خبرگزاری فارس ـ گروه سینما: تصویر زنانه در قاب مستند برای تعداد زیادی از مخاطبان این هنر مهم و یادآور مادران شهدا است، مادرانی که هر کدام به تصویرکشیدن حتی لحظهای از زیستشان میتواند احساسات بسیاری را برانگیخته کند، فضای مستند کشور هم تلاش کرده تا دینش را به مادران و زنان ادا کند.
دوربین در حریم زنانه
یکی از چالشهای سینمای مستند در روایت زندگی واقعی شخصیتهایی که در قید حیات هستند، ورود دروبین به حریم شخصی این شخصیتها و در عین حال حفظ فضای بکر و دستنخورده جریان زندگی آنهاست. از این منظر مستندسازان در فضایی خارج از آنچه در مقابل دوربین به تصویر درمیآورند تلاش میکنند تا با ایجاد اعتماد، فضای مساعد را برای به حداقل رساندن تأثیر حضور دوربین بر روایت زندگی این شخصیتها فراهم بیاورند. این چالش در مواجهه با شخصیتهای زن طبیعتا ضریب بیشتری هم پیدا میکند.
مستند «آخرین خداحافظی» به کارگردانی احسان صبوری از محصولات سازمان اوج است که در بخش مستندهای کوتاه هفدهمین جشنواره بینالمللی «سینما حقیقت» حضور دارد. مستندی که روایتی متفاوت از خلوت یک مادر شهید را به تصویر درآورده است و مخاطب را با حسرتهای 30 ساله این مادر همراه میکند.
به همین بهانه در این گزارش سراغ بازخوانی تصویر زنان در سینمای مستند و چالشهای مستندسازان در روایت قصهها و سوژههای زنانه رفتهایم.
چالش تصویر «زنان» در سینما
شرایط بحرانی سینمای ایران در میانه دهه 50 یک واقعیت تاریخی است. سینمایی که با تکیه بر جذابیتهای وامگرفته از سینمای گیشهای شرق و غرب، به مرحله حیات نباتی در سایه سنگین اکران گسترده فیلمهای خارجی رسیده و بستر رونق پدیدهای مجعول به نام «فیلمفارسی» را فراهم آورده بود. با پیروزی انقلاب اسلامی «سینما» نیاز به یک پوستاندازی اساسی داشت، بهخصوص که رهبر انقلاب حکم بر ادامه حیات آن داده بود. خاطرهای که مخاطبان سینمای ایران از سوءاستفاده از «زن» در سینمای پیش از انقلاب در ذهن داشتند، بازنمایی تصویر زن در سینما را به یکی از چالشهای اصلی سکانداران جریان احیای سینمای پس از انقلاب، تبدیل کرد.
در همین سالها هم بود که چهرههایی تندرویی همچون محسن مخملباف در مسیر تحمیل آنچه خود «سینمای اسلامی» میپنداشتند، پیشنهاد «حذف زن» از سینما را پیش کشیده و حتی در قالب جزوهای آن را برای سینمای ایران تجویز کردند! فارغ از فرازونشیبی که سینمای ایران در آن دوران پشتسر گذاشت خیلی زود قهرمانان زن توانستند بهدور از نگاههای جنسیتزده و شبهفمنیستی، جایگاه خود را در ویترین سینمای ایران پیدا کنند. زنانی که در عین نقشآفرینی بهعنوان مادر و یا همسری فداکار بر جامعه و پیرامون خود نیز تاثیر مستقیم میگذارند. در یک نگاه کلی «زنان» در چهار دهه گذشته نقشی فعال و پویا در پشت و جلوی دوربین فیلمهای سینمای ایران داشتهاند. سینمای مستند ایران هم نسبت به جایگاه و تصویر زنان بیتفاوت نبوده و مستندسازان بسیاری تا به امروز سراغ سوژههایی برخاسته از دنیای زنان رفتهاند.
«زنان» سوژه سینمای مستند
اولین مواجههای که میتوان با موضوع تصویر زن در سینمای مستند داشت، سراغ گرفتن از مستندهای پرترهای است که روایت خود را مبتنیبر کارنامه یک زن شکل دادهاند. تا به امروز هم کم نبودهاند زنانی که در حوزههای مختلف از هنر و سیاست گرفته تا ورزش و فعالیتهای اجتماعی دیگر، که کارنامه ارزشمندشان، ظرفیت بالایی برای بازنمایی در قالب یک مستند پرتره را داشته باشد. از شاخصترین نمونههای اخیر در این راستا را میتوان مستندهایی دانست که طی چند سال گذشته با محوریت شخصیت مریم میرزاخانی بهعنوان یکی از چهرههای معتبر ایرانی در جهان ریاضیات ساخته شد.
«تهران سیمین» با تمرکز بر زندگی فاطمه معتمدآریا، «از میان مردگان» با محوریت زندگی ایران درودی و «توران خانم» به کارگردانی رخشان بنیاعتماد و مجتبی میرطهماسب با موضوع زندگی توران میرهادی از شاخصترین آثار در این حوزه بهحساب میآیند. اما فارغ از شخصیتهای شهیر و شناختهشده گاهی زنان قهرمان در حوزههای مختلف نگاه یک مستندساز را به سمت خود جلب کردهاند. گاهی هم مستندسازان سراغ زنانی با تجربههای خاص هم میروند. مستند «پا به توپ» با محوریت یک زن روستایی فوتبالیست، «نوش جان» با داستانی مرتبط با جمعی از زنان که در کنار یک دیگر کیک میپزند و کارآفرینی میکنند، «مادر جبههها» با روایت حضور زنان در جنگ و «دلبند» با موضوع روایت زندگی یک مادر تنها در دامنه البرز را هم میتوان نمونههای دیگری از این دست دانست.
یکی از موفقترین تجربهها در این زمینه میتوان به دو مستند «صفر تا سکو» با موضوع زندگی خواهران منصوریان و مستند «جایی برای فرشتهها نیست» با موضوع دخترانی هاکیباز اشاره کرد. اما یکی از پرمصداقترین نمونهها در این زمینه، مستندهایی است که با محوریت زندگی مادران شهدا در سینمای ایران ساخته شده است. «بانو» را میتوان یکی از مطرحترین این نمونهها در سالهای اخیر دانست که محمد حبیبی منصور آن را کارگردانی کرده بود.
آثار دیگری همچون «کل فاطمه» ساخته مهدی زمانپور کیاسری، «پریزاد» ساخته مهدی ایمانی شهیدی، «جمیله» ساخته محمدباقر شاهین و «لسک» ساخته محمدرضا وطندوست را هم میتوان نمونههای دیگری از این دست آثار دانست که حضور قهرمانانه یک زن در مرکز روایت آنها جذابیت ویژهای دارد.
«آخرین خداحافظی» و خلوت یک مادر
مستند کوتاه «آخرین خداحافظی» را میتوان در راستای تجربههایی از همین دست طبقهبندی کرد. مستندی که برگبرنده اصلی احسان صبوری در مقام کارگردان آن، انتخاب سوژه و گزینش لحن مناسب برای روایت آن است. قهرمان اصلی این مستند هم یک «زن» و به تعبیر دقیقتر یک «مادر» است. مادری که 30 سال قبل و در آخرین سفر فرزندش به جبهه، فرصت خداحافظی از او و بدرقهاش از ایستگاه راهآهن را از دست داده و در تمام این سالها در خلوتش، حسرت همان یک خداحافظی آخر را با خود مرور کرده است.
آنچه مستند احسان صبوری را در قیاس با مستندهای دیگر مرتبط با مادران شهید متمایز کرده است، تلاش برای کلیشهزدایی از تصویر این مادران و نزدیک شدن به خلوت متفاوت یک مادر است. قهرمان اصلی این مستند، چنان از فرزند شهید 16 ساله خود سخن میگوید که گویی همین چند روز پیش فرصت وداع با او را از دست داده و بهگونه چشم به راه خبر و نشانهای تازه از اوست که گویی هنوز از سرانجامش بیخبر است، اما خودش همان سالها پیکر فرزندش را تحویل گرفته و در تمام این سالها بر مزارش هم رفته است. «آخرین خداحافظی» روایتی از دلتنگیها و ایثارگریهای ناب یک «مادر ایرانی» است.
پایان پیام/