فارس پلاس؛ دیگر رسانهها- صبح نو نوشت: رسانههای نوین امروزی بهشکل قارچگونه رشد کرده و بخش مهمی از بار ارتباطات جمعی را در قبضه خود گرفتهاند و اغلب کسانی که پا به این فضا میگذارند بهدنبال شهرت، دغدغهمندی و کسب درآمد هستند که دو وجهه شهرت و درآمد آن بیشتر از دغدغهمندی میچربد. امروزه فضای رسانهای مانند یوتیوب مخاطبان خود را علاوه بر کشاندن در ورطه شهرت، با امکان درآمدزایی، جزء اصلیترین نیروی کار نیابتی و نامحسوس قرار میدهند که در کنار تلاش برای کسب جایگاهی اجتماعی، افراد بیشتر دیده شوند، سازمان رسانهای در این فضا مستحکمتر خواهد شد. دیدهشدنی که قرار است به حکمرانی بر مغزها و افکار عمومی ختم شود. مدیریتی که دنیای امروز فضای مجازی را برای هدایت افکار عمومی انتخاب کرده و چهرههای شاخص در قالب مهرههای این بازی به کار گمارده میشوند. بازی که گاه بهصورت خودخواسته و گاهی هم بهصورت ناخواسته در این چرخههای مدیریتی گرفتار میشوند. مدیریتی که فضای سایبری بستر آن را فراهم میکند و امروزه به میدان جنگی برای کاربران مبدل شده است. کاربرانی که در پی کسب درآمد سهلالوصول به این فضا وارد میشوند و برخی که اهداف پایدارتر و مهمتری در جهت کنشگری پیش گرفتهاند نیز پا در این عرصه گذاشتهاند. در این دنیای نوپای اثرگذار درواقع عیار صحبت دیگر حقیقت نیست، بلکه آن چیزی است که مخاطب بیشتری را جذب میکند و طرفدار بیشتری دارد و در پس این جذب مخاطب است که اهداف دیگر از جمله کسب درآمد و یا حکومت بر افکار عمومی تجلی پیدا میکند. بنابراین با توجه به ظرفیتهای پیدا و پنهان این فضای اشتراکگذاری است که نهتنها در میان عامه مردم طرفدار پیدا کرده، بلکه بسیاری از شخصیتهای شاخص نیز دامنه فعالیت خود را به این رسانهها محدود کردهاند. حال سوال اینجاست که حضور این چهرهها و سلبریتیهای شناختهشده در این فضا بهواسطهی دغدغهی فرهنگی است و یا انگیزههای دیگری آنها را به این فضا کشانده است؟
از یوتیوب و آپارات تا انسان رسانه ها
این شبکهها بهدلیل خصلت بیمکانی و بیزمانی، فواصل مکانی و جغرافیایی را کاملا بیمعنا کردهاند و زمان نیز بهواسطه ارتباطات لحظهای، معنای خود را از دستداده است. این مدیومها، گوی سبقت را از رسانههای سنتی ربودهاند و بسیاری از جریانهای فرهنگی، سیاسی و حتی اقتصادی این فضا را برای فعالیت انتخاب کردهاند. این بستر که چند زبانه و عمومیاند، امکان به اشتراک گذاشتن فیلم را برای کاربران فراهم میآورند و همین مواجهه بصری و تصویری میتواند اثرگذاری بیشتری نسبت به سایر قالبها و مدیومها بگذارد. در سالهای گذشته به دلیل برخی قوانین و چارچوبهای سیاسی و حقوقی در برخی کشورها ازجمله ایران بعضی از این رسانهها با محدودیت در دسترسی مواجه شدهاند. بهدنبال فیلتر شدن آنها در ایران، مجموعههایی بر آن شدند که نسخه بومی آن را بسازند و وارد چرخه رسانهای کشور کنند و به جذب کاربران بپردازند و بهاینترتیب نمونههای مختلفی از شبکههای به اشتراکگذاری فیلم در ایران راهاندازی شد. ازجمله این نمونهها و مهمترین آنها آپارات است. یکی از مظاهر مهم این پدیده در میان همه پلتفرمها و شبکههای اجتماعی، یوتیوب است. این سایت بزرگترین سیستم تولید محتوای تصویری توسط کاربران در جهان است و رشد شگفتانگیز آن حاکی از تغییرات مهمی در مدل مصرف رسانهای کاربران دارد. مصرفکنندگان میتوانند آنچه میخواهند تولید کنند و آنچه را که میخواهند ببینند را در این فضا بهراحتی پیگیری کنند، درواقع بازدید مخاطبان باعث ادامه حیات کانالهای این مدل از شبکه رسانهای در جهان و ایران است. این سایت پرطرفدار ابتدا تنها به اشتراکگذاری فیلمهای جذاب از نگاه کاربران محدود بود که به دنبال موفقیت خیرهکنندهاش، گوگل روی آن سرمایهگذاری ویژهای داشت. مؤسس این سایت هدف از ارتقای یوتیوب را کافی نبودن فضای ایمیل باکسها برای ارسال کلیپهای تصویری موردنظرشان و عدم وجود سایت مناسب برای استفاده از فیلمها عنوان کرد، مزیتی که استقبال کاربران از این بستر اجتماعی را روزبهروز بالاتر برده و در میان رسانههای نوین از محبوبیت بسیار زیادی برخوردار کرده است. بهطوریکه این شبکه، روزانه بیش از سه میلیارد بازدیدکننده دارد و این پلتفرم بهتنهایی بیش از 20درصد ترافیک اینترنت دنیا را به خود اختصاص داده است.
در کنار یوتیوب و سایر سایتهای مجازی خارجی، فضاهای بومی مانند آپارات نیز در عرصه رقابتی سعی کردهاند به تراز کیفی مطلوبی برسند و مخاطب بومی را به خود جذب کنند و تا حدود زیادی هم توفیق داشتهاند.
یکی از علتهای گرایش کاربران به این فضا، دلایل مالی و انگیزه درآمدزایی است که پلتفرمی مانند یوتیوب در اختیار کاربران خود قرار میدهد اما برای جستجوی علت و انگیزه حضور افراد شاخص باید عواملی را بیش از دلایل مالی جستجو کرد، بنابراین شاید یکی از علل و عوامل این مهاجرتها به چنین فضاهای نوینی درخصوص افراد شاخص جامعه، این باشد که یوتیوب ظاهرا بهشکل افسارگسیختهای آزاد است و رعایت قواعد آن سادهتر از رعایت قوانین تلویزیونهای رسمی و رسانه حاکمیتی میباشد. «دنی زاپین»، یکی از بنیانگذاران ماکر استودیو، توضیح میدهد که چرا یوتیوب سودمندتر از «هالیوود سنتی» است:« یوتیوب ضد هالیوود و ضد تلویزیون است. چراکه هیچ تصمیمی توسط کمیته وجود ندارد، هیچ تماسی برای بهکار بردن کسی نیست، هیچ دروازهبانی برای تصویب بهغیراز وقتیکه شروع میکنید، نیست. توزیع جهانی، آنی و رایگان است و نمایشها نمیتواند لغو شود.»
دکتر عباس اسدی، استادیار و عضو گروه علوم ارتباطات اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی، انتشار سریع اخبار، مرجع و منبع غیررسمی و بدون ساختار بودن را از ویژگیهای رسانههای نوین و شبکههای اجتماعی میداند.
شاید دلیل دیگر این پیوند، رسانههای نوینی باشد که در آن کاربران میتوانند همانند نظامهای حکومتی تولید محتوا کنند و در جامعه مؤثر باشند. مثلا در یوتیوب کاربر بهعنوان یک انسان رسانه عمل کند، ولی در نوع سنتی و قدیمی آن، سیستم پخش و تولید عمومی که معمولا توسط سازمانهای عظیم رسانهای انجام میشد در یک پکیج پر از چالش و خطکشی به خانههای کاربران میآمد و امروز این بستر، مفهوم جدیدی که حاصل همگرایی سنت و مدرنیته است را با عنوان پخش و تولید خانگی یا نو رسانه جمعی پدید آورد که میلیونها کاربر حالا میتوانند از طریق نرمافزارهای ادیت خانگی، دوربینهای ارزانقیمت، پهنای باند اینترنت و درنهایت دستگاههای به اشتراکگذاری ویدئو کاری کنند که سالها در انحصار دولتها و سازمانهای بزرگ بود. سرعت و هزینههای تولید بسیار پایین آمد و باعث شد انقلابی در رسانههای صوتی و تصویری حاصل شود. ازجمله دلایل دیگر اقبال کاربران به این فضا، رسیدن به شهرت است. مرور تجربیات کسانی که افرادی عادی هستند و در فضای مجازی به شهرت رسیدهاند، تاییدکننده این بحث است. این افراد عمده شهرت خود را مدیون ارائه محتوای اختصاصی روی اینترنت هستند؛ که به آنها سلبریتیها و اینفلوئنسر میگویند و از بستر رسانههای اجتماعی متولد شدهاند و شهرت آنها میتواند همراه با بُعد اقتصادی و درآمدزایی نیز باشد یا تنها بر تأثیرگذاری اجتماعی بر گروه مخاطبان خاص یا عامه و کسب شهرت متمرکز باشد. بهعبارتی به این دسته از افراد خردهسلبریتی میگویند. اگرچه ممکن است تعداد هواداران یک خردهسلبریتی از یک سلبریتی سنتی کمتر باشد، اما تعداد بیشتر این سلبریتیها و نیز عمق و میزان درگیری احساسی و تعامل میان فرد با هوادارانش درنتیجه تأثیرگذاری آنها را بسیار بیشتر خواهد کرد. چنین تأثیرگذاری میتواند در حوزههای مختلف نمود پیدا کند؛ دعوت به مصرف و تبلیغ محصولات کمپانیهای تجاری، تبلیغ برند شخصی، پخش تبلیغات تجاری در میان محتوای غیرتجاری، دعوت به فعالیتهای اجتماعی و بسیج هواداران و در مقاطع خاصی نیز تبلیغ له یا علیه مواضع سیاسی، مشمول این فعالیتها میشود. بهعنوانمثال در چین درآمد ماهانه یک اینفلوئنسر پرمخاطب از طریق شبکههای اجتماعی میتواند به بیش از یکونیم میلیون دلار برسد. اینفلوئنسرها را میتوان عالیترین شکل سلبریتیهای اینترنتی دانست، چراکه آنها تنها بهواسطه شهرت در فضای مجازی به کسب درآمد مشغولاند. این سلبریتیهای اینترنتی انواع مختلفی دارند، از سلبریتیهای مد و فشن اینستاگرام در استرالیا، گیمرهای یوتیوب (افرادی که فیلم بازیهای رایانهای خود را روی یوتیوب قرار میدهند) در سوئد، بلاگرهای سلامت و زیبایی در بریتانیا، موکبانگ (افرادی که در مقابل دوربین و هنگام صحبت با مخاطبان وعدههای بسیار بزرگی از انواع غذاها را میخورند) در کرهجنوبی، توئیتربازهای تقلیدی (کسانی که بهصورت طنز خود را بهجای افراد مشهور جا میزنند) در هند تا ورزشکاران تناسب اندام در اینستاگرام، همگی صورتهای مختلف و متنوعی هستند که یک سلبریتی اینترنتی میتواند به خود بگیرد. بهعنوانمثال «PewDiePie» با 60 میلیون دنبال کننده، معروفترین گیمر یوتیوب است. وی که به خاطر حرفها و گزارشهایش هنگام بازی رایانهای شهرت یافته، در سال 2017 بیش از دوازده میلیون دلار درآمد کسب کرده است. «Kayla Itsines» با صفحه بدنسازیاش در اینستاگرام به شهرت رسید و در سال 2016 از طریق اپلیکیشن بدنسازیاش هفده میلیون دلار درآمد داشت. هزینه هر پست تبلیغاتی در صفحه کایلا چیزی حدود صد و پنجاههزار دلار است. جنی اولسون دلر با سه میلیون دنبالکننده، پرمخاطبترین سلبریتی سبک زندگی است که عکسهایی از گوشههای مختلف زندگی لوکس خود را روی اینستاگرام منتشر میکند.
هر چه شناختهتر، حاشیه بیشتر، درآمد بالاتر
یک محاسبه سر انگشتی نشان میدهد که اگر این فضای مجازی برای خردهسلبریتیها تا این حد مخاطب جذب میکند، برای چهرههای شاخص یکراه میانبر است تا تعداد طرفداران خود را بالاتر ببرند، طرفدارانی که قرار نیست برایشان تنها سود مالی بههمراه داشته باشند، بلکه تحولات بزرگ سیاسی و اجتماعی چشمانداز اینگونه از افراد محسوب میشود. در حقیقت در این داستان، کسانی که در جبههی فکری و فرهنگی کار میکنند مقوله درآمد و پول دغدغه اولشان نیست، هر چند شاید یک دغدغه مهم باشد. چه آنهایی که در ابتدا با انگیزه پول وارد این فضا میشوند و چه آنهایی که این شخصیتها را جذب میکنند و برایشان منصب، مقام و جایگاه تعریف میکنند. چراکه کسانی مانند فراستی و علی علیزاده که اقتصاد رسانه ای برای خود تعریف کرده اند، در این مرحله که اقبال عمومی را دارند، درآمد و پول هم دارند، در مرحله بعد حرکت در جهت آرمان و عقاید است که اولویت پیدا میکند و تلاش برای هدفی که خود را متعلق به آن جبهه میداند. قطعا برای کسانی که دغدغه فرهنگی دارند، درآمد فرع این داستان است و در کنار آن، آنچه برای این گروه در ذیل دغدغه فرهنگی داشتن اهمیت و اولویت پیدا میکند حس دیدهشدن است، چه علیزادهها و کسانی مانند فراستی که به دنیای مجازی مانند یوتیوب وارد میشوند تا نوعی خاص از دیدهشدن را تجربه کنند. القای این حس که ما نوعی از پدیدههای خاصی هستیم که در لباس هنرمند و تحلیلگر سیاسی متبلور شدهایم و اینگونه تصور میکنند و تلاش دارند تا به جامعه القا کنند که از این پدیده کمیاب، تاریخ تا ابد به خود نخواهد دید و این برگرفتهشده از حس خود دیدهشدن است.
هجرت رسانه ای برای بالا بردن قیمت و جایگاه یا اثرگذاری بهتر؟
فراستی یک منتقد پرحاشیه است چیزی که فضاهای مجازی از آن ارتزاق میکند و هر چه دامنه این حواشی و مجادلات بیشتر باشد، فضای دیدهشدن وسیعتر و پردامنهتر است و این هجرت از این نظر هوشمندانه انتخابشده است. درعینحال یک محاسبه سرانگشتی نشان میدهد که اگر این فضای مجازی برای خرده سلبریتیها تا این حد درآمد دارد، برای افراد مشهوری که نصف راه را طی کردهاند یک راه میانبر برای درآمدزایی است. این افراد شاخص که طرفداران خود را دارند و مورد توجهاند، این فضا میتواند مولد چه میزان درآمدی برای آنها باشد. اینکه چه شد فراستی دست از سینمای ایران شست و به پلتفرمهای فیلترشده پناه برد، خود در پس این مزایا دلایل آشکاری دارد. داستان قهر فراستی از فضای رسانهای ایران در پس ابهام حضور او درجشنوار چهلویک زمانی خودنمایی کرد که فراستی در یک ویدئوی ضبطشده اعلام میکند که دیگر در رسانههای داخلی فعال نیست و نه فیلم ایرانی میبیند و نه در تلویزیون حضور پیدا میکند و در یک کوچ تعجببرانگیز به پلتفرمهای فیلترشده پناه میبرد. او از دلایل خود برای این هجرت چیزی نمیگوید و همین سبب میشود تا بر اساس شواهد توسط رسانهها قضاوت شود. چند سالی هست که حضور فراستی در عرصه نقد ایران بهخصوص نقش پررنگ او در حواشی میز نقد برنامه هفت، از او یک سلبریتی بی تعارف ساخته که بهدلیل حواشی نقدهایش بسیار موردتوجه قرار گرفت، چه آنهایی که نقد او را میپسندیدند و چه آنهایی که او را نقد میکردند، برای هر دو گروه تحلیلهای فراستی مهم بود. این حریم امن سلبریتی شدن و انحصار او در نقد فیلمها، این شبهه را به ذهن متبادر میکند که دستمزد او با بزرگ شدن اسمش حجم گرفته و یا تغییر سیاستهای مدیران سینمایی مطرح است، این موضوع که مدیران راه مدارا و سازش با هنرمندان را پیش گرفتهاند و نقدهای تند فراستی را برنمیتابند و همین امر موجب حذف او از برنامه هفت جشنواره و قهر او شده است اما انتخاب یوتیوب بهعنوان خانه اصلی برای ارتباط با مخاطبان رشد صعودی عیار فراستی را برای دیدهشدن حکایت میکند.
از امید دانا تا علی علیزاده
چهرههایی شاخصی هم چون علیزادهها در فضاهای مجازی، همچون یوتیوب بُولد میشوند و پس از بُولد شدن در عین حال که از درآمد سرشار این فضا تناول میکنند، درمسیر جریانهای فکری به بازی گرفته میشوند. جریانرسانهای علی علیزاده با برنامه جدال خود با پرچم حمایت از جمهوری اسلامی بر شبکه «منوتو» تاخت و با تحلیلهای جنجالیاش در بیبیسی به شهرت رسید و حالا در یوتیوب بهعنوان یک کاربر موفق با پرداخت به جدالهای پرحاشیه توانسته در دنیای مجازی اسم و رسمی بههم بزند و به یک چهره شاخص مبدل شود. چهرهای که بهواسطه اثرگذاری رسانهایاش این قابلیت را دارد تا خود جریانساز باشد. سوال اینجاست که علی علیزاده جریانساز کدام مسیر است؟ مرور حضور شخصیتهای اثرگذار در فضای مجازی مانند یوتیوب نشان داده که نمیتوان به این فضا نگاه سطحی و دمدستی داشت و باید با لباس رزم که آن هم سواد رسانهای است به آن پا گذاشت. قوه تشخیص درست از نادرست آنجا اهمیت پیدا میکند که امید دانا در یک دوره به یک حامی مهم جمهوری اسلامی مبدل شد و همواره در جهت اهداف نظام به تبلیغ پرداخت و با مباحث چالشی و جنجالی خود توانست سیل عظیمی از افکار عمومی را با خود همراه کند و خود را به یک مهره اثر گذار مبدل سازد و درست در زمانی که کشور در آشوب و انتخاب قرار دارد و مخاطب سرگردان به دنبال کشف حقیقت است، بهعنوان یک عامل رجوع سر بلند کرده و درست در همین نقطه رنگ عوض میکند و از پوسته خود خارج میشود و در این مسیر اگر لباس سواد رسانهای نداشته باشیم، حتما در این بازی بازنده خواهیم بود و همراه باتلاق امید دانا به ناکجاآباد خواهیم رفت. این بازی رسانهای ادامه دارد و اکنون علی علیزاده برای فاصلهگذاری خود با امید دانا دست به تخریب او میزند و تا طرفداران در هوا مانده امید دانا به او بپیوندند و مشخص نیست که قرار است این مخاطبان فضای مجازی در حکومت علی علیزاده چه سرنوشتی پیدا کنند.
دکتر میثم آذربخش در بررسی جریان رسانهای علی علیزاده میگوید: «در ظاهر کلمات زیبا و منطقی او اهداف انقلاب اسلامی دنبال نمیشود. هرچند علیزاده برخلاف سایر منتقدان و صاحبنظران عرصه سیاست برای خود تفکر و ایدئولوژی دارد اما قطعا ساختار فکری او همسو با نظام جمهوری اسلامی نیست و تنها برگ برنده این نظام را در دل امنیتی آن میداند، جایی که انقلاب رشد کرده و جواب گرفته اما در دل این امنیت، او سبک زندگی اسلامی را قبول ندارد و خارج از پارادایمهای ایران اسلامی، ایران سربلند را تعریف میکند. او برای جذب مخاطبان شیوه و بیان خود را منحصربهفرد میداند، عاملی که برای انتخاب توجه مخاطبان در فضای مجازی مهم به نظر میرسد، این در حالی است که آذربخش، کارشناس مسائل سیاسی معتقد است او یک چپ سکولار است و تفکرش مختص او نیست و نحوه بیانش، همان شیوه گفتوگوی انتقادی در دورههای قبل در جمهوری اسلامی است که توسط دیگرانی در کشور باب شد و حال این نوع تفکر و بیان توسط او کپیبرداری میشود و به ادعای او انحصاری نیست. اصرار علیزاده بر انحصار فکر و جریانی که خود تنها داعیهدار آن است نشان میدهد که این اصرار روی دیگری دارد که ممکن است پشتپرده یک جریان مدیریتی باشد که نمیخواهد خود را بروز دهد.
در حقیقت علی علیزاده همگام با سایر گروههای اپوزیسیون داخلی و خارجی تلاش میکند تا رسیدن به ایران قوی را کُند کند و در حال این کندکردن مردم را ناامید و میان انقلاب واقعی و مردم فاصله بیندازد و یا برسد به نرمالیزیشنی که رفرمیسمها آن را تعریف کردهاند و او در این مسیر هدفمند جلو میرود.
درهرحال در فضای رسانهای امروز، او بهعنوان یک دغدغهمند فرهنگی، سیاسی شناخته میشود که در جدالهای پرمخاطب خود توانسته برای خود جریانساز شود و این امر در فضای مجازی محقق شده، بنابراین دنیای مجازی بهخصوص فضایی مانند یوتیوب امروز به ابزاری برای حکمرانی تبدیلشده و کسانی که با دغدغههای مختلف با اهداف حکمرانی بر افکار عمومی و جریانسازی پا به این فضا میگذارند. در کنار تمام انتقاداتی که بر علیه او وجود دارد و افکارعمومی را به بیداری و آگاهی در مقابل او قرار میدهند اما لازم به ذکر است که امروزه در شرایطی که کشور نیاز به تحلیلگرانی به وقت دارد که حوادث را پیش از دیگران بهدرستی تحلیل کنند، علیزادهای هم هست که این خلاء را پر کرده و با یک دوراندیشی تا زمانی که تحلیلهای بهجا و منطقی ارائه میدهد، حرفش پذیرفتنی است.
راز موفقیت علی علیزاده در فضای مجازی در نحوه بیان و گفتمان اوست که تلاش کرده خود را یکپارچه حامی ایران نشان دهد. به همین سبب که اگر به طیف طرفداران علی علیزاده در فضای مجازی نگاهی بیندازیم ،خواهیم دید که گفتمان او در این فضا توانسته همه گروهها را جذب کند، بهگونهای که تعریفی که از او ارائه میشود یک حامی طرفدار ایران است و این حمایت برای او دامنهای وسیع از طرفدارانی را جمع کرده که میزان بازدید از شبکههای اجتماعی او را پربارتر میکند. او درعینحال که با گفتمان انقلاب فاصله هایی دارد اما در جدال خود به نحوی ورود میکند که بتواند حتی طیف مذهبی را هم حامی خود نگه دارد. پذیرش حرف منطقی اگر از زبان یک تحلیلگر اسرائیلی هم بیان شود، جای تأمل دارد. در حقیقت هر کس از ظن خود، یار او شده است. در این فضای پیچیده مجازی که سود و بهره اقتصادی با دغدغههای فرهنگی رقابت میکند و اغلب اوقات این دغدغه و اهداف است که فدای سود بیشتر میشود، بنابراین سواد رسانهای مهمترین لباس برای ورود به این فضا است، جایی که اهداف پشت کلمات زیبا پنهان میشوند و گاهی در لایه بعد، این سود سرشار است که تمام این گزارهها را تحتتأثیر خود قرار میدهد؛ بنابراین در این آشفتهبازار که هر کس باهدفی به این فضا پا میگذارد صرف اسم و رسم نمیتوان از کسی حمایت کرد و این کلام و پیام است که در گسستی از گوینده خود باید توسط این مخاطبان خوانده و تحلیل شود. در فضایی که کاربران با معادله متوسط دریافتی یک یوتیوبر با یکمیلیون کاربر همراه شصت (مشترک) هزار دلار در سال سروکار دارند مجهز شدن به لباس سواد رسانهای واجب است. خواه این کاربر یک فعال و دغدغهمند سیاسی و اجتماعی باشد، خواه یک منتقد سینمایی.
فضای مجازی در آینده بر محیطزیست رسانهای انسانها اثر بیشتری خواهد گذاشت، چراکه ارزشمندترین منبع در عصر اطلاعات، دادهها نیستند، بلکه توجه مردم به آنهاست در مقابل سیستم قدیمی که بر روی «شی» متمرکز است، به همین جهت هر چه طول عمر فضاهای مجازی مانند یوتیوب بیشتر میشود میتواند نفوذ و رشد اقتصادی بیشتری را تجربه و کاربران بیشتری را جذب شبکههای اجتماعی خود کند.
پایان پیام/غ