گروه زندگی: پروردگار مهربانمان برای تمام مخلوقات و بندگانش «روزی حلال» مقدر فرموده است. به شرطی که انسان عجله نکند و قناعت و صبر پیشه سازد، تمام رزق و روزی مقدرش به او خواهد رسید. اما هستند کسانی که از کسب حرام پرهیز نمیکنند، خیال میکنند اگر از مال حرام صرف نظر کنند، کمبودی در معاش و روزی شان پدید میآید و سخت محتاج و گرفتار میشوند. اما خداوند میفرماید: «هیچ جنبندهای در زمین نیست، مگر اینکه روزی او برخداست. او قرارگاه و محل نقل و انتقالش را میداند. همه اینها در کتاب آشکاری ثبت است».
هر کسبهای اگر این فرمایشات را سر لوحه زندگیاش قرار بدهد و صبح با این ذکر که روزی من در دستان خداست، کرکره مغازهاش را بالا بزند و دولا پهنا با مشتریهایش حساب و کتاب نکند، جان کلام مبارک خداوند در قرآن کریم را درک میکند و نتیجهاش را میچشد.
*زحمتکشانی که دست سیاه و مو سپید میکنند!
صنف مکانیکها و تعمیرکاران خودرو یکی از آن صنفهای پر زحمت و تخصصی و بدون اغراق جزء مشاغل سخت است که گذر همهمان حداقل یک بار به مغازهشان افتاده است. تعمیرکاران عزیزی که دستان زحمت کششان دائما در گریس و روغن و دل و روده زمخت خودرو هاست! این صنف برای پیدا کردن ایرادات و برطرف کردن آن لباس ها و دست و رویشان را سیاه و موهایشان را سپید میکنند. اما بیشتر ما هنگامی که میخواهیم به سراغ این صنف زحمتکش برویم اضطراب و استرس از حساب و کتاب بعدش را داریم.
البته نه همهشان اما برخی از تعمیرکاران عزیز به قدری مردم را میچاپند و آخر هم خودرویشان را تعمیر نمیکنند که نگاه و دید مردم نسبت به این صنف تیره و تار شده است و تا حرف از تعمیرگاه میآید میگویند: تعمیرکاران قطعات تقلبی میدهند یا بلد نیستند کار انجام دهند و روی خودرو الکی ایراد میگذارند تا پول بیشتری بگیرند. این دید منفی نسبت به صنف مکانیکها باعث شد که به سراغ چند تن از آنها برویم و از رضایتشان بابت رزق و روزی و کم کاری و البته زیاده کاریهایشان بپرسیم تا بدانیم در صنف مکانیک ها برکت سیری چند است؟!
«کاتالیست» یا «کاتالیزور» یک از قطعات مهم در خودروهای نسل سوم و چهارم است که با هدف کاستن از ایجاد آلایندگی و صیانت از محیط زیست نصب می شود. اما خاک با ارزش حاوی فلزات گرانبهای این قطعه، افراد سودجو را وسوسه میکند تا با سوءاستفاده از ناآگاهی مالکان خودرو این قطعه را جدا و سرقت یا خاک گرانبهای آن را خالی کنند.
*این داستان، دزدی در روز روشن!
روایت اولمان کمی کام مان را تلخ میکند، اما این همه ماجرای این صنف نیست، پس تا پایان این گزارش با ما همراه باشید؛ سرِ صبح است، کورمال کورمال حاضر میشود تا به سمت محل کار برود. حواسش پرت است و با سرعت از روی دستانداز رد میشود. انگار که هنوز هم در خواب ناز است. خودرو بعد از آن دستانداز به صدا میافتد. خدا رحم کند. با این قیمتها همین را کم داشت. دیگر خواب از سرش پریده است. کمی با همان صدا مسیر را ادامه میدهد. اما صدای مزاحم دست بردار نیست. پیداست که خودرو آسیب دیده است. سرِ ماشین را به سمت تعمیرگاهی در همان حوالی کج میکند.
مکانیک نگاهی میاندازد و میگوید: منبع اگزوز ترک برداشته است و باید تعویض شود. چند ساعتی هم زمان میبرد. چند ساعت بعد برای تحویل ماشین سراغ تعمیرگاه میرود. اضطرابش بابت هزینه هنگفت ماشین درست بود. آقای تعمیرکار قیمت فضایی میگوید و دلیلش هم تعویض منبع اگزوز و بستها است. او هم که زیاد از فنی ماشین سرش نمیشود، چه میشود کرد باید پولش را داد.
چند ماهی از آن موضوع میگذرد و برای تعمیر جلوبندی ماشین باز هم کارش به مکانیکی میافتد. این بار جای دیگری را انتخاب میکند. تعمیرکار جدید تاکید میکند منبع اگزوز را عوض کند. متعجب میگوید: تازه چند ماه است که عوضش کردم. اما بعد از اینکه تعمیرکار با جک اگزوز ترک برداشته و وصله پینه شده را نشانش میدهد، میفهمد ای دل غافل مکانیک قبلی همان اگزوز خراب را سر هم کرده است و پول کار و قطعه عوض نشده را از او گرفته است!
وقتی مکانیک از نبودن کاتالیزور ماشین هم به مرد خبر میدهد، انگار یک سطل آب سرد روی سرش ریخته باشند، میگوید ممکن نیست چون قبل از مراجعه به مکانیک قبلی معاینه فنی گرفته است و کاتالیزور سرجایش بود. این یک قطعهای مهم و گران قیمت در خودروهاست که با هدف کاستن از ایجاد آلایندگی و صیانت از محیط زیست نصب می شود و در معاینه فنی حتما متوجه نبودش میشوند. دل را به دریا میزند و به سراغ تعمیرکار قبلی میرود. باید برود و حقش را بگیرد. مکانیک قبلی با کلاهبرداری آن را از ماشین سرقت کرده است. اما مکانیک با قلدری همه چیز را حاشا و او را از مغازه بیرون میکند. مثل اینکه در آن اطراف همه آن مکانیک کلاهبردار را خوب میشناسند و حسابی برای خودش نامی در حرامخوری در کرده است و در روز روشن دزدی میکند!
* ما هوای مشتری را داریم و خدا هوای ما را!
بی انصافی نمیکنیم، در هر صنفی خوب و بد وجود دارد، در این میان هستند تعمیرکارانی که روزی حلال و برکت برایشان مهمتر از رقمهای نجومی است که از مشتری طلب میکنند. این کاسبان که به عطر برکت ایمان دارند، حرکت میکنند و فقط از خدا برکت و روزی طلب میکنند نه از بنده خدا پولِ زور. به سراغ دو تا از همین کاسبهای خوش روزی میرویم؛ آقا مهدی و سید. دو جوان دهه هفتادی که گرچه سنشان کم اما دلشان بزرگ است، به وسعت دریا. کاسبهایی که با همکاری هم روزی حلال بر سر سفره خانواده میبرند.
کاسب صنف مکانیکی با وجود نوسانات بازار و قیمت قطعات خودرو و روغن، قیمتهایشان ثابت است و قطعات را به قیمت خرید به مشتری عرضه میکنند و از مشتریهای نیازمند اجرت کار نمیگیرند. این دو جوان مکانیک تهرانی معتقدند با انجام کار خوب و کمک به دیگران علاوه بر انتقال حس مثبت، به دلیل بهرهمندی از دعای خیر، بسیاری از مشکلاتشان حل میشود. این دو جوان عجیب راز موفقیت شان را این ذکر میدانند؛ « مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ ؛ هر کس بر خدا توکّل کند، او را بس است.»
میگویند ما هوای مشتری را داریم و خدا هوای ما را! در این بازار که برخی از مکانیکها طبق نرخگذاری اتحادیه تعمیرکاران خودرو عمل نمیکنند و چند برابر هزینهای که برای خودروی مشتری میکنند، از آنها میگیرند، این دو جوان همه چیز را در دفتر یادداشت و با فاکتور معتبر و بدون یک ریال بیشتر تحویل مشتری میدهند. آقا مهدی میگوید:« برخی از همکاران ما برای تعویض یک دیسک و صفحه هفتصد، هشتصد هزار تومان از مراجعه کننده میگیرند، اما ما یک سوم این قیمت را میگیریم و برای رضای خدا در این گرانی اجرت خودمان را کمتر میگیریم. اما هیچ وقت کم نمیآورم و خدا هوایمان را دارد و برکت و روزیمان بیشتر میشود و مشتریمان هم دوباره پیش خودمان برمیگردد.
بارها تجربه کردهایم وقتی مشتری با رضایت کامل هزینه میکند برکت آن چندین برابر میشود. درست است در شرایط سخت اقتصادی هستیم، اما همه چیز پول نیست. با رحم و مروت میتوانیم زندگی دنیوی را برای یکدیگر آسان کنیم و به هم کمک کنیم. »
* شیطان در کمین است!
شغل مکانیکی همانطور که گفتیم، جزء مشاغل سخت و پر زحمت است و همان قدر که میتواند پر برکت باشد، همانقدر هم احتمال خطا و لغزش در آن بالاست و میتواند به راحتی مال حرام را وارد زندگی ها کند. به قولی شیطان با وسوسه های رنگارنگش در کمین است تا شما را بفریبد.
امام علی (ع) درباره دامهای خطرناک «ابلیس» میفرماید: «ای بندگان خدا! از این دشمن خدا (ابلیس) بر حذر باشید، نکند شما را به بیماری خویش (کبر و غرور و تعصّب) مبتلا سازد و با ندای خود شما را تحریک کند و لشکریان سواره و پیادهاش را فریاد زند و بر ضدّ شما گرد آورد، به جانم سوگند! او تیری خطرناک را برای شما آماده نموده، در کمان گذارده، و با قدرت تا آخرین حدّ کشیده و از مکانی نزدیک به سوی شما پرتاب نموده است.
«مثلا وقتی تعمیرکار ماشین، برای تعویض یک پیچ از شما دویست هزارتومان میگیرد، شما نمیدانید و تشکر هم میکنید، اما خودش میداند، حق العملاش پنج هزار تومان است اما وسوسه های شیطانی بر او مستولی میشود و به خاطر غرور و تعصب و کاربلدی اش بیشتر از حقش میگیرد. برخی از تعمیرکاران هم هنگامی که با خانمها روبه رو میشوند، سوء استفاده میکنند و چون خانمها به واسطه جنسیتشان اطلاعات فنی کمی در این حوزه دارند، به راحتی سرشان کلاه میگذارند. این ها همان وسوسههای شیطانی است که باعث ورود پول های حرام بر سفره ها و پشت پا زدن به برکت میشود.»
* یک داستان واقعی از «تو نیکی میکن و در دجله انداز»!
ضرب المثل «تو نیکی میکن و در دجلهانداز که ایزد در بیابانت دهد باز»، را وقتی دبستان بودیم در کتابهای درسی مان یاد گرفتیم، مفهوم این حکایت به نیکی کردن به دیگران بدون داشتن کوچکترین چشم داشتی تاکید دارد. اگر حتی از این حکایت و ضرب المثل در زندگیهایتان استفاده کرده باشید، میدانید که نیکی کردن و کار خوب هیچوقت بدون جواب باقی نمیماند، چراکه هر کسی که نیکی کند، خدا هم به او نیکی خواهد کرد. به عبارت دیگر از هر دست که بدهی، از همان دست میگیری، یعنی تمامی اعمال ما به خودمان بر میگردد، پاداش تمام نیکیها و خوبیهای ما چه در این دنیا و چه در آخرت نزد خداوند محفوظ است.
به سراغ یکی دیگر از کاسبهای صنف تعمیرکاران خودرو رفتیم که خاطرهای ملموس از ضرب المثل تو نیکی میکن و در دجله انداز برایمان تعریف میکند: «سوم یا چهارم فروردین دو سال پیش به خاطر پا درد مادر خانه ماندیم و قید مسافرت رفتن را زدیم. روز سوم فروردین برای کار به مغازه رفتم. با خودم گفتم همه جا تعطیل است و ممکن است ماشین کسی خراب شود و نیاز به کمک داشته باشد. کمی بعد یک ماشین پرشیا با چهار فرزند و همسرشان با پلاک یزد مراجعه کرد و گفتن موتور خودرویشان ریپ میزند. وقتی کرکره بالا زده مغازه ام را دیدند خیلی خوشحال شدند و گفتند اکثر جاها بسته بودند. مشغول کار روی موتور ماشین بودم که بعد از بررسی فهمیدم میل سوپاپها مشکل دارد و ماشین در معرض یاتاقان زدن هست.
گشتم تا قطعههای ماشین را پیدا کنم همه جا تعطیل بود و قطعه هم نداشتیم. برخی از جاهای سیلندر خودروی آقای یزدی باید تراشکاری میشد و بعداز دو سه ساعت گشتن تراشکار پیدا نشد، مدل ماشین آقای یزدی مثل مال من بود و کمی با خودم سبک سنگین کردم و گفتم آنها مهمان ما در این شهر هستند و با همسر و فرزندانش تا زمان پیدا شدن یک تراشکاری باز به دردسر میافتند و در شهر غریب آواره میشوند، اما من در شهر خودم هستم و به ماشین نیاز فوری ندارم. تصمیم گرفتم قطعه ای از سیلندرهای ماشین آن آقا را با ماشین خودم عوض کردم. ماشین او درست شد و بعد از انجام دادن کار راهی یزد شد، اما خیلی برایم دعا کرد. وقتی به خانه رسیدم یادم افتاد قرار بود با همسر و مادرم به عید دیدنی برویم اما ماشین نداشتم. به هر زحمتی بود آن دو را راضی کردم و با تاکسی تلفنی رفتیم. این ماجرا گذشت تا همان سال تابستان با خانواده تصمیم گرفتیم شمال برویم.
به خاطر کارم دیر وقت حرکت کردیم. یک دفعه وسط جاده هراز ماشینم به ریپ زدن افتد. وقتی موتور را بررسی کردم دیدم مشکل دارد و نیاز به قطعه و لوازم داشتم. زنگ زدم به امداد خودرو. آن زمان امداد خودرو شرکتی نبود و امداد خودرو جادهای که از بومی همان منطقه بود به دادم رسید، اما گفت تعمیر ماشین زمان میبرد. امداد خودرو ماشینمان را بوکسل کرد و تا خانه خودشان برد و دقیقا از لوازم و قطعه ماشین خودش به ما داد و خانمش ما را شام مهمان کرد. فردا صبح که ماشینمان آماده شد هیچ پولی از ما نگرفت. هرچه اصرار کردم هزینه را از من نگرفت و فقط از من خواست اگر یک نفر به من برخورد و مشکل داشت به او کمک کنم. یاد آن آقای یزدی در خاطرم زنده شد. وقتی داشت مرا ترک میکرد برایم دعا کرد که هرجا نیاز به کمک داشتم یک آدمی مثل خودم با من رو به رو شود. انسان ثمره کارهایش را دیر یا زود میبیند. »
* بازتاب کار خیر، چرخه زنجیرهواری دارد
به سراغ یکی دیگر از تعمیرکاران صنف خودرو میرویم. از او درباره هزینههای بالای تعمیرات و قیمتهایی که هر روز اعدادش بیشتر میشود میپرسیم. میگوید: «در بحث روغن خودرو چالش زیادی داشتیم. در صنف ما معمولا هر شش ماه به اندازه ۱۰۰ تا ۲۰۰ میلیون بار روغن با برندها و مارکهای مختلف میخریم و در انبار نگه میداریم که کار تعویض روغن انجام دهیم، اما متاسفانه تولیدکنندهها یا پخش کنندهها طبق نرخ روز عمل میکنند و نرخ روز قیمت بالا میرود. به طور مثال ما یک روغنی را لیتری ۱۰ هزار تومان خریداری میکردیم، دو ماه بعد همان روغن میشد لیتری ۲۵ هزار تومان، اما برای تعویض روغن ما همان قیمت خرید را میگوییم، در حالی که اکثر تعویض روغنیهایی که اطراف ما هستند این کار را اجام نمیدهند و طبق نرخ روز قیمت میدهند.
مثلا اگر این ماه با سرویس روغن که شامل فیلتر و فیلتر بنزین و روغن میشود با ۲۰۰ هزار تومان انجام میدادیم و در همین شش ماه که بار داشتیم با همین قیمت آن را نگه میداشتیم، چون ما در همان بار و همان فاکتور آن را خرید کردیم، اما متاسفانه همکارهای دیگر طبق نرخ روز آن را محاسبه میکنند با اینکه با همان ۲۰۰ هزار تومان باید انجام دهند. اما دو ماه بعد با ۵۰۰ هزار تومان انجام میدهند و وقتی هم مشتریها گله میکنند، میگویند روغن و فیلتر گران است و ما باید بیشتر بگیریم، اما منصفانه این است که با قیمت خرید عرضه کنیم و این یکی از مشکلهای این صنف است.
این تعمیرکار منصف خودرو که به پیشنهاد خودش نام و نشانی اش را در گزارش قید نکردیم، میگوید: کمک به دیگران و بازتاب کار خیر چرخه زنجیرهواری دارد که در نهایت نتیجه آن به زندگی فرد نیکوکار برمیگردد. بسیاری از مردم فکر میکنند وقتی کار خوبی را انجام میدهند باید بهسرعت اثرش را ببینند یا چون کار خوب انجام میدهند در زندگی به هیچ مشکلی بر نمیخورند. برای خودمان هم پیشآمده، برخی روزها حتی هیچی دشت نکرده به فرد نیازمند کمک کردیم و نتیجهاش را دیدهایم. همیشه قرار نیست نتیجه خوبی را به سرعت دریافت کنیم.»
* وقتی برای دو تا پیچ پول یک گیربکس را میگیرند! / برکت مانند نوری به زندگی میتابد!
صنف مکانیکی با چالشهایی که بالاتر گفتیم، همیشه درگیر است. چه برای مصرف کنندهها چه برای مکانیکها که باید خدمات ارائه کنند. از افزایش قیمت روغن و قطعات ماشین تا کمکاری برای تعمیرات خودرو ها. این قبیل کم فروشیها و کمکارییها برکت را از کار و کاسبی خارج میکند. هنگامی که خدمات بد به مشتری ارائه میشود و پول دولا پهنا گرفته میشود، برکت مانند جن و بسم الله از آن فرد دور میشود، آن زمان است که انسان با خودش میگوید: چرا هرچقدر کار میکنم باز هم ندارم، باز هم کم میآورم!
یکی از اقوام تعریف میکرد که رفته بود روغن ماشینش را عوض کند، تعمیرکار وقتی پیچ روغن که زیر ماشین هست را باز میکند آن را شل میبندد تا به مرور زمان چکه کند و کم شود و او دوباره برگردد و مکانیک بتواند از او پول بیشتری بگیرد. اتفاقا این اقوام ما هم دوباره برمیگردد و مکانیک هم میگوید: کاسه نمد ماشین و گیربکس روغن ریزی دارد و باید ماشین دو روز بماند تا درستش کنند و هزینه گزافی هم لازم است. اما این اقوام ما رفت چند جای دیگه هم سر بزند. مکانیک بعدی اما متوجه شد و گفت این پیچ یکم هرز شده با دو تا پیچ که کلا پنجاه هزار تومان هم نشد، مشکل ماشین حل شد!
برخی از تعمیرکاران برای اینکه پول بیشتری بگیرند و انصاف را رعایت نکنند از این قبیل کارها میکنند. غافل از اینکه برکت خودش را در کار و کاسبی نمایان میکند؛ مانند نوری که زندگی را روشن میکند و این روشنایی از وجود تکتک مشتریها میآید.
* چگونه سفرهمان به هزار رنگ در میآید؟
برخی از مشتریها پول یک جنس اصل را به تعمیرکار میدهند، اما خدمات و لوازمی که تحویل میگیرند جنس تقلبی است. شاید آن تعمیرکار در دل فکر کند که چه سود کلانی کرده است و حسابی توانسته طرف مقابلش را گول بزند، در حالی که اولین نفری که گول میخورد خود آن تعمیرکار است. این پولها خوردن ندارد و زودتر از آچه فکر کنید از زندگیتان میرود و شما میمانید و با یک سفره بی برکت و روزی.
اما برعکس اگر برای رضای خدا کار کنید و به حق خودتان راضی باشید و منصفانه عمل کنید، خدا صد قدم برایتان بر می دارد. این را هر کسبهای باید در گوشه ذهنش حک کند. اگر روزی و جایی از حق خودش گذشت تا مبادا ناحقی در قبال مشتری نکرده باشد، خدا آن گذشت را با صد درجه بیشتر برایش جبران میکند و سفرهاش به هزار رنگ در میآید.
انجام کار خیر و از خودگذشتگی و روزی حلال چنان نیرویی دارد که با انجام آن اول حال خودمان خوب میشود. اینکه دعای خیر هر چند بهظاهر کوچک و بهاندازه یک «خدا خیرت دهد» پشت سرمان باشد در گرفتن حس و روحیه خوب اهمیت وصفنشدنی دارد. به همین دلیل به انجام کار خیر و کمک به دیگران توصیههای فراوانی در حوزه دین و اخلاق میشود. این جمله را بارها شنیدهایم که همیشه از هر دستی بدهی، از همان دست میگیری! انجام کارخیر باید مانند یک دومینو در میان همه کسبه و اصناف به رسم تبدیل شود که نتیجهاش خیر و برکت و باز شده گرههای زندگی است.
پایان پیام/