعد از سه ماه، نهایتاً چند دقیقه اهداف کاذب را در یمن زدند که تلفات و خساراتی هم نداشته و فقط پنج نفر کشته شدهاند. یا امریکایی که با دویست هزار نفر نیرو در مارس ۲۰۰۳ به عراق یا در سال ۹۹ به یوگسلاوی حمله کرد. در جنگ یوگسلاوی یک ماه بلگراد را بمباران میکردند. این را مقایسه کنید با حمله چند دقیقهای که اتفاق افتاده است.
پس نتیجهگیری بنده پیرو همین مصادیقی که عرض کردم این است که امریکاییها قادر به جنگ تمام عیار و فراگیر در منطقه نیستند، از جمله در تنگه بابالمندب. هر چه قدر که بیشتر دست و پا بزنند، به ضرر اقتصاد خودشان و متحدانشان و شرکای اقتصادیشان است. امریکاییها این موضوع را میدانند، اما اقداماتی که دارند انجام میدهند، نشان میدهد که عقل و منطق و تدبیر در تصمیمگیری هیئت حاکمه امریکا دیده نمیشود. امریکا دچار یک دستپاچگی، سراسیمگی و آشفتگی هستند. از یک طرف میدانند که تنش بیشتر در یک تنگه دریایی میتواند به معنای مسدود شدن آن باشد، نه به معنای بازگشایی. این را همه میدانند. از یک طرف پیام میدهند که ما خواستار گسترش جنگ نیستیم، اما در عین حال حرکات تبلیغاتی مثل حمله به اهداف کاذب در یمن را انجام میدهند یا مستقیماً در کشتار مردم باریکه غزه حضور فیزیکی، علنی، آشکار و رسمی دارند. یعنی هم به آتش اختلافات میافزایند، هم میدانند که این موضوع به ضررشان است و هم پیام میدهند که ما به دنبال افزایش جنگ و درگیری نیستیم. برداشتی که از این حرکات امریکا میشود، این است که امریکا هیچ راهبردی، هیچ دورنمایی، هیچ بصیرتی، هیچ افقی برای تحولات منطقه غرب آسیا ندارند و کاملاً گیج، سردرگم، دستپاچه و سراسیمه عمل میکنند.
امریکاییها خودشان باعث افزایش تنش میشوند. دقیقاً مصداق همان ریختن بنزین روی آتش است. یعنی امریکاییها با شعار خاموش کردن آتش، روی آتش بنزین میریزند. وقتی شما به یمن حمله کردی، خب یمن هم پاسخ خواهد داد. شما در عرض چند دقیقه که تمام توان یمن را نابود نکردهاید. اگر شما این قدر توانایی داشتید که میتوانستید در نیم ساعت تمام توان موشکی یا پهبادی یمن را نابود بکنید، پس چرا در هشت سالی که هر روز یمن را بمباران میکردید، این کار را انجام ندادید؟ چرا به این موفقیت عظمی نائل نشدید؟
همزمانی تصویب قطعنامه شورای امنیت علیه ارتش یمن و حمله ائتلاف آمریکایی به تاسیسات این کشور را چطور میشود تحلیل کرد؟ با توجه به این مسئله که اقتدار و مشروعیت جهانی آمریکا طی این ماه ها در دریای سرخ ضربه شدیدی از یمنی ها دریافت کرده، آیا این اجماعسازی و متعاقب اون حمله هوایی در راستای تلاش برای بازیابی اقتدار از دست رفته قابل تحلیل است؟
قطعنامهای که صادر شده فقط زیر فشار امریکا اقدامات یمن را محکوم کرده است. رأیی که روسیه یا چین هم دادهاند ممتنع بوده. بارها مقامات مختلف روسیه هم اعلام کردند که این به معنای مجوزی برای حمله به یمن نبوده و به هیچ عنوان توجیهکننده یا مشروعیتبخش حملات دو شب قبل امریکا نیست. اگر متن قطعنامه را بخوانید، خواهید دید که فقط از کلمه «محکوم کردن اقدامات یمن» استفاده شده. همان هم به خاطر این انجام شده که اصولاً سازمان ملل یک سازمان بیطرف بینالمللی نبوده و نیست و نخواهد بود.
سازمان ملل (United Nations) یا شورای امنیت سازمان ملل(united nations security council) یک سازمان امریکایی است، ساخته امریکاست، هزینهاش را امریکا میپردازد و در داخل امریکا قرار دارد و طبق دستور امریکا عمل میکند. در حقیقت یک شعبهای از وزارت امور خارجه امریکا محسوب میشود. سازمان ملل به هیچ عنوان بیطرف و جهانی نبوده و نیست. سازمان ملل را امریکا و متحدانش بعد از جنگ جهانی دوم ایجاد کردند و طبیعتاً تفاوتی با دولت امریکا نداشته و نخواهد داشت. فقط بهعنوان یک ابزار مشروعیتبخش برای جنایتهای امریکا عمل میکند.
سازمان ملل به معنای یک دولت جهانی و نهاد بیطرف نیست. مواضعی که سازمان ملل دارد یا قطعنامههایی که در شورای امنیت صادر میشود، تقریباً مشابه مواضعی است که در وزارت خارجه امریکا یا کاخ سفید اتخاذ میشود. در موارد مختلف میبینیم که امریکاییها هر کاری که در هفتاد و پنج سال گذشته خواستهاند انجام دادهاند و یک روکش مشروعیت هم از طریق سازمان ملل به آن دادهاند، مثل حمله به عراق، افغانستان و کشورهای مختلف و یا تحریم اقتصادی کشورهای مختلفی مثل ایران.
امریکاییها در اقداماتی که میخواستند انجام بدهند از سازمان ملل فقط بهعنوان یک روکش استفاده کردند. خود سازمان ملل هیچ خاصیت و تأثیری ندارد. یعنی شما اگر سازمان ملل را از امریکا جدا کنید، کاملاً بیمعنی است. سازمان ملل همان امریکاست. این از حقایق پنهانشده و مکتومی هست که مردم ما از آن خبر ندارند. حتی همان شورای امنیت که قطعنامههایش باید لازمالاجرا باشد، چه کسی باید آن را اجرا کند؟ همان قدرتهایی که متحد امریکا هستند. اگر آنها اجرا نکنند، چه میشود؟ آن قطعنامه بیخاصیت میشود؛ مثل قطعنامههایی که در مورد سرزمینهای اشغالی فلسطین صادر شده و تأکید شده اسرائیل باید از کرانه غربی، نوار غزه، قدس شرقی و جولان خارج بشود و اسرائیل هم میگوید من خارج نمیشوم و نشده است. بنابراین سازمان ملل همان وزارت خارجه امریکاست.
پایان پیام/غ