اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

استانها  /  مرکزی

اینجا مردان و زنانش سروقامت‌اند

از پیرمردقامت خمیده، تا نوزاد خفته در گهواره، تا مادر گریان، تا دخترکان معجر بر سر کرده، تا پسرکان سربند بر پیشانی بسته،همه آمده‌اند، آمده‌اند تا شهدا را تا خورشید بدرقه کنند.

اینجا مردان و زنانش سروقامت‌اند

خبرگزاری فارس ـ حمیدرضا جلالی؛ به مهمانی دعوت شده‌ام، به مهمانی لاله‌ها، قرارمان همان وعده‌گاه همیشگی است، ـ میدان شهدا ـ همانجا که پرستوهای سفیدش لاله‌ سرخ را در بر گرفته و گرداگردش به پرواز در آمده‌اند.

اینجا لاله‌ها میزبانی ‌می‌کنند و آمده‌اند با مشتی استخوان‌های پوسیده و تابوتی معطر به خاک جبهه‌ها تا به تن‌های خسته‌مان جانی تازه دهند.

 

 در میان بوی اسپند و عطر پیچیده از تابوت شهدای خوش نام، آمده‌ام تا روایت کنم از قدم‌های استوار، قدم‌های استوار جانبازی 70 درصد که چشمانش را داد تا چراغ راه این آب و خاک باشد.

داودآبادی جانباز 70 درصدی است که چشمانش را در یکی از عملیات‌ها از دست داد، اما حافظ قرآن است، همرزمش می‌گوید: بعد از پایان جنگ من چشمان او شدم، چشمان او شدم تا در فراغ فرزند شهیدم قوت دیدگانم شود، هرگاه پیکر شهیدی را می‌آورند، ما می‌آییم تا غبار جبهه‌ها را دوای دردهایمان کنیم.

 

اینجا آمده‌ام تا روایت کنم از چشمان کم سوی مادری گیسوان سپید، چروکیده صورت و دست و پا لرزان که کنار تابوت شهدا آرام زیر لب زمزمه می‌کرد: یوسف گم گشته باز آمد به کنعان.، آمدی جانم به قربانت..

 

اینجا پدران کمر خمر کرده از سال‌‌ها اندوه و چشم انتظاری، زیرتابوت شهید قامت راست کرده و استوار استخوان‌های به یادگار مانده از پرستوهای عاشق را آسمان‌ها می‌سپارد.

 

  اینجا تمام مادران شهر آمده‌اند، آمده‌اند تا مادر لاله‌های عاشق بشوند، اینجا تمام پدران شهر هم آمده‌اند.

 اینجا هوا بوی سرخی می‌دهد، بوی کربلا، بوی فکه و شلمچه، اینجا گمنام‌ها به لاله‌ها سلام می‌دهند، «شهید خوش نام سلام».

تابوت مطهر شهدا یکی پس از دیگری می‌آید و مادران و دختران جوان چفیه‌ها را به عطر شهدا متبرک می‌کنند، تنها در جبهه‌ها سر سربند یا زهرا دعوا نبود، اینجا هم دعوا است، سربندهای یا زهرایی که به گلاب آغشته و 20 هزار صلوات نذرشان شده است.

 

 از پیرمردقامت خمیده، تا نوزاد خفته در گهواره، تا مادر گریان، تا دخترکان معجر بر سر کرده، تا پسرکان سربند بر پیشانی بسته،همه آمده‌اند، آمده‌اند تا شهدا را تا خورشید بدرقه کنند.

 

اینجا بساط چایی روضه هم برپاست، بساط چای روضه زهرا(س) در موکب‌هایی که پای ثابت عزاداری‌ها و شادی‌های ائمه اطهار (ع) شهدا هستند.

 

اینجا هم هستند سبزپوشان امنیت، آنهایی که همین چند روز بازهم عزاداران همکارانشان شدند، آمده‌اند تا بگویند: خونهایمان را بریزید، اما نمی‌هراسیم.

از کجا روایت کنم از جمعیتی که همچون سیل می‌خروشید، از پیکرهایی که روی شانه‌های لرزان جمعیت یک به یک می‌رفتند، از پیشانی بندهای یا زهرایی که دست به دست ‌می‌شد، از شهدایی که رفتند انتقام سیلی زهرا را بگیرند، از بانوی قد خمیده‌ای که خود آمده بود تا شهدا را میزبانی کند!

 

 از یاد شهدایی که در دل‌ها پایان نمی‌گیرد، از دلهایی که بی یاد شهدا آرام نمی‌گیرد و از آرامی که هرچه دارد از شهداست.

 پایان پیام/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول