به گزارش خبرگزاری فارس از شهرکرد، حامد اصغرزاده مرغملکی با سه عکس از سبک زندگی مردمان چهارمحال و بختیاری در جشنواره عکس صربستان شرکت داشته که یک عکس او بهعنوان عکس برتر این جشنواره معرفی شده است.
این هنرمند مرغملکی موفق به حضور در جشنواره عکس «ماریا لویس» اسپانیا و برنده بهترین عکس در چند جشنواره خارجی عکس همچون «shortcut» در صربستان و «sufranbolu» در ترکیه و چند جشنواره داخلی شده است.
گفتنیست داوران بیست و یکمین دوره جشنواره بینالمللی عکس «Shortcut» صربستان نیز عکس Nomadic Life اثر این هنرمند را شایسته جایزه اول خود دانستند.
فیلم «سنگ کاغذ آدم» و مستند «بیهوشی» که روایت شهید مدافع حرم محمدحسن قاسمی است، کتاب«گزینش» و اجرای نمایش «دانتون» نیز از دیگر افتخارات حامد اصغرزاده مرغملکیست.
در ادامه گفتوگوی خودمانی با این جوان هنرمند را میخوانید:
بیوگرافی
حامد اصغرزاده مرغملکی هستم متولد سال ۱۳۷۰، لیسانس سینما گرایش کارگردانی دارم و در مقطع کارشناسی ارشد، ادبیات نمایشی خواندم.
سید اسماعیل موسوی یکی از عکاسان شاخص و نخبگان عکاسی چهارمحال و بختیاری که در جشنوارههای بینالمللی نیز افتخاراتی دارد، اولین، بهترین و تاثیرگذارترین استاد من در این مسیر بود.
استاد موسوی عکاسی مستند اجتماعی را به من پیشنهاد داد و بسیار مشوقم بود. در طول این سالها از اساتید خبره دیگری هم بهرهمند شدم و در این بین گاهی فیلم کوتاه و مستند نیز میساختم.
پدری که جهت داد
از کودکی به واسطه پدرم، شهید علیاصغر اصغرزاده که عکاس و مستندنگار بود با عکاسی و فیلمبرداری آشنا بودم و خاطرات خوشی در تاریکخانه عکاسی با او دارم.
پدرم انسانی بسیار اجتماعی بود که نام نیکی از وی به جا مانده و علاقه و مهارت او در این هنر، ناخودآگاه روی من تاثیر داشته است.
شهید اصغرزاده نظامی و از همان ابتدا حجب و حیایی بینمان بود. شاید علنی تشویقم نمیکرد اما به خاطر دارم زمانی که نوجوان بودم به هیئت میرفتم، یک روز که از هیئت به خانه برگشتم پدرم مرا در آغوش گرفت و به شدت گریست. تاثیر این کار او از هر تشویق کلامی به مراتب بیشتر بود.
خصلتهای رفتاری پدرم در ذهنم باقی مانده، شاید دستوری یا کلامی چیزی نمیگفت اما از رفتارش خیلی آموختم.
فصل مشترک تمام عکسهایش از زمان جنگ تحمیلی تا درگیریهای کومله در کردستان، مردم بود.
عکسی که مردم در آن نباشند نمیخواهم
در بسیاری از انجمنهای هنری، مکتب فکری یک حلقه مفقوده است. داشتن ایدئولوژی شخصی لازمه هر کار هنریست.
بسیاری از صحنههای خوبی که در راستای تعاریف فکریام نبوده، ثبت نکردهام. عکسی که مردم در آن نباشند نمیخواهم.
هنگام انتخاب سوژه، صحنه زیبایی که عنصر انسان در آن نباشد انتخاب نمیکنم و در مجموعه عکسهایم مستند شهری بسیار کم است.
معتقدم اجتماع از خانه خودمان شروع میشود و پیش میرود. حتی یکی از عکسهایی که از پدربزرگ و مادربزرگم گرفته بودم به یک جشنواره خارجی راه پیدا کرد.
در تمام سالهایی که تهران زندگی کردهام، هیچوقت عکسهای خیابانی به دلم ننشسته است.کماکان دغدغهام عشایر و روستاییان هستند، دردی که این مردم دارند را با تمام وجود لمس میکنم. پدربزرگم کشاورز بود، زحمات این قشر را به عینه دیده و حس کردهام. هنوز با افرادی از این جنس راحتتر ارتباط برقرار میکنم.
اخلاق و مذهب همپوشانی دارند. میبینید که بچههای هیئتی و جهادی پای ثابت همه کارهای مردمنهاد هستند. رابطهام با هیئت نیز در نگرشم به مردم بیتاثیر نبوده است.
به دوربینم دلبستگی عجیبی دارم. با همین دوربین از کسانی عکس گرفتم که شهید شدند.
مستند رفیق شهید
با رفقا در تپه نورالشهدا جمع بودیم که خبر شهادت محمدحسن رسید. خیلی بهم ریختم. دوربینم مثل همیشه همراهم بود. از همان لحظه که خبر شهادتش را شنیدم سنگینی دِینی که به این شهید داشتم را روی دوشم احساس کردم.
ساخت مستند در همان لحظه آغاز شد. از حال و هوای بچهها هنگام شنیدن خبر شهادت تا زمانی که پیکر شهید وارد خاک ایران شد، همه را ضبط کردم.
از قبل فیلمها و مستندهای مربوط به دفاع مقدس و شهادت را دنبال میکردم. در اکثر کارها نگاه به شهید کلیشه بود. اغلب شهدا را فرشتههایی نشان میدادند که از آسمان به زمین آمدهاند و از همان ابتدا قرار بر شهادتشان بوده است.
اما نگاه من متفاوت بود. من با رفقای شهیدم تفریح میکردم، به پارک و سینما میرفتیم و...
تفاوت این بود که در لحظه حساس انتخاب، محمدحسن انتخاب خودش را کرد.
وقتی شهید را از ابتدا در فضای دیگری نشان دهیم، مخاطب خود را از آن شهید جدا میکند و این حس که نمیتوان به آن شخصیت نزدیک شد در مخاطب تقویت میشود.
برای اکران مستند محمدحسن بچههای هیئتی و هنری با هم آمده بودند. ابتدای فیلم ملودرام است و با خنده و خاطرات شهید آغاز میشود.
به نمایش گذاشتن ابعاد مختلف زندگی شهید باعث شد مخاطب با فیلم ارتباط برقرار کند و جذب شخصیت شهید شود.
بعد از گذشت حدود یکسوم فیلم، مستند وارد بحث تفکری شهید و بخش تراژدی آن میشود.
پایان فیلم حتی کسانی که شاید با این مکتب فکری و مقوله شهادت فاصله زیادی داشتند، منقلب شده بودند و با اشک سالن را ترک کردند.
هنری برای قضاوت آیندگان
هر هنری در مدیوم خود رسالتی دارد و انتظار میرود آن رسالت را تمام و کمال انجام دهد.
در هنر عکاسی مخاطب زیادی وجود ندارد و از نگاه من این هنر برای آیندگان است و در آینده قرار است مورد قضاوت قرار بگیرد.
یکی از رسالتهای اصلی هنر عکاسی بهویژه عکاسی مستند اجتماعی، ثبت حافظه جمعی از اجتماع برای آیندگان است.
تاثیر عکس در به تصویر کشیدن وقایع تاریخی انکارناپذیر است. همیشه سعی کردم زاویهای که از یک رخداد ثبت میکنم، زاویه چشم خودم باشد و هرگز قضاوت نکنم.
عکاسی فقط دوربین دست گرفتن نیست
کلیت تکنیکهای عکاسی به سادگی قابل یادگیریست، اما ارتباط برقرار کردن با سوژه اینطور نیست.
عکاسی فقط دوربین دست گرفتن نیست. هنرمند باید دارای مکتب فکری باشد و مجموع هنرهای مختلف میتواند به هنرمند نگاه ویژهای بدهد.
هنرمند تکبعدی نیست، شاید علت افول زایشها در هنر همین تکرارِ خود باشد.
دردِدل
هنرمندان و نویسندگان پرباری در استان داریم، اما آنچنان که باید از آنها حمایت نمیشود.
مخالف جذب نیستم، اما چرا باید بودجههای استان صرف افرادی شود که زندگی و کارشان در استان دیگریست؟!
پایان پیام/ ۶۸۰۳۸