گروه دانشگاه خبرگزاری فارس _ به گردهمایی مادران دانشجو شریف دعوت بودیم، مادرانی که دغدغه غزه را داشتند آنهایی که یک لحظه هم تصاویر کودکان آغشته به خون از جلوی چشمانشان کنار نمیرود آنهایی که صبرشان تمام شده از این همه مصیبت و گردهم آمدهاند تا رژیم صهیونیستی اسرائیل را محکوم کنند.
۵۰۰ متر قبل تر از محل برگزاری گردهمایی از تاکسی پیاده شدم اما از همانجا میتوانستم صدای سرودهای فلسطینی که به زبانهای فارسی و انگلیسی از بلندگوها پخش میشد را بشنوم. جلوی درب دانشگاه صنعتی شریف ۳ غرفه ایجاد کرده بودند در سمت چپ صندلیها را با نظم در دو ردیف به سمت میدان آزادی چیده بودند. ما که حدود ۳۰ دقیقهای زودتر از همه رسیدیم تصمیم گرفتیم با مادرانی که صدای مردم غزه شدند گفتوگو کنیم.
به سمت صندلیها جلو رفتم و از دانشجویان مادر شریف در خواست کردم که با ما مصاحبه داشته باشند از آنها درباره اینکه چرا به این گردهمایی آمدهاند پرسیدم هرکدام جوابهای متفاوتی دادند.
در ابتدا از مجری این برنامه خواستم که بگوید که چرا اینجا است، او در پاسخ به سوال گفت: واقعا یک حس دلی بود که من را به اینجا کشاند، با یک حس دلی آمدهام تا از مردم فلسطین دفاع کنم.
قبل از شروع مراسم با چند مادر مصاحبه کردیم و از هرکدام سوال اولمان را پرسیدیم که چرا اینجا هستید، مادری که فرززند خود را با کالسکه آورده بود تا از حق مظلوم کودکان فلسطینی دفاع کند گفت: ما کوچکترین کاری که میتوانیم برای مردم فلسطین انجام دهیم این است که در یک محوطهای جمع بشویم و بگوییم که فلسطین تنها نیست!
مراسم با تلاوت قرآن کریم شروع شد، قاری قرآن روی صحنه با صدای رسائی قرآن را تلاوت میکرد و آیاتی که درباره پیروزی حق از باطل بود را میخواند، به جز صدای رسا و تلاوت زیبایش چفیهای فلسطینی که برگردن خود قرار داده بود جلب توجه میکرد چفیهای به رنگ سیاه و سفید که پرچم فلسطین روی آن گلدوزی شده بود. جمعیتی هم که تا چند دقیقه قبل همهمهشان قطع نمیشد حال با صدای قرآن آرامش گرفتند و قرآن آنها را به سکوت دعوت کرد.
مجری برنامه یک دانشجوی مادر بود که دغدغه کودکان فلسطینی را داشت، او ضمن خوشامدگویی به حضار با صدای رسایی به نمایندگی از مادران حاضر، رژیم صهیونیست را محکوم کرد و خطاب به مردم مظلوم فلسطین گفت:« (یا ایها الذین آمنو) به من بگو که چه چیزی تو را این گونه به (آمنو) رسانده است. که در میان این هجوم وحشیانه استقامت میکنی و با این استقامت تمام قدرتهای بزرگ جهان را به سخره میگیری؟ بگو که چگونه در سرتاسر جهان نشان آیه ولینصرن الله من ینصر شدهایبگو که چگونه زینبوار از میان آتش و خون برمیخیزی قهرمان داستان خود میشوی.»
* به کدامین گناه؟
مادران را میدیدم که برخی از آنها چشمانشان اشک آلود بود و برخی دیگر فرزندان خود را محکمتر در آغوش گرفته بودند.
مادری کنار من ایستاده و با فرزند نوزاد خود آمده بود، از او پرسیدم سخت نیست با این کوچولو آمدهای؟ یک لبخندی به من زد و خیره به فرزند خود شد و گفت: سخت! نه از زمانی که این جنگ شروع شده است من مادرانی میبینم که چگونه فرزندانشان شهید میشوند. فرزند من هنوز به یکسال نرسیده است اما من از همین الان برای او برنامهها دارم وقتی ویدیوهای آنها را میبینم قلبم فشرده میشود از این همه ظلمی که به کودکان میشود. آن نوزاد نارس چه گناهی کرده است که باید در بیمارستان اکسیژن نداشته باشد؟ ویدیوها و عکسهای این کودکان قلب ملت ایران را فشرد و به مردم فلسطین میگویم که خدا با شماست قطعا پیروز میشوید و عده الهی حق است.
چشمم به آقایی خورد که نقاشی فلسطینیها را میکشید خواستم جلو بروم تا با او صحبت کنم دیدم که دوربینها او را شکار کرده بودند و اجازه مصاحبه نداشتم.
* آینده برای غزه است
مادری که با دو فرزند کوچک خود به سمت درب دانشگاه میرفت که به کودکان خود عکس ها را نشان دهد، عکسهایی که کودکان فلسطینی غرق به خون بودند
اما سمت دیگر دانشجوی دیگری بود که گفت: این عکسها نشان دهنده امید برای مردم فلسطین بود تا به ملت فلسطین بگوید الان غرق در خونید اما آینده برای شما است.
همانطور که برنامه را پوشش میدادم توجهام به خانمی جلب شد که در غرفهای با خط خوش بیلبوردها را مینوشت به زبانهای انگیلیسی و فارسی برایم جذاب بود، حال متوجه شدم تمامی این بیلبوردهایی که در دست دیگران بود کار همین خانم مهربان و خوش خنده بود که با عشق بیلبوردها را به مادران میداد.
صدای مجری توجهام را جلب کرد که پشت بلندگو اعلام میکرد کودکان به صحنه بروند و سرود بخوانند من هم به سمت کودکان رفتم تا با دل و جان صدایشان را بشنوم رده سنی این کودکان از ۳ تا ۱۰ سال بود هر کدام یک پرچم در دست داشتند و پرچمها را تکان میدادند و با صدای بلند سرود میخواندند، مادرانی که در صندلی نشسته بودند بلند شدند و از کودکان خود فیلم میگرفتند.
بعد از سرود کودکان دو نامه خوانده شد نامه اول دختر خانمی بود که با آن سن کمش چادر به سر داشت و با اعتماد به نفس شروع به خواندن نامه کرد، انقدر زیبا و رسا خواند که قلب همه حضار را به درد آورد او با زبان کودکانهاش نامه ای برای کودکان غزه نوشته بود تا بگوید که افراد کم و سن سال این سرزمین هم از حق مظلوم دفاع میکنند.
بعد از قرائت نامه توسط دختر محجبه آقا پسری آمد که شعار دهد و چند خطی روضه بخواند او که سنی نداشت اما انقدر محکم ایستاده بود، با قدرت شعار میداد و از حضار میخواست که با قدرت شعار دهند تمام محوطه صدای این پسر بچه را میشنیدند که چقدر پرصلابت شعار میدهد.
بعد از آن مادران دانشجوی شریفی از حضار خواستند که سکوت کنند تا اطلاعیهای که نوشتند را به سه زبان دنیا یعنی فارسی و عربی و انگیلیسی بخوانند تا تمامی دنیا اطلاعیه آنها را بشنوند..
بدر خشی از این اطلاعیه اعلام کردند:«ما جمعی از مادران شریف به همراه کودکان خود در این مکان گردهم آمدهایم تا به خواهران و برادرانمان و فلسطین بگوییم که ما به این ایستادگی قهرمانان افتخار میکنیم و تا پیروزی نهایی در کنارتان هستیم و دلهایمان با نور ایمان به نصرت الهی به یکدیگر پیوند خورده و سکوت را در مقابل این بیعدالتی مطلق جایز نمیدانیم.
ما کودکان و نوزادان بیپناه غزه را چون فرزندان خود عزیز میداریم و جانمان از داغ آنان به درد آمده و با خشمی مقدس رفتار سبعانهی رژیم غاصب را در حق فلسطین این پاره تن اسلام محکوم میکنیم.»
درست است که این گردهمایی برای مادران بود اما پدرانی را هم میدیدیم که همسو با مادران پای کار هستند در این دو ساعت خیابان آزادی شلوغ شده بود زیرا رهگذرانی که سوار بر ماشین خود بودند میایستادند و فیلم و عکس میگرفتند گویا آنها هم از این گردهمایی خشنود بودند.
* امروز فلسطین کربلا است
همانطور که به دنبال سوژه خبری بودم برای مصاحبه صدایی را از پشت بلندگو میشنیدم که میگفت میخواهم چند دقیقهای با شما درد دل کنم و با صدای عربی رسائی شروع به خواندن آیه ۹ سوره لقمان کرد. «بسم الله وَ الْحَمْدُ لِلّهِ قاِصمِ الجَّبارینَ مُبیرِ الظالمین "وَ وَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَىٰ وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِی عَامَیْنِ أَنِ اشْکُرْ لِی وَلِوَالِدَیْکَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ".» و با صدای بلندی رژیم صهیونیست را محکوم کرد و گفت: من نمیتوانم مجسم کنم این روزها بر مادران باردار غزه چه میگذرد و بر مادرانی که در آستانه وضع حمل هستند و هیچ بیمارستانی برای زایمان آنها امن نیست، چه می گذرد (وهنا علی وهن)و بر مادرانی که نوزادشان هنوز نارس است اما دیگر سوختی برای تامین برق دستگاه انکوباتور فرزندشان باقی نمانده است، چه میگذرد و بر مادرانی که از شدت اضطراب شیرشان خشک شده اما برای سیر کردن فرزندشان شیر خشک هم نایاب شده است، چه میگذرد و بر مادرانی که نمیدانند تا چند دقیقه دیگر می توانند فرزند نوزاد، نوپا و کودک، نوجوان یا جوانشان در آغوش بگیرند و ببوسند نمیدانند تا چند دقیقه دیگر میتوانند مادری کنند، چه میگذرد و بر مادرانی که فرصت مادری کردنشان خیلی زود تمام شد و حالا دارند به دنبال پیکر بی جان فرزندانشان در زیر آوارها میگردند، چه میگذرد.سختی پشت سختی در دل سختی، سختی کمرشکن، دل شکن اما مادران غزه نمیشکنند. آنها فریاد میزنند، ناله میکنند، گریه میکنند، بر سر و سینه میزنند، نفرین میکنند اما نمیشکنند، فلسطین امروز کربلاست.»
* قهرمانی به اسم حاج قاسم سلیمانی
برای پوشش یکی از اخبار برنامه به جای خلوتی میرفتم تا خبر را پوشش دهم، مادری را دیدم که فرزند خود را محکم در آغوش گرفته و گریه میکرد نخواستم جلو بروم و خلوتش را بهم بزنم ایستادم که خبرم را پوشش بدهم سوال من را فرزندش پرسید«برای چی گریه میکنی؟» مادر برگشت به سمت فرزند خود و گفت: این سرزمین یک قهرمانی داشت که در این مواقع بسیار جایش خالی است،«حاج قاسم سلیمانی»؛ پسرم او یک قهرمان بود که دلم برای او تنگ شده است، در همان لحظه سرود حاج قاسم پخش شد و چشمان من نیز همانند آن مادر بارانی شد، آن مادر حقیقت را گفت، ما دلمان برایت تنگ شده قهرمان.
پایان پیام/