اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

توانا  /  اخبار

شهیدی که شب اعزامش لباس خواستگاری پوشید

خواهر شهید مدافع حرم «حجت اصغری» می‌گوید: او یکی بود مثل بقیه. اما در حساس‌ترین موقعیتی که دل آدم می‌لرزد و همه چیز زندگی جلوی چشمش آمده و انتخاب سخت می‌شود، انتخاب خود را کرد.»

شهیدی که شب اعزامش لباس خواستگاری پوشید

به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران توانا، «شهادت فنا شدن انسان برای نیل به سرچشمه نور و نزدیک شدن به هستی مطلق است. شهادت عشق وصال محبوب و معشوق در زیباترین شکل است. شهادت مرگی از راه کشته شدن است که شهید آگاهانه و به خاطر هدف مقدس به تعبیر قرآنی (فی سبیل الله) انتخاب می‌کند.» این‌ها، جملاتی از وصیت‌نامه شهید مدافع حرم «حجت اصغری شربیانی» است که اول آبان‌ماه سال ۱۳۹۴، مصادف با تاسوعای حسینی و در عملیات محرم، به آسمان پر کشید.  صدیقه اصغری، خواهر شهید حجت اصغری، در گفت‌وگو با خبرنگار باشگاه توانا خصوصیاتی از شهید را بیان کرد که مرور آن و بندهایی از وصیت‌نامه شهید، خالی از لطف نیست.

«من هفت ساله بودم که اول نوروز سال ۱۳۶۷، خدا حجت را به ما عیدی داد.» خواهر شهید اصغری این جمله را از آغاز زندگی او می‌گوید و سپس از آخرین روز زندگی دنیایی برادر گفته و ادامه می‌دهد: «اول آبان‌ماه سال ۱۳۹۴، وقتی فقط ۱۵ روز از اعزام او به سوریه می‌گذشت، برای آزادسازی تعدادی از نیروها که در روستایی محاصره شده‌ بودند، به عملیات رفته و با موفقیت بر می‌گردند. در راه برگشت برای استراحت توقف می‌کنند که مورد حمله قرار گرفته و حجت در ۲۷ سالگی در شهر حلب به شهادت می‌رسد.»

هر کاری از دستش بر می‌آمد برای دیگران انجام می‌داد

 «حجت‌جان شوخ‌طبع، حرف گوش کن و آچارفرانسه بود. هر کس هر کاری داشت، می‌توانست روی داداش حساب کند.» خانم اصغری با این تعابیر از برادر شهیدش یاد می‌کند و ادامه می‌دهد: «برای حل مشکلات دیگران هر کاری از دستش بر می‌آمد، انجام می‌داد. کسی از او نه نمی‌شنید. با این حال کسی نبود که کارهایی که برای دیگران کرده را تعریف کند.»

صدیقه اصغری می‌گوید: «یکی از دوستانش می‌خواست ازدواج کند و به مشکل مالی بر خورده بود. حجت به او پول قرض داده و به کسی هم نگفته بود. اما برادر دیگرمان می‌دانست. چرا که آن شخص دوست هر دوی آن‌ها بود. با این حال او حجت را برای عروسی دعوت نکرد. برادرم به او می‌گفت: «تو به این پول قرض دادی ولی تو را به عروسی‌اش دعوت نکرد.» حجت جواب می‌داد: «من بخاطر دعوت شدن بهش پول قرض ندادم. به این پول نیاز داشت و می‌خواست سروسامون بگیره، منم بهش قرض دادم.» 

آبجی صدیقه لبخند می‌زند و ادامه می‌دهد: «خیلی هم غیرتی بود؛ با این که از ما کوچک‌تر بود، روی خواهرها و خانواده‌اش تعصب داشت و بی‌خیال و بی‌توجه به ما نبود. وقتی ازدواج کرده بودم و به خانه پدرم می‌آمدم، شب موقع برگشتن، بدون این که من از او بخواهم، مرا تا خانه همراهی می‌کرد تا تنها نباشم. برایش مهم بود که اذیت نشوم و مشکلی برام پیش نیاید.»

او یکی بود مثل بقیه اما راهش را پیدا کرد

وقتی از کودکی و نوجوانی حجت می‌پرسم، خواهرش این‌گونه پاسخ می‌دهد: «او گردش و تفریح خودش را داشت. شیطنت‌های پسرانه و متناسب سنش را نیز داشت. این طور نبود که یقه بسته و بیست و چهار ساعته در مسجد باشد. زندگی عادی خودش را داشت اما اعتقاداتش هم سر جایش بود. تابستان‌ها که سر کار می‌رفت یک بار با یکی از همکارانش که به رهبر توهین کرده بود، دعوایش شد.»

این طور نبود که یقه بسته و بیست و چهار ساعته در مسجد باشد. زندگی عادی خودش را داشت اما اعتقاداتش هم سر جایش بود.

 

«او یکی بود مثل بقیه، اما راهش را پیدا کرد.» خواهر حجت این را می‌گوید و ادامه می‌دهد: «از سربازی به بعد که به حرم امام رضا (ع) رفت و آمد داشت، شیطنت‌های نوجوانی و جوانی را کنار گذاشت و شد همان که باید می‌شد. او در حساس‌ترین موقعیتی که دل آدم می‌لرزد و همه چیز زندگی جلوی چشمش آمده و انتخاب سخت می‌شود، انتخاب خود را کرد.»

حجت دوست داشت ازدواج کند

از ازدواج شهید می‌پرسم. خواهرش با صدای محبت‌آمیز پاسخ می‌دهد: «حجت خیلی دوست داشت ازدواج کند. برای همین زیاد برای او دنبال دختر مناسب می‌گشتیم. ولی نمی‌دانستیم چرا جور نمی‌شد.» سپس با خنده می‌گوید: «فکر کنم به آن‌ها می‌گفت که می‌خواهد به سوریه برود و شاید بر نگردد. برای همین جواب منفی می‌دادند. با یکی از موارد که صحبت کردم و دلیل مخالفت او را پرسیدم، فهمیدم حجت به دخترخانم گفته بود که من دنبال یک مادر خوب برای بچه‌ها هستم تا اگر روزی نباشم، بتواند به خوبی از آن‌ها نگهداری کند.»

خواهرِ حجت همان طور که می‌خندد، تعریف می‌کند: «روزی از استادم خواستم برای او دختری مناسب معرفی کند. او گفت: «خوب این که می‌ره شهید می‌شه.» به او گفتم: «از کجا می‌دونی شهید میشه؟ چرا پیش‌بینی می‌کنی؟» جواب داد: «با روحیات و اخلاقیاتی که تو ازش برای من تعریف کردی، فکر نمی‌کنم او برود و برگردد.» با این حال حجت خیلی دوست داشت ازدواج کند.»

بر حسب وظیفه به سوریه نرفت

از شغل شهید می‌پرسم. توضیح می‌دهد: «او پاسدار بود؛ اما بر حسب وظیفه به سوریه نرفت، چرا که از نیروهای قدس نبود.»

او بلافاصله ادامه داد: «یکی دو بار برای اعزام اقدام کرد، اما او را قبول نکردند. خودش دست و پا می‌شکست تا بتواند برود. هر بار یا پروازشان کنسل می‌شد یا اتفاق دیگری می‌افتاد. انقدر که رفته بود و او را برگردانده بودند، وقتی خداحافظی می‌کرد، ما می‌گفتیم این سری هم کنسل می‌شود. اما بالاخره او رفت و همان بار اول هم به شهادت رسید.»

‌شب اعزام کت و شلوار خواستگاری پوشید

خواهر حجت خاطره‌ای از دم‌دم‌های رفتن برادر تعریف می‌کند و می‌گوید: «عید سال ۹۴ برای او کت و شلوار شیکی خریده بودیم تا برای خواستگاری آن را بپوشد. شب اعزامش خانه خواهرم جمع شده بودیم تا با او خداحافظی کنیم. وقتی برای خداحافظی آمد، همان کت و شلوار را پوشیده بود. همه ذوق کردیم و به او گفتیم: «مگه می‌خوای بری عروسی؟» او گفت: « مثل عروسیه دیگه، فرقی نداره که.» انگار می‌دانست می‌خواهد شهید شود. ۱۵ روز بعد هم شهید شد.»

آبجی صدیقه حجت درباره او می‌گوید: «هر کس دیگری بود شاید می‌گفت حالا ازدواج کنم، بچه‌دار شوم و ...، سپس بروم چرا که هنوز فرصت هست. اما حجت با این که دوست داشت ازدواج کند، رفتن را انتخاب کرد. نمی‌دانم چه معامله‌ای با حضرت زینب (س) کرد که رفت که رفت ... .»

هرکس ندای مسلمانی را بشنود و به او یاری نرساند ...

«قبل رفتنش ما و پدر و مادرمان را آماده کرده بود و هدفش را روشن می‌کرد.» صدیقه اصغری این را می‌گوید و ادامه می‌دهد: «به او می‌گفتیم خوب توی کشور خودمون بمون و کمک کن؛ چرا می‌خوای بری سوریه؟» می‌گفت: «چه فرقی می‌کنه؟ الآن زن و بچه‌های آن‌جا را اذیت می‌کنند. تو اذیت نمی‌شی؟ امام حسین هم برای دفاع از مظلوم رفت و جنگید. الآن این بلاها را آن‌جا سر زن و بچه‌های ایزدی و سوری میارند. اگه ما بی‌تفاوت باشیم، این بلاها رو توی کشور خودمون سر ناموس خودمون میارند.»

الآن این بلاها را آن‌جا سر زن و بچه‌های ایزدی و سوری میارند. اگه ما بی‌تفاوت باشیم، این بلاها رو توی کشور خودمون سر ناموس خودمون میارند.

 

در قسمتی از وصیت‌نامه حجت اصغری آمده: «پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «هرکس صدای ندای مسلمانی را بشنود و به او یاری نرساند، مسلمان نیست» و ما چگونه ادعای مسلمانی داریم که جای جای دنیا مسلمانان را قربانی اهداف و افکار شوم خود می‌کنند و ما در آرامش به راحتی سر به بالین بگذاریم، در صورتی که یک کودک و یا زن سوری و عراقی و یمنی و فلسطینی شب خواب در چشمانشان ندارند و چگونه مدعی شیعه بودن و محب بودن اهل بیت (ع) را داریم که در ماجرای در آوردن خلخال از پای زن یهودی که امام علی (ع) در این موضوع فرمود: «اگر مسلمانی ازاین غم بمیرد برای او عیبی نیست» چگونه می‌توان در مورد این مسئله بی‌تفاوت بود در صورتی که در ممالک اسلامی زنان ایزدی و مسلمانان و مسیحی را در عراق درون قفس در بازارهای موصل، مانند برده بفروش می‌رسند و ما ازاین وقایع تلخ غم نمی‌خوریم که هیچ، تب هم نمی‌کنیم؛ چه برسد که بخواهیم بمیریم. ای کاش ذره‌ای هم‌زادپنداری می‌کردیم و لحظه‌ای خود را جای برادران و پدران آن‌ها قرار می‌دادیم. آیا واقعاً می‌توانستیم چنین چیزی را تحمل کنیم؟»

دین فراتر از کشورها و وطن‌ها است

خواهرِ حجت ادامه می‌دهد: «به مادرمان می‌گفت امام حسین هم برای دفاع از مظلوم از جایی به جای دیگر رفت و شهید شد. حالا هم حرم حضرت زینب رو مورد اهانت قرار می‌دند. تو راضی می‌شی مادر؟ اگه تو راضی می‌شی من نرم؟» همین طور با استدلال‌هایش ما را آماده می‌کرد و نشان می‌داد که می‌داند دارد در چه راهی قدم می‌گذارد.»

در بخش دیگری از وصیت‌نامه این شهید آمده: «ما در راهی قدم می‌گذاریم که شاید بگویند خارج از وطن است یا دور از وطن است؛ ولی عقیده بنده این است که دین اسلام محدودیت ندارد و دین فراتر از کشورها و وطن‌ها است و اگر هر کسی به خداوند عزوجل اعتقاد دارد، باید در راه احیای دینش جهاد کند و به امر به معروف و نهی از منکر بپردازد ... شمایی که می‌گویید جنگیدن در کشوری دیگر کار اشتباهیست، بدانید امام حسین (ع) در مدینه زندگی می‌کرد، ولی در عراق و کربلا به شهادت رسید.»

خوب آقازاده‌ها بروند بجنگند ...

آبجی صدیقه حجت ادامه می‌دهد: «گاهی دور هم می‌نشستیم و بحث می‌کردیم، به او می‌گفتند اگه تو می‌گی کشورمون در خطره، خوب آقازاده‌ها برند سوریه بجنگند. چرا بچه‌های مظلوم ما را می‌فرستند؟» جواب آن را خودمان می‌دانستیم، اما می‌خواستیم ببینیم او چه جوابی می‌دهد. می‌گفتیم: «آقازاده‌ها نشستند عشق و حالشون رو می‌کنند، جوان‌های مردم را می‌فرستند لب تیغ.» پاسخ می‌داد: «ما با اون‌ها کاری نداریم. هر کس باید راه خودشو انتخاب کنه. اون‌ها هم اون دنیا باید جواب‌گوی اعمال خودشون باشند، ما هم باید جواب‌گوی اعمال خودمون باشیم.» او می‌گفت: «من می‌دونم راه خودم چیه و می‌دونم این راه درسته. پس باید راه درست خودم رو برم. درست نیست که بخوام نسبت به عملکرد بقیه راهم رو انتخاب کنم. مسیری که خدا برای من انتخاب کرده رو باید خودم برم.» این طور ما را متقاعد می‌کرد که راه خود را انتخاب کرده و بر حسب وظیفه شغلی نمی‌رود.»

در فراز دیگری از وصیت‌نامه او آمده: «امام حسین (ع) برای احیای دین جدش و امر به معروف و نهی از منکر قیام کردند و این نیز خود گواهی برای ماست که ببینیم چگونه تاریخ در حال تکرار شدن است و چگونه یزیدیان زمان زمام امور را در دست گرفته‌اند و چگونه چهره اسلام را با تفکری صهونیستی و تکفیری که آمیزه‌ای از تفکرات یهود است، مخدوش می‌کنند و اسلامی پر از توحش را به جهانیان معرفی می‌کنند. هرکس به نوبه خود باید تکلیف خود را ادا کند و قدم در راه مقتدای خود حسین بن علی (ع) بگذارند.»

حجت راهش را انتخاب کرده بود

خواهر شهید ادامه می‌دهد: «حجت می‌دانست پشت سر بچه‌هایی که به سوریه می‌روند حرف و حدیث زیادی زده می‌شود. اما هدفش را انتخاب کرده بود و این چیزها برایش مهم نبود. گاهی به ما می‌گویند: «حیف شد که رفت» ، «برای چی رفت» و ... اما ما می‌گوییم او هدف و راهش را انتخاب کرده بود. ندانسته نرفت که بگوییم یک دفعه‌ای این اتفاق برایش افتاد. می‌دانست راهی که دارد می‌رود چه خطراتی دارد و چه اتفاقاتی برای او می‌افتد.»

مسئولان! آرمان‌های شهدا را دریابید

صدیقه اصغری در پایان می‌گوید: «با توجه به وضعیت جامعه، امیدواریم مسئولان با رفتار و کردارشان، کاری نکنند که دل خانواده شهدا بسوزد. شهدا برای آرمان‌ها رفتند. اما آن‌ها گاهی اوقات با بی‌تفاوتی، هیچ تلاشی برای معیارها و آرمان‌هایی که این جوان‌ها داشتند نمی‌کنند. امیدواریم حداقل آرمان‌های شهدا در جامعه نادیده گرفته نشده و به آن‌ها اهمیت داده شود.»

پایان پیام/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول