گروه زندگی_هانیه ناصری: «یک جلسه زنانه محض و مشحون از مفاهیم برجسته و عالی. جلسه بسیار خوشایند و مفید و انشاءالله دارای سود فراوانی برای آینده و فکر ما.» اینها تعابیری از رهبر معظم انقلاب درباره جلسهای بود که به پیشواز فرارسیدن سالروز میلاد دردانه خلقت، دختر نبوت، همسر ولایت و مادر امامت حضرت فاطمه زهرا (س) به درخواست بانوان ایرانی در حسینیه امامخمینی (ره) برگزار شد. یک درخواست صمیمانه از رهبرشان که قرار است قراری هر ساله باشد.
«مریم نقاشان»، دکترای حقوق حکومتی از دانشگاه روستوک آلمان و یکی از ۷ بانوی فرهیخته و فعال ایرانی است که در دیدار 14 دی ماه، پشت تریبون رفت و در محضر رهبرش گفتنی هایی را از دنیای بانوان گفت. درباره حضورش در این دیدار با او به گفت وگو نشستیم.
بی مقدمه میگوید: تماس گرفتند گفتند:« تشکل دانشجویی هستیم. رهبرمعظم انقلاب دیداری با بانوان دارند.» مناظرات و صحبتهایم را شنیده بودند. میخواستند مرا معرفی کنند. من هر روز صبح که از خواب بیدار میشوم به امام زمان سلام میدهم و میگویم:« شما حوالههایی که امروز باید به من ارجاع شود بگویید، من در خدمتتان هستم.» و این دیدار هم روزیه 14 دی ماه.
یک باور عمیق
مشروح صحبتهای دکتر مریم نقاشان را در دیدار با مقام معظم رهبری خواندم. پیشتر هم صحبتهای او را در برنامههای تلویزیونی دیده بودم. صراحت کلامش را که نشان از پشتوانه علمی محکم داشت میشناختم. صحبتهایش کمی متفاوت است. البته از نوع دوستداشتنی و شنیدنی. عقیده خودش هم همین است. میگوید:« خیلیها به من میگویند نوع صحبتهایت با بقیه فرق میکند و تکراری نیست.» شاید برای این باشد که او به یک باور عمیق رسیده و به قول خودش همهچیز را از صفر شروع کردهاست. از همان اساس و پایه. از جاییکه دیگر هیچ قدرتی نتواند او را تکان دهند.
وقتی باید عقیده ات را جار بزنی که از آن لبریز شده باشی!
بانوی نخبه ایرانی عقیده دارد مسئله قشر مذهبی ما این است که هنوز فرد ته دلش شبهه دارد و به مسئلهای باور ندارد، اما میخواهد آن را به دیگران بقبولاند! مثلاً کسی میآید در مورد امام زمان مدام استوری میگذارد، اما خودش هنوز هیچچیز از انتظار و مهدویت نمیداند! وقتی باید عقیده ات را جار بزنی که از آن لبریز شده باشی. دیگران باید آن لبریز شدن را ببیند،نه وقتیکه مثلاً 30سیسی ته یک لیوان جا شده و حالا میخواهی آن را جار بزنی! آن موقع است که به سمت ریا و نفاق میرود. نقاشان رمز موفقیتش را مهدی باوری میداند. او در مناظره با آتییست ها هم اینطور اعتقادش را به انتظار و مهدویت به رخ میکشد:« هر امکانی که شما دارید من هم دارم! اما من یک مهدی باوری دارم که شما ندارید. من به اکسیر و نوشدارویی دست یافتهام که شما باید تقاضا کنید تا من آن را به شما ارائه دهم! نه اینکه من به دنبالتان بیایم و بگویم شما به راه من بیایید!»
* همهچیز را از صفر شروع کردم
۱۸ سالش بود که تصمیم گرفت مثل کسی که میخواهد تازه مسلمان شود، همهچیز را از صفر شروع کرد. به قول خودش مثل یک آدم صفر کیلومتر، رفت تا این آگاهی را بدست بیاورد. از توحید شروع کرد. از اولین اصل اصول دین که تقلیدی نیست. او معتقد است اگر کسی در اصول دین قوی باشد، هر جا باشد، در هر محیطی برود و در هر اقلیتی که زندگی کند هرگز تکان نمیخورد. چون اصول دین مثل فونداسیون و پایه یک ساختمان است.
باور داشت که میتواند سفیر تشیع در آن طرف مرزها باشد!
18سالگی از کمبریج دعوتنامه داشت. اما نه خودش طاقت دوری از خانواده را داشت و نه آنها طاقت دوری از دخترشان را. ۴ سال گذشت. کارشناسی را گرفت و حالا از طرف هیئت علمی برای حقوق انفورماتیک بورسیه شده بود تا به کانادا برود و ۴ سال بعد برگردد. هیچکس فکر نمیکرد این موقعیت را نپذیرد. اما زندگی با داشتن حجاب برای مریم در آن اقلیت سخت بود. بهخصوص اینکه در آزمون مشاور حقوقی سازمان ثبت و کانون وکلا هم قبول شده بود و میتوانست در اینجا موقعیت خوبی داشته باشد. ۱۰ سال سابقه وکالت و کلی فرازونشیب را پشت سر گذاشت و اینبار بورسیه آلمان شد. با استعدادی که استادش در او سراغ داشت، ایمان داشت که او میتواند ۲ دوره را در کوتاهترین زمان ممکن بگذراند. بهعلاوه آنجا به تخصصش هم نیاز داشتند. اینبار قبول کرد. دیگر خودش را آنقدر محکم میدید که میتوانست حتی سفیر تشیع در آن طرف مرزها باشد! بهمحض اینکه پایش به آلمان رسید در مسجد امام علی(ع) مرکز اسلامی هامبورگ نماز خواند. همان مسجدی که تصویر شهید بهشتی را هرگز از یاد نخواهد برد.
اینهمه اراده و اعتقاد او برایم قابل ستایش است
این بانوی فرهیخته و نخبه که سالها در کشوری اروپایی زندگی کرده است، بهصراحت میگوید:« در آنجا حضور بانوان محجبه در برخی از مکانهای ورزشی ،آرایشگاهها و حتی استخرها غیرممکن است چراکه نمیتوان از عدم حضور آقایان مطمئن بود و یک بانوی محجبه مجبور است برای حفظ ارزشهای دینی خود از حضور در این فضاها خودداری کند.» او خودش ورزشکار است و در ورزش شنا حرفهای زیادی برای گفتن دارد. اما هرگز حاضر نشد به بهانه رتبه آوردن و قهرمان شدن خط قرمزهایش را رد کند و پا روی ارزشهایش بگذارد.اینهمه اراده و اعتقاد او برایم قابل ستایش است.
خط قرمزها را رد نکنید
دلم میخواهد راه اینهمه مهار و تعهد را بگوید. نمیدانم شاید برای این است که گاهی برای برخی افراد رد کردن خطوط قرمز چندان پربها بهنظر نمیرسد.« یک سری از خانم ها دوست دارند خط قرمزها را رد کنند، یک سری هم دوست دارند رد نکنند، اما آن طرفش بایستند! این دسته بهنظر من خطرناکترند. کسی که تکلیفش معلوم است دیگران هم تکلیفشان با او معلوم میشود. اما مثلاً کسی میگوید پوششی را انتخاب کنیم که هم دنیا را داشته باشیم هم آخرت را ! خب این فرد تکلیفش معلوم نیست.نظام ارزشی ما باید برپایهی اولویتها باشد. خانمهای ما اول باید هویتشان را بشناسند. باید اول ببینند چه کسی هستند، بعد ببینند چه حق و تکلیفی دارند.»
نظام ارزشی ما باید برپایهی اولویتها باشد
چرا فکر میکنیم که باید همهجا حضور داشته باشیم؟ این تفکر غلطی است! نقاشان با اشاره به اینکه اگر نظام ارزشی ما برپایهی اولویتها باشد اصلاً احتیاجی نیست که ما همهجا باشیم، به حضور بی ضرورت زن در جامعه و لزوم حذف آن اشاره می کند و می گوید:« من در بحث مادری همیشه میگویم که اگر رئیسجمهور هم باشید باز هم اینقدر اهمیت ندارد که بیایید کودکتان را تا ۳ سالگی به مهدکودک یا کسی بسپارید و به کارتان برسید. شما باید بدانید پروراندن یک انسان از هرچیزی مهمتر است و شخصیت انسان تا ۳ سالگی شکل میگیرد و بقیه آن شاخوبرگ است.» این بانوی فرهیخته معتقد است ما اگر زنان جامعه را به ۳ طبقه دستهبندی کنیم آنهایی که خیلی تأثیرگذار هستند بخش اندکی را تشکیل میدهند. قشر عظیمی کارمند هستند و در دفاتر، وزارتخانهها و مواردی از این قبیل مشغول به کار. کارهایی که اکثرا ًضرورتی به حضور خانمها نیست و آقایان هم میتوانند آن ها را انجام دهند.
او درباره مسئله اشتغال به بهانه رفع نیاز مالی هم میگوید:« شاید برخی معتقد باشند از لحاظ اقتصادی به آن کار نیازمندند اما با توجه به خیلی خطرات و ضررهای احتمالی بخش زیادی از درآمدی هم که کسب میشود باید صرف همان ضررها شود. مثلاً هزینه برای مهدکودک فرزندان و میبینیم که این اصلاً مقرونبهصرفه و عاقلانه نیست.»
یک زن آگاه باشید
نقاشان به یک باور اشتباه در بین زنان جامعه اشاره میکند و میگوید:«این که من میخواهم در جامعه باشم تعبیر اشتباهی است! اگر میخواهید در جامعه باشید باید یک زن آگاه باشید ،نه اینکه حتماً حضور فیزیکی داشته باشید. شما میتوانید بهعنوان یک نویسنده، مترجم، برنامه نویس و بسیاری مشاغل دیگر در خانه بنشینید و این فعالیت ها را انجام دهید . مگر در جاهایی که حضور زن واجب است. مثل مشاغلی که احتیاج است خانمها به خانم مراجعه کنند؛ مثل پزشکان، پرستاران، مشاوران و یا معلمهایی که در مقطع دبستان هستند تا فرزندانمان چه دختر و چه پسر در فضای مادرانه تربیت شوند. این مشاغل ضرورت دارد ولی بعضی چیزها اصلاً ضرورت نیست.»
* زن آگاه زنی است که در مکتب فاطمی پرورش یافته است
وکیل پایه یک دادگستری و بانوی نخبه ایرانی میگوید:« دریک کلام زن آگاه زنی است که در مکتب فاطمی پرورش یافته و در لحظه، نفس خود را میشناسد و بهنحو احسن عمل میکند. مثل خانم حضرت زهرا(س) که خانهدار بود اما جاییکه ضرورت داشت خطبه فدکیه را در آن حد و جایگاه خواند. یا حضرت زینب (س).ایشان هم در جاییکه ضرورت داشت آنطور افشاگری میکند. البته ما نمیخواهیم یک نسخه کلی برای همه بانوان و یا حتی یک زن در تمام مقاطع زندگی بدهیم. ممکن است در زمانی و در فرازونشیب زندگی، موقعیتی ایجاب کند که فرد فقط بهعنوان یک مادر یا همسر باشد. اما در موقعیتی دیگر این نقش کمرنگ شود و او بتواند فعالیت اجتماعی قوی داشته باشد.»
پیشنهادی برای تعلیم آموزه های دینی به نسل نوجوان و جوان
«ما بهجای اینکه برای هر قفلی کلیدی به بچههایمان بدهیم باید یک شاهکلید به آنها بدهیم تا همهجا بتوانند قفل های زندگیشان را باز کند که آن شاهکلید جهانبینی است. شما یک ماشین لباسشویی بخرید، باید کاتالوگش را بخوانید تا بدانید چطور با آن کار کنید. اگر آن را نخوانید و آزمونوخطا کنید خراب میشود. چطور ممکن است انسان بهعنوان یک موجود پیچیده کاتالوگی نداشته باشد؟! خداوند که خالق انسان است قرآن را بهعنوان کتاب راهنمایی برای این موجود پیچیده فرستاده است.»
من هر کس را که بخواهم هدایت میکنم
مریم از تجربههایش میگوید. از اینکه از سرچشمه شروع کرده و به سراغ قرآن و نهجالبلاغه رفته است .او میگوید:« قرآنم را تابهحال چند دفعه صحافی کردهام! آن را عین یک کتاب درسی میخوانم. زیر برخی آیات خط میکشم. حاشیه مینویسم. بارها پیش آمده که بهدنبال معنی و تفسیر کلمهای ، همهجا را جستجو کردم، حتی کتابهای اهل سنت. و اینها باعث شده که به من یک دید وسیع داده است.» او میگوید:«تفسیر اینکه خداوند میفرماید من هر کس را که بخواهم هدایت میکنم، فرق گذاشتن بین انسانها نیست. بلکه هر کس خواهان هدایت باشد مورد لطف خداوند واقع میشود.» و به سخنی از آیتالله بهجت اشاره می کند که:« اگر واقعاً خواهان هدایت باشی در و دیوار برایت استاد میشود!»
او درس را تنها بهانه میدانست و رسالت خودش را در شناساندن تشیع به جهان می دید. به مرکز اسلامی هم رفت. اما انگار کاری از پیش نرفت! ولی او کسی نبود که زانوی غم بغل بگیرد و کاسه چه کنم در دست. پشیمانی هم اصلاً و ابداً در کارش نبود که نبود . تصمیم گرفت یک مرکز اسلامی سیار شود! همین هم شد. او همیار دادستان و قاضی بود. در ۸ دادگاه بینالمللی نفتی با حجاب ظاهر شد و نه تنها سرش را بالا می گرفت بلکه طوری رفتار میکرد که به مردم بفهماند:« شما هنوز به آنچه که من رسیدهام نرسیده اید!» او حتی در کلیسا با کشیش هم مباحثه می کرد و با افتخار می گفت:« اگر جواب سوالی را نمی دانید بیایید از نهجالبلاغه ما بپرسید!» او همچنین در کنفرانس زیباییشناسی آلمان زن اوکراینی را درباره حجاب متقاعد کرد. او خودش را یک مرکز اسلامی سیار در کل آلمان و اروپا میدانست و در روزهای بودن در آنجا از هر فرصتی برای تبلیغ دین اسلام و تشیع بهره می برد. مریم به ایران برگشت. با اینکه بورسیه آلمان بود و اصلاً تقاضایی برای بازگشت نداشت! در پاسخ این سوال که آیا یک روز به آلمان برمیگردی یا برای همیشه در ایران میمانی میگوید:« ما سربازیم و هر روز از امام میپرسم که چه کار کنم و به کجا بروم؟ هر چه امام حواله کند همان است!»
*به امید عاقبت به خیری
نقاشان در تمام طول صحبت گاهوبیگاه از امید برای عاقبت بخیری میگوید. اینکه هر سال عرفه که میرسد از خودش میپرسد :«نکند من هنوز خودپرست و نفس پرستم؟!» و تمام باورها و عقایدش را زیرورو میکند و به قول خودش آنها را شخم میزند، به این امید که عاقبت بخیر باشد. به قول خودش یک دوستت دارم به خدا گفته است و به پای این ابراز عشق ایستاده است.
پایان پیام/