خبرگزاری فارس مازندران ـ سرویس فرهنگی؛گاهی وقتها ما آدمها در دلمان آرزویی داریم اما شرایط زندگی باعث میشود تا دسترسی برای آن آرزو سخت شود و حسرت آن بر دل میماند و این باعث میشود آه بکشیم و افسوس بخوریم...
ماجرا به کاروانی برمیگردد که حضور آنها این روزها برکت است و صحبت درباره آنها نقل محافل حالا من قرار است، همراه این کاروان باشم و آن هم صبح و شروع داستان و کلنجاری که با خودم میرون برای همراه شدن با آنها و دلیل کنشها و واکنشهای این کاروان و مردمی که در هر کوی برزن منتظر آمدن آنها هستند...
صبح وقتی همراه کاروان شدم فکر نمیکردم آنقدر این حسرت و آرزو بر دل مانده وجود داشته باشد و آن آه و افسوس که اشک بر چشمشان جاری کند و با دیدن این اشکها با خود گفتم چه حکمتی بود تا کاروانی را همراهی کنم و از نزدیک ببینم شیفتگان ضامن آهو چقدر زیاد هستند...
کاروانی که ۹ سال پیش با اعزام خادمانی از سرزمین " توس" با نام زیرسایه خورشید رهسپار نقطه به نقطه، شهر به شهر، روستا به روستا، کوی به کوی، ایران شدند تا پیامآور و نشاندهنده الطاف امام رئوف شوند.
و در این همراهی چه مهربانی، صبوری، شور و شوق، از خادمان زیر سایه خورشید دیدم که برایم درسی شد که در هر جایگاهی قرار گیریم، دکتر، مهندس شناخته شده، استاد مجرب و یا هر پست و سمتی، خادمی ثامن الحجج، شمسالشموس، امام الرئوف، علی بن الموسی الرضا(ع) بزرگترین جایگاهیست که خداوند نصیبشان میکند.
خادمانی که مسافت یکهزار و ۵۰۰ کیلومتر را از مشهد به دیار علویان طی کردند تا پرچم امام هشتم شیعیان را برای تبرک و طواف مردم این سرزمین به ارمغان بیاورند تا آن پرچم واسطهای شود بین آنها با امام رئوفشان جهت رسیدن به آرزوهایی که سالها بر کنج دلشان مانده بود و یا حتی حاجت روایی حاجتمندان، دوایی دردمندان، شفاعتخواهی شفاعتخواهان شود.
این کاروان زیرسایه خورشید با سه خادم به نامهای علیرضا صالحی، سیدسعید میرجلیلی، عباسعلی یعقوبی، حجتالاسلام غواص به رانندگی داود عمادیان و عکاس جوان علیرضا بریمانی سیر خود را همزمان با ولادت بیبی فاطمه معصومه(س) شروع دهه کرامت از رامسر در غرب مازندران آغاز کردند تا در روز ولادت هشتمین اختر تابناک، امام رضا(ع) در شهرستان آمل به پایان رساندند.
چه صفایی همراه با کاروان زیر سایه خورشید رفتن دارد، الطاف مهربانی امام رئوف را از خلوص و تواضع خادمانش میشود مشاهده کردن آن هم وقتی پرچم متبرکه را در میان بیماران یک بیمارستان طواف میدهند اشکها، نگاههای حسرت بار، دلهای پر از امید مشاهده میکنید؛ اینجاست پرچم را پنجره فولاد میشود.
چه نظمی بین این اعضای کاروان با چرخاندن آن پرچم متبرکه در میان بیماران، پزشکان، پرستاران، خدمتگزاران و کادر اداری بیمارستان امام خمینی آمل وجود داشت به شکلی که حاج میرجلیلی مسؤول پرچم بر دست، حاج یعقوبی به مدیحه سرایی، حاج صالحی و حاج آقا غواص توزیع کننده بستههای تبرک حرم آقا امام رضا(ع) با حوصله به اتاق تک تک بیمار میرفتند تا هر یک از این بیماران و همراهانشان از این پرچم تبرکی با بوسیدن و لمس کردن روزیشان شود...
آقایی که خودش مهمان دعوت میکند
خانمی ۶۰ ساله با دیدن خادمان و آوردن آن پرچم با انرژی خاصی گفت: بعد از ۵۰ سال عمر از خدا گرفتن هنوز موفق به زیارت مشهدالرضا نشده بودم تا اینکه بعد گفتن به آقا که «منم غریب مثل شمام نمیخواهی نگاهی به من بیاندازی» با خواب یک خانمی یک برای دادن نذرش، این زیارت نصیبم شد و آقا مرا دعوت کرد.
پرچمی که جای پنجره فولاد میشود
اتاق دیگری که از نگاه خادمان جا افتاد و خانمی به دنبال آنها آمد و اصرار داشت تا خادمان به آن اتاق او بیایند و با ورودشان خانم جوانی بر روی تخت به پهلوی چپ دراز کشیده دیدند که به گفته خودش سیاتیکش شدت گرفته و تشخیص پزشک معالج این بود که فلج میشوی... در شب ولادت امام رضا(ع) با توسل بر مدیحهسرایی صابر خراسانی در فضای مجازی و به نیت بست نشستن زیر پای پنجره فولاد برای شفایش، ثمرهاش شد آمدن آن خادمان و نصیبش تبرک پرچم گنبد طلای امام رضا(ع) به امید رسیدن سلامت کامل.
واسطه پدر با دعای حرز جوادالائمه بر گردن بیمار
یا آن اتاقی که دو خانم اشکریزان از خادمان الرضا(ع) شفاعت ویژه برای سلامتی برادر بیمارشان خواستند و خادم صالحی برای آن شفاعت دعای حرز امام جواد(ع) را بر گردن آن مرد قرار داد.
پرچم متبرکه گنبد طلا همچنان شیفتگانی داشت که با نوای حاج یعقوبی در راهروها با چرخاندنش در این بیمارستان زمان بودن خادمان را به جای یک ساعت، سه ساعت کشانده بود و چه استقبالی در زمان اهدای تبرک در بین همه آنهایی که سر راه این کاروان زیر سایه خورشید قرار میگرفتند و چه لبخند شادی بر لبهای آنها موقع گرفتن شیشه عطری، گلابی، دعایی، بسته نباتی، آجیل مشکلگشا یا پیکسل تصاویر حرم و نام امام رضا(ع) جاری میکرد.
پرچم متبرکی که نابینایی را بینا میکند
شاید هر یک از این تبرکها معجزهای برای شفای بیماری شود به مانند روایتی که داود عمادیان راننده کاروان نقل کرد سال گذشته همزمان با دهه کرامت در روز ولادت امام هشتم(ع) طفل یک ساله نابینای محمودآبادی با طواف پرچم متبرکه گنبد امام رضا(ع) بینا شد.
عمادیان عنوان کرد: مردم واقعا عاشق امام رضا(ع) هستند و این پرچم شاید در یک نگاه اول یک پارچه سبزی با نقش و نقوش طلایی رنگ باشد اما به نوعی یک واسطه و وصل شونده مردم به آقاست.
خادمی امام رضا(ع) بهترین افتخار زندگی ام است
حاج یعقوبی ۶۷ ساله؛ سالهای سال خادمی را قبول کرده و در گفتوگو با ما خادم بودنش را بهترین افتخار در زندگی دنیوی خود و یک توفیق الهی مطرح کرد و گفت: امیدوارم این توفیق نسیب همه شود و بنده نیز با گذشت ۱۴ سال از خادمی بودن، تا جانی در بدن هست و توانایی داشته باشم این خادمی را ادامه میدهم و صدایم رسا باشد برای آقایمان میخوانم.
برای آقام رضا هر کجا باشد، میروم
علیرضا صالحی خادمی حدود ۲۰ سالهاش را بهترین لحظه عمرش در حرم علی بن موسی الرضا(ع) میداند و میگوید: خادمی آقا را با آقا عشق انجام میدهم و این عشق را طی سالها در حرم دیدم و آن چیزی که در آنجا موج میزند و با چشم بصیرت بخواهید ببینید همان رابطه عاشق و معشوق است.
این خادم الرضا ادامه داد: آدمهای بزرگی ممکن است در غیرحرم کارهایی دیگری انجام دهند اما وقتی وارد حرم میشوند زانو میزنند و رو به سمت آقا تا زانو خم میشوند و آن نشاندهنده عظمت آقاست.
صالحی که سالها در این نظام خدمت کرده و حتی افتخار حضور در جنگ ایران و عراق را داشته، خادمی برای امام رضا(ع) را بهترین افتخارش دانست و گفت: تا جانی در بدن دارم این خادمی را ادامه میدهم همانطور به حفظ این خاک ادامه دادیم و خون بسیاری نثار شد، پس حفظ این خاک و حرم امن امام رضا(ع) با خادمی کردن ادامه داد.
این کاروان زیرسایه خورشید با آن پرچم خوشرنگ گنبد طلای امام رضا(ع) آخرین سفرش را با حضورش در هیأت مذهبی به نام ثامن الحجج رضوان ۵۴ آمل با برپایی جشن میلاد امام هشتم(ع) به پایان داد و با سوار شدن بر ون سفید رهسپار مشهدالرضا(ع)، سرزمین خورشید شد که سهمم از این همراهی کاروان زیر سایه خورشید دعایی با نام فرزندش حرز امام جواد(ع)، آجیل مشکلگشا و نبات حرم شد تا بهزودی زود خود زائر شمس الشموس شوم.
گزارش: کبریا مقدس
پایان پیام/م