خبرگزاری فارس ـ گروه موسیقی: زبان، اگر نگوییم مهمترین، دستکم یکی از اولویتمندترین عناصر اثرگذار در جهانی شدن تولیدات هنری است. حالا ردهای از آثار موسیقایی را در نظر بگیرید که شعر در آنها حرف اول را میزند و اساسا برای مخاطبه و گفتوگو با انسان در هر نقطه از جهان ساخته شدهاند. هنرمندی که رویای دیالوگ با مخاطبان جهانی را دارد بدون تردید ناگزیر از شناخت زبان و نه فقط آموختن تکلم به زبانی دیگر است چرا که زبان، محمل فرهنگ، احساسات، شیوه تفکر و همه چیز گروههای مختلف انسانی است.
سامی یوسف یکی از خوانندگانی بود که توانست با هنر موسیقی بخشی از عقائد خود را بیان کند، هنرمندی که در سالیان گذشته دیده و شناخته شد و مخاطبان بسیاری پیدا کرد.
در ایران هم خوانندگان مختلفی تلاش کردند این مسیر را پیش بگیرند، علیاکبر قلیچ یکی از این خوانندگان بود که چند اثر دو زبانه را با زبانهای عربی و فارسی خواند و منتشر کرد. احسان یاسین هم پس از دیده شدن در برنامه «عصر جدید» تلاش میکند آثار را به صورت چند زبانه بخواند هرچند تا رسیدن به نقطه موفقیت فاصله زیادی دارد.
تمامی این هنرمندان و البته تعداد بسیار دیگری که نام نبردیم به وضوح رویای مخاطبه با مخاطبان جهانی را در سر میپرورانند، رویایی که رسیدن به آن راهی و هوشمندانهتر نسبت به آموختن زبانهای دیگر دارد و آن انتخاب موضوع و محتوایی است که هر انسانی به واسطه فطرت خود با آن ارتباطی وثیق دارد: یاد آفریدگار و پروردگار خلقت.
غالب موضوعات آثار سامی یوسف، راز و نیاز با خداوند و عاشقانههایی الهی است که گهگاه پیامبر خوبیها(ص) را هم روایت میکند.
یاسین هم به نوعی تلاش کرده تا همین مسیر را پیش گرفته و در این بستر، تفاوتی میان آهنگهای او به زبان انگلیسی، فارسی، عربی، ترکی و کردی نیست.
ضرورت شناخت بازاری با رقبای بزرگ و نامآور
خوانندگان مسلمان با اجراهای چندزبانه پیش از این نیز در عرصه موسیقی سابقه داشتهاند. کت استیونس، خواننده انگلیسی نامدار سبک پاپ و راک در دهه هفتاد میلادی به دنبال گراییدن به اسلام پس از چند دهه، با بازگشت به عرصه موسیقی، آثار انگشتشماری را در این زمینه خلق کرد. اما شاید مشهورترین و مهمترین چهرههای آنان در کشور ما را بتوان سامی یوسف و پس از آن ماهر زین دانست.
با این همه آن چه امروز به عنوان یک ژانر با نام «موسیقی اسلامی» یا «نشید» یا نامهای دیگر به رسمیت شناخته میشود خوانندگان و طرفداران خود را در کشورهای مختلف جهان دارد و شاید مهمترین منطقه تولید این جنس موسیقی را بتوان در مالزی دانست که خوانندگان نسبتا زیادی در این حوزه از آن منطقه برخاستهاند.
ضرورت بازنگری و کسب دانش درباره برخورد شنونده با قطعه چندزبانه
اما سوال اینجاست که آیا دانستن زبانهای مختلف برای ارتباط گرفتن با مخاطب جهانی کافی است؟ پاسخ روشن است: خیر! دستکم تجربه داخلی از تولیدات چندزبانه نشان میدهد از قضا تلاش برای گنجاندن یک شعر به چند زبان در یک اثر، عملا باعث برهمخوردن ریتم و تمپوی آشنا از آن زبانها و مکثها و آواها و الحان آنها میشود.
گوش موسیقایی یک شنونده انگلیسیزبان، نمیتواند استرسها و مکثها و آواهای عربی و فارسی را در زبان خود بپذیرد و از آن لذت ببرد چنان که شنونده فارسی و عربزبان نیز تصور متفاوتی از خوشایندی و لذت موسیقایی از زبان انگلیسی دارد.
به علاوه سازبندی و تنظیم آثاری که بر بستر شعر و برای مخاطب عربی ساخته میشوند با آثاری که مخاطب فارسی را هدف گرفتهاند، تفاوت دارند. موضوعی که به خاطر شباهت آوا و الحان این دو زبان و رسم الخط و خاستگاه مشترکشان باز هم قابل صرفنظرتر به نظر میرسد اما همین مسئله به ظاهر قابل انکار میتواند مخاطبان یک اثر دوزبانه عربی-فارسی را راضی نکند. این موضوع به طریق اولی برای زبانهای متفاوتتری نظیر ترکی و انگلیسی صادق هستند.
ضرورت عبور از به رخ کشیدن توان خواندن به چند زبان
بنابراین خوانندهای که به تولید آثار چندزبانه علاقه دارد باید پیش از هر اثر از خود بپرسد که استفاده از دو یا سه زبان چه ارتباطی با مخاطبان هر یک از آن زبانها برقرار میکند. آیا این مسئله صرفا برای نمایش تسلط به زبانهای دیگر است یا واقعا قرار است تاثیر بسزایی بر گسترش دایره مخاطبان اثر و افزایش لذت آنان بگذارد؟
پاساژهای متعدد و بدون مقدمه میان دو یا سه زبان در یک قطعه نهایتا 2دقیقهای، نمیتواند بیش از ایجاد سرگردانی و جلب توجه مخاطب برای فهمیدن زبان جدید تاثیر دیگری داشته باشد. به نظر راقم این سطور و مبتنی بر تجربه شخصی، حتی شنوندگانی که بیش از دو زبان در هر اثر را بدانند بیش از آن که احساس لذت حین شنیدن چنین قطعاتی داشته باشند، در میان کلمات و عبارات گم خواهند شد.
شاید به همین علت باشد که غالب آثار مشابه تلاش دارند تا شاکله اصلی ترانه هر قطعه را به یک زبان حفظ کنند و سپس در عبارات و کلماتی که اغلب ترجیعبند هر قطعه است به زبان دیگر و خصوصا زبان مبدا اسلام یعنی عربی که برای هر شنونده مسلمان به واسطه آشنایی با قرآن مانوس است، بازگردند.
شناخت مخاطب، حرف اول تولید اثر
علی القاعده این سرگردانی به نوعی در ایجاد بازار مشخص برای یک خواننده نیز اثر میگذارد. بررسی سرانگشتی بازار موسیقی نشان میدهد که هر خواننده به شنوندگان و علاقمندان مشخصی متصل است که محبوبیت آثار او، روی دوش آنها سوار میشود. بنابراین، حتی خوانندگانی که به مقیاس جهانی و مخاطب سایر زبانها میاندیشند باید ابتدا پایگاه خود را در میان اقشار و بخشهای مختلف شنوندگان بیابند، آن را تقویت کنند، خواستههای شنوندگان و علاقمندان خود را در نظر بگیرند و آنها را ارتقا ببخشند و بعد در سبک جاافتاده، تلاش کنند تا با خلاقیت سایر شنوندگان از سایر زبانها را نیز درگیر آثار خود نمایند.
استفاده از اشعاری با محتوای عرفانی و دعوت به خداوند آن هم از زبان عرفای بزرگی چون خواجه عبدالله انصاری، یکی از مهمترین عناصر موفقیت در این راه است.
شاید حمایت از استعدادهای جوان بتواند خوانندگان بیشتری را در این راه معرفی کند، کمااینکه احسان یاسین هم توسط صدا و سیما و در برنامه عصر جدید معرفی شد.
پایان پیام/