اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

فرهنگ  /  حماسه و مقاومت

به محسن صاحب‌الزمانی می‌گویند: «شهید خوش‌قول»

محسن صاحب‌الزمانی، طلبه غواص و تخریبچی میدان مین، اهل قوچان بود. وقتی می‌خواست به جبهه برود، پدرش به او اجازه 45 روزه داد که به خانه برگردد. محسن قبول کرد و رفت. درست 45 روز بعد، پیکر مطهرش را آوردند.

به محسن صاحب‌الزمانی می‌گویند: «شهید خوش‌قول»

به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، شهید محسن صاحب‌الزمانی، طلبه غواص و تخریبچی میدان مین، هر بار که به جبهه  می‌رفت عشق به شهادت در جان و دلش اوج می‌گرفت. در آخرین اعزام، پدرش یعنی حجت‌الاسلام شیخ علی اکبر صاحب‌الزمانی استاد حوزه قوچان و کاتب قرآن و شاعر اهل بیت به او می‌گوید: ۴۵ روز بیش‌تر اجازه حضور در جبهه‌ها را نداری. محسن به پدرش قول می‌دهد که ۴۵ روزه به منزل بازگردد. در اعزامی که سه ماهه بود همه متحیر بودند که او چگونه می‌خواهد در میانه مأموریت، جبهه را رها کند و به خانه برگردد تا به قولش عمل کند.

حیرت آور است که ازتاریخ اعزام تا زمانی که بدن پاکش را به شهر قوچان برده و به خانواده‌اش تحویل دادند، دقیقاً ۴۵ روز می‌گذشت. او در مقطعی از عملیات کربلای ۵ در سحرگاه ۲۳ دی ماه ۱۳۶۵ شربت شهادت نوشید.

اما بشنوید از این جوان خوش‌قول! در اعزام آخر، حداقل هفته‌ای یک بار، همه دوستان و همشهری‌های گردان، برای رفع خستگی و تفریح و تماس با خانواده به مرخصی می‌رفتند و او به بهانه اینکه کار دارد، بهانه می‌آورد در قرارگاه می‌ماند، لباس بچه‌ها را می‌گرفت و می‌شست. همچنین اوقات فراقت محسن، معمولاً به مطالعه و تفکر می‌گذشت و به زهد و عبادت در گردان شهره بود.

جای گرم و نرم را دوست ندارم!

محسن معتقد بود طلبه‌ای که نماز شب نخواند، نمی‌تواند ادعا کند سرباز امام زمان است. برای همین، گاهی که به درخواست پدر و مادر شب را در منزل می‌ماند و هنگام خواب مادر برایش رختخواب گرم می‌انداخت، برای حفظ ظاهر روی رختخواب می‌خوابید. وقتی پدر و مادر تنهایش می‌گذاشتند، رختخواب گرم را جمع می‌کرد و روی فرش می‌خوابید.

پدرش نقل می‌کرد: شب‌ها که به محسن سرکشی می‌کردم، می‌دیدم محسن رختخوابش را جمع کرده و روی زمین خوابیده. یک بار از او پرسیدم، محسن جان چرا روی زمین می‌خوابی؟ بی‌تمایل و از سر احترام پاسخ داد: می‌ترسم رختخواب گرم و نرم، خوابم را سنگین کند و نتوانم برای نماز شب از جا بلند شوم. بعد، اشاره کرد که از این مطلب به مادرم چیزی نگو.

پایان پیام/ ت 20

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول