اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

زندگی  /  سفر

راهیان نور| حکایت اشک‌هایی که قرار خواهر و برادر را بر هم می‌زند!+ فیلم

دخترک لبهایش را کنار سر مادر پایین می‌آورد و درگوشش زمزمه می‌کند: «مامان! این خانم خواهر شهید است؟» بله! چطور؟! کمی سکوت می کند و دوباره با تعجب می پرسد: «حضرت زینب هم خواهر شهید بود؟!» دیگر شکی نیست که این سرزمین یک دانشگاه است.

راهیان نور| حکایت اشک‌هایی که قرار خواهر و برادر را بر هم می‌زند!+ فیلم

گروه زندگی_هانیه ناصری: وارد کانال کمیل که می‌شوید یاد شنیده‌ها و ندیده ها در خاطرتان زنده می‌شود. البته همراه کاروان کسانی هم هستند که روزهای دفاع مقدس را به چشم دیده‌اند، اما این کاروان نوجوان و جوان کم ندارد. دختران معصومی که نه غربت را درک کرده‌اند و نه داغ عطش را می‌دانند. همان لحظات دردناکی را که این سرزمین  به چشم دیده است.

*تا آخر ایستادیم!

شاید ماجرای گردان حنظله و محاصره ٣٠٠ نفر از نیروها در کانال به گوشتان رسیده باشد.صحبت از چند روز مقاومت است. مقاومتی بر پایه ایمان و عقیده و بالاخره شهادت ؛ شهادتی که دلیلش آتش دشمن بود و عطشی کشنده . ماجرا را اینطور نقل کرده و نوشته اند:«ساعات آخر بیسیمچی گردان ‏همت را خواست، حاجی پای بیسیم آمد. صدای ضعیفی را از آن سوی خط شنید که می‌گوید:احمد رفت، حسین هم رفت، باطری بی‌سیم دارد تمام می‌شود. ‎عراقی ها عن قریب می‌آیند تا ما را خلاص کنند، من هم خداحافظی می‌کنم از قول ما به ‎امام بگویید همانطور که فرمودید ‎حسین وار‎ مقاومت کردیم، ﻣﺎﻧﺪﻳﻢ و ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ایستادیم....»

*آقا ابراهیم،منتظر است

خلاصه قرار است در این میهمانی کوتاه و مختصر به‌قدر بضاعت توشه‌ای برداریم. این‌طور که از صبح قرار و مدار گذاشته بودیم «ابراهیم هادی»هم منتظر است.هرچه باشد حساب و کتاب خواهر و برادری است. خواهر می‌گوید قصد آمدن نداشته و انگار هادیِ آمدنش، خود آقا هادی بوده است . پس با این حساب کاروان به کنار! محال است برادر، مهمان‌نواز خواهرش نباشد. خواهری که سال‌هاست زینب‌گونه در فراق او گریسته و با تمام وجود معتقد است که باید از شهدا گفت و دل‌ها را پای مکتبشان نشاند، چرا که کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود.

 

* شکی نیست که اینجا  دانشگاه است

حکمتش را خدا می‌داند، اما هر قدم که برمی‌دارید آسمان تیره‌تر می‌شود و صدای رعدوبرق، گوش‌هایتان را قلقلک می‌دهد. وارد کانال می‌شوید. تصویری از ابراهیم هادی مقابل صورتتان نقش می‌بندد. انگار آن‌جا ایستاده تا خوش‌آمد بگوید و میزبان این میهمانی چند دقیقه‌ای باشد. خواهر حسابی بی قرار است. دوروبرش را گرفته‌اند تا قلبش آرام بگیرد. دختر دهه نودی کاروان کنار مادر می‌نشیند. آنقدر حال‌وهوای این کانال سنگین است که دیگر روضه‌خوان نمی‌خواهد. دخترک لبهایش را کنار سر مادر را پایین می‌آورد و درگوشش زمزمه می‌کند:« مامان! این خانم خواهر شهید است؟» بله! چطور؟!کمی سکوت می‌کند و دوباره با تعجب می‌پرسد:« حضرت زینب هم خواهر شهید بود؟!» بله! بقیه سؤالش را نمی‌پرسد. اما مادر از بغض او، همه حرف‌هایش را می‌خواند و می‌گذارد با سکوت خاک ها تنها باشد.دیگر شکی نیست که این سرزمین یک دانشگاه است.

* به قول اهل معرفت این باران حساب و کتاب دارد

خواهر شهید باب درد دلش باز می‌شود و هم‌زمان با هق‌هق جمعیت، آسمان شروع به باریدن می‌کند و قطره های اشکش بر سر و صورت ها می‌چکد. بارانی که لحظه به لحظه بیشتر می‌شود و به قول اهل معرفت، انگار قرار است ناخالصی ها را بشوید و با خودش ببرد. ولی آسمان بی قرار تر از این حرفهاست .آنقدر که خواهر سفره دلش را نصفه و نیمه می بندد و مداح هم فرصت نمی‌کند مرثیه اش را به سرمنزل برساند. در چشم برهم زدنی محل حضور گردان کمیل و حنظله صحرای محشر می‌شود. زائران به‌طرف اتوبوس‌ها هدایت می‌شوند و چشم، چشم را نمی‌بیند. دست بچه‌ها از دست مادران جدا می‌شود. دلشوره های مادرانه  بی امان است. اما چاره ای نیست. ایستادن در این غوغا معنا ندارد.  همه ترجیح می‌دهند کنار اتوبوس ها منتظر همدیگر بمانند. داربست‌ِ ایستگاه‌های صلواتی و فروش محصولات فرهنگی از شدت باد و طوفان درهم می‌شکند و مسئول اتوبوس «ابراهیم هادی» هم از این حادثه بی‌نصیب نمی‌ماند. یکی از داربست ها روی سرش می‌افتد و با صورت نقش زمین می‌شود!  کفش هایی هم که به احترام سرزمین مقدس، بیرون معبر منتظر مانده اند طعمه طوفان و آب روان شده اند.

*یک خداحافظی فراموش نشدنی!

انگار آسمان خیال آرام گرفتن ندارد. مادرها نگرانند و دلشوره دخترانشان را دارند. بالاخره این التهاب تمام می‌شود و همه در اتوبوس هاجمع می‌شوند و درحالی‌که سرتاپایشان شسته شده است، منطقه فکه و مقتل شهدای گردان کمیل را به مقصد اردوگاه شهید مسعودیان اهواز ترک می‌کنند. آسمان، اما همچنان مشغول باریدن است و زائران در زیر سقف آهنی اتوبوس‌ها فرصتی پیدا کرده‌اند تا  در سکوت وحشت و حیرت، تا می‌توانند فکر کنند. همه حالی دارند و درد دلی. یکی از خیس شدن لباس ها و سرما شکایت می‌کند و دیگری در سکوت می‌لرزد. نداشتن لباس اضافه هم برای خودش کم معضلی نیست.

 

* همیشه همراه پدر!

«یاد شلمچه بخیر! توی سنگر بودیم که چنین بارانی روزیمان شد. مثل امروز، اولش خوشحال و سرشار از معنویت بودیم. کمی که گذشت دیدیم این تو بمیری از آن تو بمیری ها نیست. آب تا نصفه در سنگر بالا آمده و راه چاره کجاست؟  نگاهی به بالای سر انداختیم. میله های سقف سنگر را گرفتیم و پاها را به سمت بالا و توی شکم جمع کردیم.» خدا را شکر حاج آقا خلیلی همراهمان شد تا با گفتن  از خاطرات جبهه و شبهای عملیات کمی آراممان کند. راستی از آقازاده مدافع حرمش هم برایمان گفت. همان آقا رسول مهربان و خوشرو که تصویر آرام و دوست داشتنی اش را روی چفیه پدر می بینی. مثل اینکه پدر دوست دارد گل پسرش همیشه همراه و در کنارش باشد.

*این بچه ها آدم را شرمنده می کنند

به نظر می آید اوضاع بچه ها از همه بهتر است. کوچک‌ترها که دلشوره گم شدن داشتند، همین‌که کنار مادرانشان نشسته‌اند برایشان یک دنیاست. مثل خواهر کوچک زهرا. زهرا دانشجوست و با خواهر کوچکش همسفر راهیان نور شده است. خواهر ریزه میزه ای که قرار ندارد. فاطمه کوچولو کفشهای خیس را درآورده و روی صندلی گاهی می نشیند و گاهی می ایستد. چانه اش از سرما می لرزد، اما خنده از روی لبش کنار نمی رود.  این هم یک مشت که مطمئن باشید نمونه خروار است. کنار همه ناراحتی ها و دل شکستگی ها سوال نوجوانان کاروان و دخترک های مکلف،  جماعت نا آرام را آرام و شرمنده می کند.  وقتی که با همه ایمان می پرسند:«حالا نماز آیات واجب است؟» 

*همه اینها بهانه است

بگذریم که خانم هادی حرفهایش نیمه تمام ماند و در گوشی گله ای هم به برادر کرد که این چه رسم مهمان نوازی بود؟ اما باید قبول کنیم  اینها بهانه است. ای کاش ما هم، همه سختی ها و آسانی های زمانه را از قابی همچون قاب نگاه معصومانه کودکان و نوجوانان به تماشا بنشینیم.

پایان پیام/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول