اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

زندگی  /  خانواده

خاطرات شب‌های قدر و شیطنت‌های کودکان

می گفتند کسی که فرزند کوچک آن هم پر جنب و جوش دارد نباید به مکان های عمومی مثل مراسم عزاداری برود چون مردم می خواهند دعا و نیایش کنند، او هم چند باری برایش خاطره منفی از این تجربه مانده بود . پس چطور می توان کودکی را که در این مراسم نباشد را با تربیت دستگاه اهل بیت(ع) بزرگ کرد؟ به حتم این مراسم به کودکان هم نعلق دارد.

خاطرات شب‌های قدر و شیطنت‌های کودکان

گروه زندگی ـ زهره سعیدی: ماه های مبارک رمضان و محرم همیشه برایمان زمان مهمی از ارادت به اهل بیت(ع) بوده است، آن شب های قدر دوران کودکی مان را که به یاد بیاوریم به همراه مادر و پدر یا پدربزرگ و مادربزرگ هایمان به تعزیه می رفتیم، در مراسم های عزاداری شرکت می کردیم و بچه ها را نیز با ارادت به اهل بیت(ع) بزرگ می کردیم. آن دوره کسی نبود که بگوید : «هیس بچه شما خیلی سروصدا می کند» یا «چرا در این مراسم شرکت کردید تمرکز همه را بهم زدید؟» آن دوره همه بچه داشتند، با هم کنار می آمدند و در کنار یکدیگر به سادگی در مراسم ها شرکت می کردند، اتفاقا خیلی هم عزاداری های زیبایی بود و به دل همه می چسبید، حتی یادآوری همان بچه های کوچک که دور مساجد یا تکیه ها می چرخیدند و بازی می کردند هم لذت و شیرینی خاص خودش را داشت.

اما امروز خیلی از  پدر و مادرها هستند که به خاطر بچه یا بچه های کوچکشان در مراسم ها شرکت نمی کنند، مثلا می گویند بقیه اذیت می شوند یا تجربیاتی دارند که آنها را آزار داده است و تصمیم می گیرند که به جای حضور در مکان های مقدس و عمومی مثل تکایا، مساجد و هیئت ها در منازلشان به تنهایی عزاداری کنند. هر چند که این هم خوب است اما حضور در مراسم های دسته جمعی لطف دیگری دارد و اتفاقا دعا را بیشتر هم مستجاب می کند. در این گزارش چند تجربه از مادرانی که در این امر دچار چالش شده بودند را با هم از نظر می گذرانیم.

تجربه اول ـ نخستین روزهای مادر شدنش همراه شده بود با ماه مبارک رمضان، برعکس سال های قبل نمی توانست روزه بگیرد به خاطر شیردهی، سخت بود اما با آن کنار آمده بود. به خودش می گفت که عوضش باقی اعمال را حسابی به  جا می آورد. نماز اول وقت ، قرآن و خدمت به همسر روزه دار. روز اول گذشت و او هیچ نماز اول هم نخواند که نخواند بلکه هیچ چیزی از نماز هم نفهمید! از بس تند و با اضطراب خواند. 

تقریبا تمام طول روز نوزادش داشت گریه و بی تابی می کرد به خاطر کولیک معده، قرآن هم جمعا دو خط شد. خدمت به همسر روزه دار هم همین بس که همسرش دست و رویش را شست و به او شربتی تعارف کرد و بعد هم بچه را به او سپرد و از خستگی غش کرد. همش احساس می کرد از قافله عبادات عقب افتاده و از ماه رمضان بهره ای نبرده است اما خدا به او کمک کرد تا درک کند، مادری کردن را خودش یک دنیا عبادت ! الان هر وقت این احساس به سراغتان آمد که با مادری از عبادات جا ماندید، فقط چند تا از  احادیث راجع به ارزش مادری را بخوانید. التماس دعا.

تجربه دوم ـ دو سال بود که به دلیل نوزاد بودن فرزندش نتوانسته بود او را در هیچ جمع  و مجلس مذهبی مثل تکایا و مساجد با خود به همراه ببرد و در دلم غم بزرگی داشت، اصلا دلش می خواست فرزندش را بغل بزند و برود یک گوشه ای چادر به سر بکشد و گریه کند، به قول خودش : حسین ، حسین و علی علی کند. اما از این می ترسید که مبادا پسرش شیطانی کند! دیگران حرفی بزنند، دلش را بشکنند یا اینکه به فرزندش کسی پرخاشی کند. از مادر همسرش شنیده بود که بچه تا کوچک است نباید در این مجالس شرکت کند و دیگران را آزار دهد.

خلاصه بعد از دو سال دل به دریا زد و به مسجد محله شان رفت، در حیاط مسجد خیلی از بچه ها مشغول بازی بودند اما او که بچه نوزاد داشت نمی توانست فرزندش را در حیاط رها کند، بنابراین پسرش را بغل کرد و داخل شد. ابتدا همه چیز خوب برگزار شد تا زمانی که چای آوردند و خرما و بچه هم که مشخص است می خواهد کنجکاوی کند و خوراکی بخورد.  فرش  مسجد را با چای خیس کرد. یکی از خدام نزدیک آمد و گفت بهتر است فرزندش را بیرون ببرد چون باعث سلب آسایش بقیه شده و سرو صدا می کند. بچه کلافه شده بود و گریه می کرد او را به بغل گرفت و حیاط برد تا کمی هوا بخورد ، کمی آرام شد اما دوباره با پا گذاشتن به مسجد و صدای بلند عزاداری به ترس افتاد و دوباره به حیاط رفت. چندین بار این کار تکرار شد تا اینکه بقیه اعتراض کردند که بچه را از آنجا بیرون ببرد، چون باعث عدم تمرکز بقیه شده، خلاصه با دلی شکسته و ناراحت از مسجد بیرون رفت و تصمیم گرفت به خانه برگدد تا مراسم را با تلویزیون ادامه دهد اما همسرش در حیاط بچه را از او گرفت تا بتواند قدری به عزاداری بپردازد.

تجربه دوم ـ  همیشه در منزل سعی می کرد بچه ها را با اهل بیت(ع) و ائمه آشنا کند، مخصوصا در ایام محرم و ماه مبارک رمضان، اسامی حضرت علی(ع) و امام حسین(ع) را آنقدر می گفت تا بچه ها هم دیگر برایشان عادی شده بود و با برنامه های تلویزیون سینه زنی راه می انداختند. شب های قدر رسیده بود ، دوست داشت به تکیه محله شان برود ، لباس سیاه به تن بچه ها کرد و به آنها توضیح داد که آنجا باید آرام باشند و عزاداری کنند. بچه ها به دقت به حرف هایش گوش دادند، یک خوراکی در منزل خوردند و به راه افتادند.

وقتی به تکیه محل رسیدند، بچه‌های دیگر هم در تکیه مشغول بازی بودند، آنها را با هم آشنا کرد و خودش مشغول عزاداری شد اما زیرچشمی بچه ها را هم می پایید، گاهی یکی از آنها با بچه های دیگر درگیر می شد و با  گریه به سمت مادر می آمد، او هم فرزندش را آرام می کرد  و خوراکی به او می داد و دوباره روانه بازی می شدند. وقتی عزاداری جدی شد و برق ها را خاموش کردند برای قرآن به سر گذاشتن. بچه ها به سمتش آمدند، یکی یکی قرآن ها را گرفتند و به سر گذاشتند، سایر مادرها با لبخند به آنها نگاه می کردند، آنها هم بچه هایشان را آورده بودند اصلا انگار یک گوشه تکیه شده بود کودکستان اما جالب بود، بچه ها سرگرم هم بودند و مادرها هم مشغول دعا و نماز خواندن. اگر هم کسی  گریه می کرد یا سروصدایی داشت سایرین اعتراض نمی کردند همین هم مایه آرامش دل مادران شده بود. چقدر این سه شب احیا برایش لذت بخش شده بود.

تجربه چهارم  : برای آماده شدن و رسیدن به مراسم احیا اولین شب قدر در خیریه محله شان کلی وسواس به خرج داد، می دانست که دخترش زیاد شلوغ می کند بنابراین توصیه های لازم را به او کرد و راهی شدند، با پا گذاشتن به خیریه برخی از خانم ها که سن و سالی از آنها گذشته بود چشم درشت کردند که چرا مثلا بچه کوچک با خود برده است اما اعتنایی نکرد و با بقیه خوش و بش کرد و در گوشه ای نشست. کمی که گذشت آرام و قرار نداشتن دخترش باعث شد که مدام به او توصیه کند اما او جیغ می زد و می‌خواست بیرون برود، یکی از خانم های سن و سال دار مجلس به او گفت که اینجا مجلس حضرت علی(ع) است ، این چه وضعش است؟ یا بروید یا آرامش کنید. دلش شکسته بود اما تلاشش را کرد که با خوراکی هایی که به همراه آورده بود ، بچه آرام شود.

باز مدتی گذشت و صدای جیغ و فریاد دخترش بین عزادار ها پخش شد ، آنجا باز هم بچه بود اما بچه ها مشغول بازی بودند، دختر او اما از کنارش تکان نمی‌خورد و مدام بهانه می گرفت، او را با گوشی موبایل سرگرم کرد اما باز هم زیاد دوام نیاورد و دیگر مانده بود که چه کند، یکی از خانم های خادم با مهربانی جلو آمد و گفت : اگر دوست داشته باشد با دختر او بازی کند. دخترش جلو آمد و مشغول بازی با هم شدند، سرشان به هم گرم شد و لبخند رضایت روی لب هایشان نشست. نفس آرامی کشید.

اینها بخشی از تجربیات تلخ و شیرین مادرانه در مراسم  مذهبی دسته جمعی است، برخی به واسطه این سختی ها رفتن به این مراسم ها را سخت می‌کنند و خود را منزوی اما برخی دیگر خود را با شرایط وفق می دهند تا فرزندانشان به قولی در این مکان های مذهبی حضور پیدا کنند و با این سنت ها و آیین ها غریبه نشوند.

*وجود بچه‌های کوچک در مراسم  مذهبی نعمت است

حجت الاسلام نکوهی، خطیب در این باره می گوید: «وجود بچه های کوچک نه تنها تهدیدی برای مراسم های مذهبی نباید باشد بلکه یک فرصت است تا از کودکی آنها را در این آیین ها شرکت دهیم و به قولی یک دانشگاه معنوی برایشان تدارک ببینیم، همین ها وقتی بزرگ شوند خاطرات خود را از دستگاه امام حسین(ع) و امام علی(ع) به یاد می آورند و در این مسیر قدم می زنند.

بنابراین مادر و پدرها نباید از این بترسند که چرا فرزندانشان در  مراسم  مساجد و تکایا ممکن است شلوغ کنند یا اینکه سروصدای بچه ها دیگران را اذیت کند، همه ما اگر امروز حسینی و علوی شدیم، به خاطر حضور در دستگاه امام حسین است. با یک سری برنامه های ساده مثل  بردن چند اسباب بازی برای بچه ها اگر کوچک هستند یا یک کتاب و حتی ادعیه اگر سواد دارند، می توانند آنها را جذب کنند، دسته جمعی بودن بچه ها در  مراسم خیلی کمک کننده است. برخی مساجد و هیئت ها این شرایط را دارند که بچه ها می توانند در جایی بازی کنند و حضور داشته باشند. خیلی از خانواده ها در ایام کرونا در پارک ها و محوطه های هیئت ها می نشستند تا فاصله ها رعایت شود، با این شرایط  بچه ها هم بازی می کردند و خود پدر و مادر هم به نیایش و دعای خود می‌پرداختند، الان هم برخی هیئت ها در همین فصل بهار چنین شرایطی دارند.

مادران باید خیلی هوشیار باشند زمانی که می‌خواهند بچه ها را در این مراسم ها شرکت دهند، غذایشان را خورده باشند، خواب کافی کرده و سپس بیرون بیایند تا بچه‌ها کمتر بهانه گیری کنند، همینطور چند وسیله که مورد علاقه بچه ها است را همراهشان ببرند.

بزرگترها و سن دارهای مجالس نیز باید صبر و تحملشان بالا باشد، خودشان هم از همینجا شروع کرده بودند که پای دستگاه اهل بیت(ع) مو سپید کردند، بنابراین سعه صدر در برابر بچه ها ، آن ها را به این مجالس جذب می‌کند. باشد تا روزگاری نسل آتی ما نیز در همین دم و دستگاه حسینی و امام علی(ع) بزرگ شوند و خیر برسانند.

پایان پیام/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول