اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

دیگر رسانه ها

کارشناس رسانه: در حمایت از غزه رهبر انقلاب یک تنه جور همه رسانه‌ها را به دوش می‌کشند

علیرضا داودی، کارشناس ارشد رسانه اظهار کرد: اکنون رهبری یک تنه دارند جور همه رسانه‌ها را بر دوش می‌کشند. در لندن شاهد یک چنین تظاهراتی بعد از سال 1947، 1948 نبودیم. بعد رهبری چطوری واژه‌سازی می‌کنند. آنها می‌گویند این کار ایران است و ایشان پاسخ می‌دهند، نه، پس کار بسیج لندن است. مردم خودتان بیرون آمدند.

کارشناس رسانه: در حمایت از غزه رهبر انقلاب یک تنه جور همه رسانه‌ها را به دوش می‌کشند

فارس‌پلاس؛ دیگر رسانه‌ها - برنامه ساعت بیست و چهار و یک دقیقه در ادامه سلسله گفت و گوها با دکتر علیرضا داودی (کارشناس ارشد رسانه و علوم شناختی) و دکتر معصومه نصیری (کارشناس سواد رسانه‌) به بررسی رسانه و رفتارسازی شناختی پایه، سازمان رفتاری و رفتارسازی در انتخابگری هوشمندانه و تکامل گرایانه پرداخت.

وقتی رسانه خود را شاخص می‌داند نه شخصیت

حسین زاده – کارشناس مجری: در برنامه گذشته سازمان رفتاری و رفتارسازی در انتخاب هوشمندانه و تکامل‌گرا را شروع کردیم و تقریباً به اینجا رسیدیم که عملاً در جامعه بالطبع در کنار رسانه به عنوان یک ابزاری که می‌تواند سازمان رفتاری یا رفتارسازی را در جامعه شکل بدهد، افراد شاخصی هم داریم. مثل گروه‌های ذینفع، مرجع و فشار که آنها هم می‌توانند بر انتخاب‌گری افراد اثرگذار باشند. حال این انتخاب‌گری هوشمندانه باشد یا نباشد. رسانه چگونه می‌تواند شاخص‌ها را تعریف کند که افراد پیرو گروه‌های مرجع و ذینفع در جامعه نیز به این توان و قابلیت برسند تا انتخاب هوشمندانه‌ای داشته باشند. رسانه چگونه می تواند این شاخص ها را تعریف کند که فرد با نگاه وابستگی به برخی از گروه‌ها در انتخاب آن دچار خطا نشود و انتخاب هوشمندانه‌ای داشته باشد و او را به یک کمال برساند؟


نصیری: در انتهای بحث برنامه گذشته به بحث شاخص و شخصیت اشاره کردیم که برای ما به عنوان مخاطب در حوزه انتخاب‌گری توجه به شاخص‌ها باید مورد توجه باشد و ممکن است که شخصیت‌هایی ذیل این شاخص‌ها قرار بگیرند اما شاخص را در واقع مخدوش کنند یا گونه‌ای از برون‌ریز را داشته باشند که بخواهد شاخص را تحت تأثیر قرار بدهد. 

بنابراین در فهم ما از موضوع انتخاب‌گری توجه به شاخص دارای اهمیت است. به نظر می آید در اینجا باید رسانه را شخصیت درنظر بگیریم و هر آن چیزی که او به عنوان تولیدات خودش، به عنوان خط مشی خودش به آن توجه می‌کند، در نسبت آن به میزان پایبندی‌ای که به شاخص‌ها دارد باید مورد توجه قرار بگیرد. 

به هر حال ما یک وجه دیگری را در برنامه داریم بحث انتخاب‌گری هوشمندانه و تکامل‌گرایانه. چقدر می‌تواند این شخصیت که رسانه قلمداد می‌شود متعهد به شاخص‌ها باشد و این شاخص‌ها را به خوبی تبیین و تشریح کند برای اینکه شما انتخاب‌گری هوشمندانه‌ای داشته باشید و این انتخاب‌گری شما روند تکامل‌گرایانه را در خودت به عنوان مخاطب و در فرایند جامعه به آن ضریب بدهد.

 نکته اینجا است که متأسفانه اکنون رسانه خودش را شاخص می‌داند و نه شخصیت. وقتی که جای شاخص و شخصیت عوض می‌شود، اساساً ملاک‌ها و معیارهای ذهنی مخاطب به شدت دچار اعوجاج می‌شود. رسانه‌ای که خودش را شاخص می‌داند، میزان تعهد او به حوزه انتخاب‌گری که هوشمندانه و تکامل‌گرایانه است با همدیگر اساساً یک فضای متفاوتی را ایجاد می‌کند و دیگر خودش را منتهی علیه می‌داند نه شخصیتی که باید به شاخص پایبند باشد. 

رسانه‌ای که خودش را شاخص می‌داند، باید منتظر یک سری اتفاقات باشیم از جنس چینش افرادی بر روی آنتن که این افراد نه شخصیت هستند و نه پایبند به شاخص.

تکامل رسانه و مخاطب دو اصل مهم اما این رسانه‌ای که خودش را شاخص‌پنداری کرده است، فضایی را در اختیار او قرار داده است. در بحث تکامل‌گرایانه بودن "تکامل رسانه و تکامل مخاطب" هم نکته مهمی است. آیا رسانه‌ای که خودش را شاخص می‌داند و نه شخصیت، می‌تواند منجر به تکامل خودش در درجه اول و سپس مخاطبش شود؟ قاعدتاً نمی‌تواند.

این در هم ریختگی و در واقع این شلختگی‌ای که در فهم موضوعات و مفاهیم شکل می‌گیرد، روند و روال کار را کاملاً تحت تأثیر خودش قرار می‌دهد. برای همین به دلیل خودشاخص‌پنداری با میزان حملات فراوانی که به انواع رسانه‌ها مخصوصاً به صورت ویژه برخی رسانه‌ها بیشتر مواجه هستیم. تشخیص به طور کلی غلط می‌شود و در نهایت در خروجی‌ نه مخاطب به تکامل می‌رسد و نه ظرفیت و ضریب توجه به رسانه در افکار عمومی بالا رفته است. 

بنابراین بسیار مهم است که بدانیم، رسانه‌ای که از آن صحبت می‌کنیم میزان تعهد و فهم آن از موقعیت خودش و از در واقع اینکه خودش را شاخص دانسته و شخصیتی که دانسته چقدر این شخصیت در خدمت تعالی جامعه و حرکت دادن جامعه به سمت انتخاب‌گری درست است. 

آنجا که کج فهمی در رسانه با تعمد همراه است!  

به همین دلیل متاسفانه با رویه‌هایی مواجه می‌شویم که این رسانه غلط باعث می‌شود، شاخص‌ها به شدت مورد هجمه، توهین و تحقیر قرار بگیرند و آنجاست که می‌توانیم بگوییم که متأسفانه رسانه این کار را نکرده است. حالا چگونه می‌تواند این کار را بکند؟
 فهم موقعیت و میزان تعهد خودش نسبت به مخاطب خود، نسبت به آرمان‌هایی که به عنوان رسانه باید آن را نمایندگی بکند و غیره. 

فکر می‌کنم اینجا در حوزه رسانه با یک کج‌فهمی تعمدی‌‌ هم مواجه هستیم، این حجم از اتفاقاتی که می‌افتد، اتفاقی نیست و باید قید تعمد را هم اینجا بیاوریم اضافه کنیم. رسانه خود‌شاخص‌پندار غیرتکاملی که خودش را در واقع نقطه ثقل عالم تصور می‌کند و هیچ تعهدی را نسبت به مخاطب خود ندارد و تحلیلی را به مخاطب می‌دهد که انتخاب‌گری او را به طور کلی دچار مسئله می‌کند.

اولین پله انحراف نفی شاخص‌های قبل از خود است

حسین‌زاده: اگر انتخاب با نگاه شناختی، هوشمندانه باشد، می‌‌توانیم بگوییم پایه فهم و ادراک و شناخت وجود دارد. البته شاید یک مقدار شناخت را نشود در این مقوله ما به معنای صفر تا صدی وارد کنیم ولی قطعاً آن فهم و ادراک وجود دارد که انتخاب هوشمندانه می‌شود. آیا اگر انتخاب، انتخاب هوشمندانه‌ باشد، قطعاً فرد را، رفتار را به سمت تکامل سوق می‌دهد؟

داوودی: تا تعریف ما از تکامل چه باشد. گاهی نوع شناخت خود را منبعث بر یک مأموریت می‌کنیم و می‌خواهیم همه چیز را به سمت آن حرکت بدهیم. در رسانه می‌گوییم گاهی شما برای تصویر می‌نویسید و گاهی متن نوشته شده و سپس برای آن تصویر پیدا می‌کنی یا برای آن می‌سازی. 

این دو موضوع متفاوت است. حالت اول یک مکانیزمی دارد، حالت دوم با یک فرآیند دیگری حرکت می‌کند. بنابراین در رابطه با این موضوعات به سه مسئله حتماً باید دقت داشته باشیم. مسئله اول؛ اینکه تعریف استاندارد یکباره اتفاق نمی‌افتد. معمولاً تعریف استاندارد مثل نقطه و خط می‌ماند. تعریف استاندارد در حوزه رسانه حکم بریل را دارد.
حوزه استاندارد و حوزه شاخص، حکم بریل را دارد و در طول زمان شکل می‌گیرد. هیچ‌وقت اتفاق یکباره آن را تولید نمی‌کند، بشرطها و شروطها. البته شروط خیلی زیادی این وسط مد‌نظر است.

 بنابراین؛ همیشه برای اینکه شاخص جدید بتواند خودش را حاکم کند، باید در حوزه رسانه، این باید، باید غیراخلاقی است. برای اینکه شاخص جدید بگوید من بهتر هستم، باید شاخص قبلی، استاندارد قبلی را نفی کند. برای اثبات خود، نفی دیگران کردن اولین مرحله انحراف در استاندارد است.

اولین پله انحراف نفی شاخص‌های قبل از خود است. با نگاهی به دهه 70 متوجه خواهید شد که مجموعه روزنامه‌‌هایی که تحت عنوان رسانه روزنامه‌های زنجیره‌ای مطرح شدند، کارشان نفی مسیر روزنامه‌نگاری دهه قبل خودش بود. در صورتی که خیلی اثر داشت. 
فضای مجازی دهه 80 که آمد، آمد موضع مکتوب ژورنالیستی را نفی کرد. زمانی که مرتب دارید نفی می‌کنید، استاندارد شکل نمی‌گیرد. اینجا رسماً از بین رفتن شاخص‌ها شکل می‌گیرد. برای همین است که ما می‌گوییم اولین نکته‌ای که بتواند یک شاخصی دقیق شکل بگیرد، باید نقد استاندارد قبلی و بهره‌گیری از نقاط قوت برای تعریف استاندارد فعلی صورت بگیرد. اگر شخصیتی قالبش نفی استاندارد قبلی باشد، خود انحراف است. 

شخصیت باعث ارتقای رسانه می شود؟

اگر نقد منصفانه و عالمانه یعنی داشتن اطلاعات به علاوه دانش در کنار هم باشد، این شخصیت رو به تکامل است. پس این شخصیت در رسانه اعم از مکتوب، صوتی، تصویری، مجازی و هرجا که قرار بگیرد، به صورت خودکار آن رسانه را ارتقا می‌دهد. ارتقای شخصیت نقادانه منصفانه عالمانه باعث می‌شود حوزه ادراک جامعه دچار اختلال نشود.  
بحث دوم  به فرم و مدل‌های پیاده‌سازی برمی‌گردد. نقد کردن یک استاندارد است. اگر شما نقد کردن را به سمت نق زدن و غر زدن هدایت کنی، بلافاصله اختلال‌های شناختی در قوه استانداردسازی جامعه را وارد کرده ای. بنابراین جامعه به سمت نقد منتجب راه‌حل نمی‌رود. می‌رود به سمت نق زدن منتج به افزایش دمای روانی. 

دمای روانی هم که افزایش پیدا کند نتیجه آن چه می‌شود؟ نتیجه آن به‌هم‌ریختگی، تسلط احساسات، نبودن قواعدی که استاندارد را تعریف می‌کند و در نهایت ادراک ضربه خورده ترمیم‌ناپذیر می‌شود.  از اینجا به بعد رسانه دیگر رسانه تکامل‌بخش نیست. رسانه صیقل داده در حال اضمحلال می‌شود. حالا هر رسانه‌ای که می‌خواهد باشد در هر فرایندی. 

حالا اگر در این مرحله به سمت یک چنین استانداردی برویم، اساساً استاندارد را در این مرحله دوم مطلق نمی‌دانید. استاندارد می‌شود امری عَرَضی که مرتباً در حال تغییر است و کاملاً منعطف می‌شود.

مرحله سوم، خود استاندارد یک شخصیت پیدا می‌کند. دیدید بعضی وقت‌ها یک سری کمیک‌ها هست که می‌کشند، می‌گوید قرمه‌سبزی اگر شمایل انسان داشت. مثلاً یک آدمی‌ را می‌کشد با یک رنگی، با یک مثلاً تیپولوژی‌ای. قیمه اگر مثلاً انسان بود.

ستاندارد اگر انسان بود چه شکلی می‌شد؟ اگر دو حالت اول درست انجام شده باشد یک انسان متوازن است. اگر نباشد یک انسان کاریکاتوری است. دستش بزرگ است، پای او کوتاه است، زبان او دراز و مغز او کوچک است. پس در مرحله سوم استاندارد یک شخصیت تصویر شده دارد که حالا مخاطب بر اساس آن شخصیت تصویر شده است که  همه مسیر آینده خودش را بر اساس آن تنظیم می‌کند.

رسانه باید پشتیبان باشد

 بنابراین وقتی به این سه مرحله رسیدیم حالا دو اتفاق خودش را نشان می‌دهد. اتفاق اول: رسانه نمی‌شود پیشران، رسانه می‌شود پشتیبان. این خیلی مهم است. یک مثالی را بزنیم راجع به قصه قضایای اخیری که اتفاق افتاد. ببینید وقتی رسانه‌های ما در مجموع، راجع به موضوع طوفان الاقصی فقط به جنبه احساسی ماجرا می‌پردازند و پر و پیمان در گلدن تایم که آن دو هفته اول بود فقط و فقط تعداد شهداء و تصاویر مظلومیت‌ها را نشان می‌دهند، جامعه، افکار عمومی ذاتاً ضد ظلم، ذاتاً ضد فساد و ذاتاً مطالبه‌کننده حق است. اگر رسانه‌ها مرتباً داد مظلوم سردهند و هیچ دستاوردی از این مظلومیت نشان ندهند، مخاطب سطح توقعش بالا می‌رود. 

عملکرد غلط رسانه در مخاطب اختلال شناختی ایجاد می‌کند

استاندارد مخاطب زمانی که سطح توقع بالا می‌رود، یک برخورد سنگین همه‌جانبه است. وقتی برخورد سنگین همه‌جانبه را نمی‌گویی، وقتی سید حسن نصرالله  سخنرانی می‌کند، مخاطب می‌گوید: اینکه قرار بود بگوید می‌خواهیم بجنگیم.. 

استاندارد سطح انتظار و توقع مخاطب به واسطه خطای جداً راهبردی رسانه‌ها در فقط نشان دادن مظلومیت در طوفان الاقصی و نشان ندادن دستاوردهای این موضوع در علیه رژیم، باعث شد که همه از سید حسن نصر الله توقع کنند که در سخنرانی اخیری که کرده است فرمان حمله صد درصد همه‌جانبه بدهد.

نصیری: در واقع توقع رویکرد احساسی از آن ارائه احساسی منتج می‌شود. این حجم از تعقل، عقلانیت و خردورزی در اظهارنظر دیگر فهم نمی‌شود و به ضد خودش حتی تبدیل می‌‌شود.

داوودی: برای همین توقع مضاعف ایجاد می‌شود. توقع مضاعفی که غلط است. نه منطقی است و نه با میدان همخوانی دارد. اینجا مخاطب دچار چه می‌شود؟ یکباره آن توقع فزاینده با یک سقوط مضاعف روبه‌رو می‌شود. اینجا اختلال شناختی حاصل می‌شود. اختلال شناختی چیست؟ 

شما فردا بگویید ما اسرائیل را با خاک یکسان کردیم. همین هفته گذشته بیمارستانی را زدند نزدیک 300 شهید داد. اولین کاری که حماس کرد تلاویو را زد. ولی دیگر مخاطب چون دچار اختلال بین ادراک و شناخت شده است، به خاطر عملکرد غلط رسانه‌ها نمی‌تواند این را جمع کند. 

روایت برتر باشیم نه اول!

یک گلدن تایم دارد. ما در جنگ‌ها، به شرط آنکه ندانیم زمان آن چقدر است. یک موقع جنگ‌ها محدود است، زمان آن مشخص است، یک موقع نامحدود است. گلدن تایم شما روزانه تمدید می‌شود ولی اتوماتیک در 72 ساعت اول اگر نتوانی روایت خود از اقتدار را جا بیندازی، تبدیل به ضد روایت علیه خودت می‌شود.

بنابراین ما یک روایت اول را داریم، یک روایت برتر را داریم. لزوماً در حوزه مقاومت نباید روایت اول بود. باید روایت برتر بود. روایت برتر یعنی طراحی استاندارد میزان توقع عالمانه در مخاطب از واقعیت میدان.

نصیری: در روزهای اول کلیدواژه ای داشته‌ایم که روایت برتر ما بوده است. این واژگان که ما دست برتر یعنی در واقع مقاومت و رزمندگان فلسطینی دست برتر اطلاعاتی، رسانه‌ای، عملیاتی و نظامی را داشته‌اند. در ذهن مخاطب، الآن هر کسی که صدای ما را می‌شنود این کلیدواژه را شنیده است که آنها غافلگیری اطلاعاتی عملیاتی نظامی و رسانه‌‌ای رقم زدند. اما من مصادیق آن را به او نگفته‌ام که وقتی می‌گویم غافلگیری رسانه‌‌ای، مصادیق آن این است یا وقتی می‌گویم غافلگیری نظامی، مصادیق آن این است. 

مصادیق، آن کنترل و مدیریت ذهنی تصاویر در ذهن مخاطب است. وقتی می‌گویی دست برتر اطلاعاتی و امنیتی باید دیوار و در واقع اتفاقات در غزه و اینکه برای هر آمد و رفتی در آنجا چه شرایطی حاکم بوده و بر مبنای آن شرایط آنها چگونه این را رقم زدند این را مخاطب نمی‌داند. اصلاً هیچ فهمی از جغرافیای غزه ندارد.

داوودی: من یک مصداق برای شما بیاورم. سید حسن نصرالله می‌خواهد سخنرانی کند. بی‌بی‌سی می‌آید چی را اعلام می‌کند؟ این خبرنگار بی‌بی‌سی در مرز ایستاده است. سمت اراضی اشغالی هم هم هست. می‌گوید تمام ارتش اسرائیل آمده‌اند اینجا آماده‌باش که مثل 7 اکتبر غافلگیر نشوند. این عبارت، عبارت مهمی است. می‌گوید کلمه غافلگیری، استاندارد جدید مقاومت در تعریف میدان برای روایت اول، دوم، سوم و برتر است. حتی من می‌خواهم بگویم یک عبارت دیگر را هم می‌توانیم روایت مسلط را به آن اضافه کنیم.

بد به حال رسانه‌ای که ایجاد‌کننده اختلال و گسترش‌دهنده خلأها باشد

پس وقتی شما همه شاخص‌ها را یکجا داری، چرا فقط مخاطب باید بیاید به این نگاه کند که این تعداد شهید داده شده است. این مهم است ولی اینجا این است که همین شهداء از نظر مخاطب عامل اقتدار مقاومت تلقی شوند. وقتی طرف می‌گوید من دیگر طاقت دیدن این صحنه‌ها را ندارم. وقتی می‌گوید طاقت دیدن این صحنه‌ها را ندارم لایه دوم پیام او این است. باید معادل آن، آن طرف خلق شود. ما که نمی‌توانیم برویم بزنیم آن طرف بچه بکشیم. این دور از همه شاخص‌ها است. برای همین است که او می‌آید می‌گوید بچه‌ها را حماس آمده سر بریده سوزانده است. 

همان روایت دروغی که توجیحی برای اعمال خود شود. پس وقتی رسانه به سمت شاخص‌سازی می‌رود، حالا باید ببینیم خود رسانه‌ها به واسطه این فرمی که عرض شد، چقدر ایجاد‌کننده اختلال، چقدر پرکننده خلأها هستند. بد به حال رسانه‌هایی که هم ایجاد‌کننده اختلال هستند و هم گسترش‌دهنده خلأها برای اینکه فقط و فقط امکان ست کردن تجربه و دانش در میدان را برای یک مسئله مهمی تحت عنوان روایت  و قرائت اول مسلط ندارند. این یعنی شناخت معیوب. شناخت معیوب از نداشتن شناخت به مراتب خطرناک‌تر است.

حسین‌زاده: زمانی که از روایت اول و روایت برتر و یا روایت مسلط صحبت می‌کنیم، یک نکته را باید مدنظر داشته باشیم. ما در جامعه زمانی می‌توانیم روایت اول داشته باشیم، پس از آن، روایت برتر و پس از آن، روایت مسلط داشته باشیم که جامعه، جامعه یکدستی باشد. جامعه، جامعه به معنای واقعی کلمه جامعه‌‌ای باشد که رسانه‌های دیگر بر روی آن اثرگذار نباشند. آن قطعاً یک زمان دارد می‌تواند روایت اول را طراحی کند، بین روایت اول تا روایت برتر می‌تواند به صورت قطره‌چکانی اطلاعات در اختیار مخاطب خود قرار بدهد. این قطره‌چکانی ذهن را مدیریت می‌کند، روایت برتر، روایت برتر بر روایت مسلط. فرد به معنای واقعی کلمه در فضای رسانه‌ای طراحی شده داخلی با نگاه منافع ملی، مصلحت ملی در این فضا در حقیقت گام برمی‌دارد.

نصیری: ما یک چنین جامعه‌ای داریم؟ من می‌خواهم بگویم که ما چنین جامعه‌ای نداریم. در سطح دنیا جامعه‌ای که انقدر یکدست باشد که شما مهلت ارائه اطلاعات قطره‌چکانی داشته باشید.

حسین‌زاده: نه تنها در جامعه ما، همانطوری که شما دارید می‌فرمایید، بلکه در دنیا در عصر ارتباطات چنین چیزی وجود ندارد که فرد بیاید روایت اول را بزند، بعد بین روایت اول و روایت دوم به معنای واقعی کلمه بیاید یک سناریو طراحی کند. عملاً رسانه‌های مختلف می‌توانند بیایند آن خلأ را پر کنند، ذهن را به معنای واقعی کلمه مدیریت کنند. 

به نظر من می‌شود گفت که رسانه‌ در حقیقت می‌گفت شاخص یا رسانه‌ای که تمام استانداردهای رسانه‌ای را دارد و به معنای واقعی آن رسانه‌ای که می‌تواند یک شخصیت باشد و خودش یک شاخص باشد، آن روایت آن رسانه‌ای که در گام اول همزمان هم روایت اول را داشته باشد، هم روایت برتر باشد با ذکر مصادیق و هم بتواند عملاً رسانه مستعد باشد، اجازه ندهد ذهن مخاطب او به سمت و سوقی هدایت شود که خلاف شاخص‌های پایه‌گذاری شده توسط رسانه خودی باشد.

در این میان شاخص‌ها و استانداردهای رسانه‌ای که ما را می‌تواند به آن کمال برساند، ما را می‌تواند به آن تکامل برساند. هم خودش و هم مخاطبش. وقتی می‌گویم ما، منظور من هم خود رسانه است و هم در حقیقت مخاطبین رسانه را برساند به آن فضایی که هم انتخاب‌گری هوشمندانه‌ای داشته باشد و هم بتواند مسیر تکامل را طی کند، آن شاخص‌ها و آن استانداردها چه می‌تواند باشد؟

با خلأ مخاطب وفادار مواجه هستیم

نصیری : قبل از اینکه این را پاسخ بدهم یک نکته‌ای را درباره توضیح شما به نظرم می‌آید باید به آن اشاره کنیم. اینکه یک رسانه یک روایتی را می‌سازد این گپ یا فاصله‌ای که بین این روایت و روایت بعدی است ممکن است که توسط دیگرانی بیاید و پر شود. ما الآن به نظرم می‌آید که با خلأ مخاطب وفادار مواجه هستیم. مخاطبی که وفادار به من رسانه باشد. کسانی که در واقع سی ان انی هستند، دیگر سی ان ان برای آنها حکم امپراطور را دارد. یعنی سی ان ان وقتی می‌گوید یعنی اتمام جحت ولو اینکه اصلاً با تأخیر می‌گوید. نکته چیست؟ آن فرایندی است که رسانه برای تربیت یا در واقع خلق مخاطب وفادار طی می‌کند. ما الآن یک بازی دو سر باختی را داریم. مخاطب را بخاطر مدل مواجه خود با محتواها و نظام‌های در واقع مسائلی که او دارد، می‌بریم در یک شرایطی و در یک خط مرزی قرار می‌دهیم که حالا روایت سازندگان دیگر می‌توانند به راحتی این را ببرند از مرز عبور بدهند و به سمت خودشان ببرند.

بدترین اتفاق برای یک رسانه از دست دادن اعتماد مخاطب است

اینجا برای اینکه این مخاطب را از آن سمت مرز پس بگیرم و دوباره به سمت خودم بیاورم، مجبور می‌شوم از شاخص‌ها و استانداردهایی که در برنامه مورد اشاره قرار گرفت و هر آن چیزی که در واقع می‌شود خرده روایت‌های مخاطب‌سازی که حالا این مخاطب پای حرف من می‌ایستد تا منتظر من می‌ماند، از اینها عدول کنم. یعنی من یک رسانه‌ای می‌شوم که با یک اتفاقی مخاطب را داده‌ام رفته است، حالا برای اینکه او را پس بگیرم باید از یک چیزهایی عدول بکنم که آن عدول مخاطب را به این نتیجه می‌رساند که من رسانه غیرمقتدر هستم. بدترین اتفاقی که می‌تواند برای یک رسانه رقم بخورد این است که اعتماد مخاطب برداشته شود.

حوزه روایت حوزه‌ای است که من وقتی که به دنبال دریافت یک اطلاعاتی هستم به محض اینکه مخصوصاً که آن فرایند مخاطب وفادار را من نتوانسته باشم طی کنم. اگر مخاطب وفادار نداشته باشم اصلاً منتظر تو نمی‌ماند. اصلاً تو برای او مرجعیت نداری که منتخب تو باشد. حتی اگر روایت اول را هم بدهی باز با تو کاری ندارد. چرا؟ چون فرایندی را باید پیش از آن طی می‌کردی که حالا به دلایل مختلف یا با ارائه‌‌ محتواهای غلط یا ارائه محتواهای دیر و دور از آن چیزی که مخاطب نیاز دارد ورود پیدا کردی و یک اتفاقی را رقم زدی.

آیا پژواک رسانه‌ای اتفاق می‌افتد؟

پژواک در حوزه رسانه باز نکته مهم و یکی از شاخص‌هاست. یکی از نکاتی که ما در سواد رسانه‌ای داریم می‌گوییم پیام را به گونه‌ای تولید کن حد‌اکثری در ذهن مخاطب فهم شود. مخاطب با هر نگرش یا با حد‌اکثر نگرش‌ها در جامعه پژواک تصور و خواست ذهنی خودش را در آن چیزی که تو داری به آن ارائه می‌‌دهی بتواند فهم بکند و درک کند. آیا در واقع در حوزه‌های شاخص رسانه‌ای این نکته مهمی است. چقدر الآن دارد اتفاق می‌افتد؟ در همین اتفاقات غزه، یعنی می‌خواهم بگویم یک موضوعی است که حتماً تو درست برتر هستی. یعنی هر آن کسی که ممکن است با تو به لحاظ ایدئولوژیکی به مفهوم رسانه‌ای در تضاد باشد، در حوزه مقابله با ظلم تقریباً می‌شود گفت که اکثریت جامعه با همدیگر اتفاق نظر دارند. اما آن چیزی که تو خروجی ارائه می‌دهی می‌تواند اتفاق دیگر را رقم بزند.

تحلیل‌هایی رسانه بعد از سخنرانی سیدحسن نصرالله ارائه می‌دهد بسیار مهم است اینکه چقدر در فهم اقتدار سخنران و سخنرانی و آن گزاره‌های جدی‌ای که مطرح می‌کند و آن خرد و وزانت و عقلانیتی که بر آن حاکم است چقدر به مخاطب منتقل می‌کنم. آیا ترس را منتقل می‌کنم؟ آیا اقتدار را منتقل می‌کنم؟

آیا حوزه خرد را منتقل می‌کنم؟ وقتی که یک سخنرانی قاعده رسانه‌ای اتفاق می‌افتد، آن هم در این سطح بعد از یک چنین اتفاق مهمی. منِ رسانه یک دور باید از زاویه دید خودم و مخاطبم ببینم، یک دور باید از زاویه دید معارضم که حالا انواع رسانه‌های ضد مقاومت هستند به این موضوع نگاه کنم. وقتی آن را از زاویه دید در واقع رسانه معارض خود نگاه نمی‌کنم، رسانه معارض کاملاً منتظر این بود که یک پیام در واقع جنگ از طرف مقاومت به دنیا مخابره شود. این دیگر هر آن چیزی که دستاورد حوزه شهداء و مظلومیت، اقتدار و همه اینها بود را کلاً در حاشیه قرار می‌داد.

تیتر بی‌بی‌سی فکر می‌کنم این بود که بیروت نفس راحت کشید. یک چنین تیتری بود. می‌خواهم بگویم که آنها منتظر این پالس بودند که ما هم به آن ضریب بدهیم که آقا به قول معروف پالس جنگ است، پالس هر آن چیزی است که می‌تواند این موضعی که الآن مقاومت و حوزه فلسطین در دنیا با این تجمعات و این تظاهرات‌های علیه رژیم فلسطینی، این را به حاشیه ببرد. 

تحلیل‌های اولیه بعد از یک رخداد رسانه‌ای به افکار عمومی جهت می‌دهد
رسانه وقتی آن طرف را نگاه نمی‌کند و در درجه مهم‌تر آن تحلیلگر است. تحلیلگر مخصوصاً بعد از این اتفاقات وقتی که به صورت زنده روی یک آنتی قرار می‌گیرد، باید ذهن چند بعدی داشته باشد. یعنی بتواند در لحظه کاملاً تشخیص بدهد. چون می‌دانید که مثل کامنت‌های حوزه مثلاً شبکه‌های اجتماعی است.

10 تا کامنت اول جهت‌دهنده به بقیه کامنت‌ها است. یعنی اگر کسی فحش داده باشد، بقیه هم جریح می‌شوند که فحش بدهند یا هر مدلی از کنش‌گری. در حوزه تحلیل هم همین است. تحلیل‌های اولیه بعد از یک رخداد رسانه‌ای مثل سخنرانی یا حتی جنگ یا هر اتفاق دیگری، کاملاً به حوزه افکار عمومی جهت می‌دهد. من تحلیل‌گری را می‌آورم که فقط می‌تواند کلمات و جملات سید را مطرح کند و دیگر بیشتر از آن نمی‌تواند فراتر برود و باز دوباره برمی‌گردد به طوفان الاقصی، شهدا و غیره. یعنی از خود رخداد پرش می‌کند به سمت نه جلو، به سمت عقب. این از دلش در واقع حتماً انتخاب‌گری هوشمندانه در نمی‌آید. حتماً حوزه تکاملی در خودش ندارد یعنی نمی‌تواند داشته باشد.

پایه‌سازی ضد شناختی قاطعانه انجام شد

حسین‌زاده: قبول دارید که اینجا یعنی پایه شناختی خوب اتفاق نیفتاده است؟

داوودی: بگذارید یک مقدار قاطع‌تر به مسئله نگاه کنیم. پایه‌سازی ضد شناختی قاطعانه انجام شد. وقتی که مفهومی تحت عنوان مقاومت را محصور در داشته‌های ناقص خودت بکنی، که این به همان شخصیت رسانه برمی‌گردد. هر رسانه‌ای یک داده‌ای دارد. این داده‌ها اگر آلوده باشد یا اگر ناقص باشد، شخصیت قرائت‌کننده و روایت‌کننده را مشخص می‌کند. بنابراین دو اتفاق بسیار جدی را اینجا شاهد خواهید بود. یک، مخاطب دیگر حوصله یا بهتر است بگویم توان گوش دادن، شنیدن و خواندن رسانه را ندارد. چرا؟ چون می‌بیند اساساً آن چیزی که به او منتقل می‌شود بیان‌کننده نیاز او نیست. جریح‌کننده احساسات او است. 

مخاطب در سه بعد قرار دارد. بُعد مفهوم پروژه‌ای که اتفاق افتاده است مثل الاقصی، بعد و مفهوم اتفاقات روزمره شخصی و زندگی و کشوری خودش، بعد و رویدادهای ذهنی‌ای که بر اساس آنها به همه اینها جهت می‌دهد.

از خیلی از مخاطبین شنیدم که برگشتم گفتند اگر ایران را بزند چی. این مفهوم را نگاه کنید. به جای اینکه مخاطب برگردد بگوید اگر جرأت می‌کند ایران را بزند. حالت اول، حالت استیصال ناشی از اختلال است. حالت دوم رجز ناشی از اقتدار است. این دو با هم خیلی متفاوت است. این دو مفهوم هر دو به مثابه دو گزاره تکاملی در ذهن است. حالا من می‌خواهم هوشمندانه انتخاب کنم. اولی را انتخاب کنم این پالس را می‌دهم. من نگران گسترش جنگ هستم. اگر به دومی معتقد باشم من نگرانی ندارم. اولی ترس، دومی اقتدار. اصلاً راجع به دومی نگران نیستم. اگر می‌توانی آن را گسترش بده. سید حسن نصر الله اینطوری با مسئله برخورد کرد و می‌گوید ناو آوردی؟ برای هر چه آوردی ما معادل آن را داریم.

رسانه اگر معرفت شناختی داشته باشد. ما بالاتر از استاندارد شناختی، معرفت شناختی داریم. اگر معرفت شناختی داشته باشد می‌داند رهبر جریان مقاومت در دنیا کیست. "مقام معظم رهبری". سید حسن نصرالله می‌تواند خارج از آن برنامه کلی که در جبهه مقاومت ترسیم شده حرکت کند؟ قطعاً نه.

رسانه‌ها باید در مسیر ادراک دقیق قدم بردارند

قبل از سخنرانی سیدحسن نصرالله بچه‌های انصار الله، بچه‌های حماس نشسته‌اند با سید همه با هم دیدار داشته‌اند. پس سید حسن نصرالله حرف خودش را نمی‌زند. حرف رهبران جریان مقاومت را می‌زند. این خیلی مهم است. پس معرفت شناختی یعنی رسانه‌ها به جای اینکه انا رجل بزنند بروند به سمت ادراک برای ایجاد مسیر دقیق.

 مقام معظم رهبری یک تنه جور همه رسانه‌ها را بر دوش می‌کشند

نه اینکه به نحوی برنامه‌ریزی شود که به دلیل اختلال‌های شخصیت حقیقی مستولی شده بر روند حقوقی مخاطب دچار اعوجاج شود، این غلط است. چرا؟ چون مخاطب اینجا که محدود نمی‌شود. مخاطب مرتب در حال حرکت است. مخاطب در حال حرکت مرتب قیاس می‌کند. اگر در قیاس خود به اینکه اختلالی وجود دارد، برسد. اولین گزاره آن حذف است.این حذف غلط است.

اعتقاد من این است که اکنون رهبری یک تنه دارد جور همه رسانه‌ها را بر دوش می‌کشند.  این‌همه تظاهرات در کشورهای مختلف انجام شده، ما همچنان می‌گوییم مظلومیت مردم غزه.

در لندن شاهد یک چنین چیزی بعد از سال 1947، 1948 نبودیم. بعد رهبری چطوری واژه‌سازی می‌کنند. آنها برمی‌گردند می‌گویند این کار ایران است؟ ایشان می‌گویند نه، پس کار بسیج لندن است. مردم خودتان بیرون آمدند. 

واقعه، رسانه می‌شود و رسانه عقب می‌افتد/ این بدترین حالت ممکن است

من یک نقطه‌ضعف را بگویم. بدترین حالت برای رسانه‌ها این است: خود واقعه رسانه بشود و رسانه‌ها از واقعه عقب بمانند.

نصیری: این تظاهرات‌ها و این اعتراضات جهانی را شما باید در ظرف بزرگتر جدی‌تر در واقع منبعث از یک دکترینی بدانید که اکنون شکل پیدا می‌کند. 

داوودی: ما در ده سال گذشته کدام دو واقعه را می‌توانیم نام ببریم که اینها تمدن شناختی ایجاد کردند؟ یک، شهادت حاج قاسم؛ دو، طوفان الاقصی. توانسته تمدن شناختی ایجاد بکند. یعنی حتی آنهایی که ما آنها را نمی‌شناسیم. حتی آنهایی که ما را نمی‌شناسند و حتی مخالف ما هستند به خاطر شهادت حاج قاسم و به خاطر مردم غزه دور هم جمع می‌شوند و می توان گفت اینهمه عقب ماندن رسانه از واقعه هنر است. 
نصیری: امیدوارم که واقعاً وقتی که از رسانه صحبت می‌کنیم در حوزه رفتارسازی که قرار است انتخاب‌گری هوشمندانه و تکامل‌گرایانه را داشته باشد، مواجه باشیم با رسانه مسئولیت‌پذیر متعهد متشرع که یک اتفاقی را رقم بزند که اینها را حد‌اقل دچار اعوجاج نکند که تواند مجاهدگونه رفتار کند.

حسین‌زاده: قطعاً رسانه زمانی می‌تواند به معنای واقعی رسانه باشد و رسالت خودش را خوب انجام بدهد که یک اینکه رسانه خودش در گام اول خودش را فهم کرده باشد و در گام دوم بتواند مخاطبینی را مدیریت کند که انتخاب آن مخاطبین هم هوشمندانه باشد و هم در مسیر رسیدن به آن تکامل و آن کمالی باشد که مد‌نظر ماست. 

برنامه «ساعت بیست و چهار و یک دقیقه» با بررسی تاریخچه علوم‌شناختی و کاربردهای آن در حوزه‌های مختلف و شباهت و تفاوت‌هایی که با حوزه‌های علوم روانی دارند، به بررسی شناسه‌ها، شاخص‌ها، تاکتیک‌ها و تکنیک‌های علوم‌شناختی در حوزه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و رسانه در فضای جنگ ترکیبی می‌پردازد. این برنامه دوشنبه‌ها و چهارشنبه‌ها ساعت ۱۶ به مدت ۶۰ دقیقه روی موج اف‌ام ردیف ۱۰۳,۵ مگاهرتز تقدیم مخاطبان فرهیخته رادیو گفت‌وگو می‌شود.

پایان پیام/ت 

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول