اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

استانها  /  چهارمحال و بختیاری

تولدت مبارک آقای جمهوری اسلامی

پرچم سه رنگ ایران در زیر آبی آسمان چنان جلایی داشت که چشم‌ها را خیره کرده بود و صداها را بلندتر از همیشه؛ پرچم ایران روی دست‌ها می‌رفت و مردم در آغوشش پناه گرفته بودند این پرچم سه رنگ مایه افتخار و غرور بود. مردم ایران سال‌هاست در سایه‌سار این پرچم آرام گرفته‌اند و به ایرانی بودن خود می‌بالند.

تولدت مبارک آقای جمهوری اسلامی

خبرگزاری فارس چهارمحال و بختیاری، نرجس سادات موسوی| هزار لایه لباس پوشیده بودم از دستکش و شال و کلاه بگیر تا پالتو و چند تا لباس بافتنی اما باز هم جوابگوی سرمای شهرکرد نبود، سرمای بهمن به رگ‌هایم می‌ریخت و منجمدم می‌کرد، تلاش داشتم کلمات را توی نوت گوشی تایپ کنم اما نه کلمه‌ای جاری می‌شد و نه دستم روی صفحه حرکت می‌کرد؛ توی دلم لعنت می‌فرستادم به این سرما و خط و نشان می‌کشیدم که کسی نمی‌آید.

سرمای استخوان‌سوز را در شهرکرد به خوبی می‌شود حس کرد اما انگار هر چه رشته بودم پنبه شد؛ از کیلومترها دورتر از خیابان‌های تعیین شده سیل جمعیت روانه شده بود دل‌های جمعیت گرم بود و شور و ذوق جشن ۴۴ سالگی انقلاب همه را راهی خیابان‌های شهر کرده بود.

پرچم سه رنگ ایران در زیر آبی آسمان چنان جلایی داشت که چشم‌ها را خیره کرده بود و صداها را بلندتر از همیشه. پرچم ایران روی دست‌ها می‌رفت و مردم در آغوشش پناه گرفته بودند این پرچم سه رنگ مایه افتخار و غرور بود. مردم ایران سال‌هاست در سایه‌سار این پرچم آرام گرفته‌اند و به ایرانی بودن خود می‌بالند.

اینجا فقط قشر خاصی حضور نداشتند، زن و مرد، پیر و جوان با هر تیپ و شخصیتی با طرز فکرهای متفاوت و با پوشش‌های مختلف دوشادوش یکدیگر قرار گرفته بودند و برای تحقق آرمان‌هایشان شعار استقلال آزادی جمهوری اسلامی سر می‌دادند.

دور از جمعیت ایستاده بودم و احساس عجیبی داشتم. مگر می‌شود این همه آدم برای انقلابشان دور هم جمع شوند و سرود شادی سر دهند، مگر همین شبکه‌های خارجی تا چند روز پیش نمی‌گفتند که عمر این انقلاب رو به پایان است.

دختر نوجوانی پشت سرم گفت: خانم داری می‌نویسی بنویس برای امثال مسیح علینژاد‌ها که بفهمند امروز ایران ایستاده است و هیچ‌گاه ذلت نمی‌پذیرد بگو که این پرچم سه رنگ کفن ماست و ما پای انقلاببمان هستیم. برایش بنویس که اینجا محشری است که باید به چشم ببیند و بسوزد.

این ملت و مردم غیور بام ایران ثابت کردند که انقلاب در اوج عظمت خود زنده‌تر از همیشه جاری است.

پیرمردی عصازنان و آرام از کنار جمعیت حرکت می‌کرد، چین و چروک صورتش نشان می‌داد زندگی خیلی باب میلش پیش نمی‌رود و کم سختی نکشیده است. موهای سفیدش بیشتر از سیاه رنگ‌ها بود و به سختی راه می‌رفت. نزدیکش شدم، با این همه شرایط سخت کشور چرا باز هم در راهپیمایی شرکت می‌کنید.

قاب عکسی که در دست داشت را رو به صورتم گرفت، سکوت کرده بود و چیزی نمی‌گفت انگار نمی‌خواست با حرف زدن بغض فروخفته‌اش سرباز کند، آهسته و زیر لب گفت خون این پسرم پای این انقلاب ریخته شده تا ریشه نظام و انقلاب تنومندتر از گذشته شود با همه مشکلات باز هم به آینده امید داریم و جانمان را فدای رهبرمان می‌کنیم.

شال گردن را دور گردنم محکم‌تر کردم و قدم‌هایم را تندتر تا به آن سر جمعیت برسم اما بی‌فایده بود، هر چه تقلا می‌کردم باز هم به ابتدای جمعیت نمی‌رسیدم، دو سه باری روی یخ‌های کنار خیابان لیز خوردم و نزدیک بود کله‌پا شوم. به درخت‌های کنار بلوار تکیه دادم و به قدم‌های این جمعیت خیره شدم، دختر نوجوانی که موهایش را مش کرده بود چتری زده بود کنارم نشست تا نفسی تازه کند.

من مدعی انقلاب با افکاری کاملا متفاوت دوشادوش کسی بودم که رژ لب جگری رنگ روی لب‌های ژل زده‌اش توی ذوق می‌زد و خط‌چشم‌های سیاهش حسابی خودنمایی می‌کرد، ما دو منشا بودیم از یک رود که افکارمان شاید فاصله‌ای بینمان انداخته بود اما حالا در کنار هم به سمت اقیانوسی روانه شده بودیم که هستی‌مان بود.

چشمم به مردی افتاد که دو تا بچه را بغل گرفته بود و یکی هم همپایش گام برمی‌داشت، جلوتر رفتم و گفتم: سخت نیست تو این سرما با سه تا بچه کوچیک راهپیمایی کنید؟

مرد جوان لبخندی زد و گفت: همه ما یک تنیم، سخت هست اما سختی‌ها را به جان می‌خریم و در کنار سید علی هستیم. وقتی با هم باشیم سختی‌ها آسان می‌شود این دهه نودی‌های من سربازان ایران عزیزند و امروز در جشن انقلاب شرکت می‌کنند تا همه دنیا بفهمند ایران پرافتخارتر از همیشه بر قله‌ها می‌ماند.

چشمم رو به آسمان بود و ۴۴ کبوتری که به آسمان پرکشیدند تا ثابت کنند این خاک و وطن از قید و بند استکبار آزاد است و همواره استقلالی را به رخ می‌کشد که با وجود همه سختی‌ها و تحریم‌ها به بیگانگان باج نمی‌دهد.

حضور دهه هشتادی‌ها و نودی‌ها در این راهپیمایی پررنگ‌تر از همیشه بود، همه پرچم‌های ایران را روی گونه‌های کوچک خود نقاشی کرده بودند و با مشت‌های گره کردنه دوشادوش بزرگ‌ترها قدم برمی‌داشتند تا ثابت کنند نسل جدید انقلاب همیشه پای کار نظام است و راه شهدا را ادامه‌ می‌دهد.

حرکت از امامزادگان دو معصوم شروع شده بود و جمعیت خروشان به طرف مصلی بزرگ امام خمینی گام برمی‌داشتند تا بار دیگر با آرمان‌های نظام پیمان ببندند و وحدت خود را به دنیا مخابره کنند.

راس ساعت ۱۱.۲۲ دقیقه همه یک‌صدا سرود جمهوری اسلامی را سردادند و پرچم‌های ایران را در آسمان تاب می‌دادند این صدا از اعماق جان این آدم‌ها بود محشری بود دیدنی. زنده باد ایران همیشه سرافزار و کور شود هر آنکه نتواند دید...

تولدت مبارک آقای جمهوری اسلامی

پایان پیام/ ۶۸۰۳۵

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول