دیدار اعضای کانون شهدای دانشکده فارس با خانواده شهید کریمی

به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران توانا، یکشنبه ۱۲ آذر ماه، اعضای کانون شهدای رسانه دانشکده خبرگزاری فارس با خانواده شهید مدافع حرم مرتضی کریمی شالی دیدار و از این خانواده شهید تجلیل کردند.

در ابتدای این دیدار، پدر شهید مرتضی کریمی گفت: خانواده ما در دوران دفاع مقدس ۵ شهید تقدیم اسلام و انقلاب اسلامی کرد. آنها پسرخاله‌، ۲پسردایی و ۲پسرعموی آقا مرتضی بودند. همین زمینه ساز علاقه آقا مرتضی به شهدا و شهادت شد.

وی با بیان اینکه مرتضی از همان کودکی در مراسم‌های تشییع شهدای دفاع مقدس حضور پیدا می‌کرد و با شهدا مانوس بود افزود: به خاطر دارم وقتی داشتم برای مبارزه با رژیم بعث به جبهه اعزام می‌شدم، مرتضی با مادرش پای اتوبوس آمدند. پسرم با اینکه کودکی بیش نبود اما از من پرسید، بابا پس کی نوبت من می‌شود.

این پدر شهید ادامه داد: عقیده دارم شهدای مدافع حرم، از نسل شهدای دفاع مقدس هستند. آقا مرتضی همیشه می‌گفت، دیروز شهدای دفاع مقدس رفتند تا ما امروز آسوده باشیم و امروز نوبت ماست که راه آنها را ادامه دهیم.

وی تصریح کرد: پسرم مردمی بود و خودش را از مردم جدا نمی‌دانست. او مثل مردم تفریح می‌کرد، مسافرت می‌رفت و به فکر کمک به خلق الله بود. یک روز دیدم چند نوجوان درب خانه را زدند، گفتند با آقا مرتضی کار داریم. تعجب کردم که مرتضی چطور با اینکه سنش از این نوجوانان بیشتر است با آنها رفیق است. همیشه به نسل جوان و نوجوان اهمیت می‌داد، می‌گفت اینها آینده سازان کشور هستند. به نوجوانان و جوانان توصیه می‌کنم گوش به فرمان رهبری باشند. در بخشی از وصیت‌نامه آقا مرتضی آمده که گوش به فرمان رهبری باشید، چون ایشان بهترین دوست‌ شناس و دشمن‌ شناس هستند.

در ادامه مادر شهید مرتضی کریمی شالی بیان کرد: خوشحال و شاکرم که پسرم در راه دفاع از حرم حضرت زینب(س) به شهادت رسید. وقتی شنیدم آقا مرتضی به شهادت رسیده است،  از حضرت زهرا(س) کمک خواستم تا بتوانم استقامت فاطمی داشته باشم. وقتی پیکر مرتضی را آوردند آنقدر کوچک بود که به یاد دورانی که قنداقه‌اش را بغل می‌کردم و لالایی می‌خواندم، برایش لالایی خواندم. خوشحالم که امروز نسل جوان به انقلاب و اسلام عشق می‌ورزند و از دل همین نسل جوان هنوز هم شهیدانی ظهور پیدا می‌کنند.

وی ادامه داد: یادم هست زمانی که به حج رفته بودم، وقتی روبروی مسجد النبی(ص) ایستاده بودم، آقا مرتضی با من تماس گرفت. گفت مادر این را جز شما به کسی نگفته‌ام، تو را به خدا قسم می‌دهم تا کنار مسجد رسول خدا برایم دعا کنی شهید شوم‌. برایش دعا کردم تا عاقبت بخیر شود و الحمدلله همینطور هم شد.

این مادر شهید تصریح کرد: دوستان آقا مرتضی تعریف کردند که او شب شهادتش روضه حضرت رقیه(س) خواند و از خدا خواست تا مثل اباعبدالله الحسین(ع) بی‌سر، مثل اباالفضل‌ العباس(ع) بی‌دست، مثل علی‌اکبر(ع) ارباً اربا و مثل حضرت زهرا(س) گمنام شهید شود. دقیقا همینطور شد، تا ۶ سال هم گمنام بود و بعد پیکرش پیدا و شناسایی شد.

پایان پیام/