اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

استانها  /  فارس

از عقل تا جنون، شکوه عشق را تماشا کن

عاشقان برای دیدار یار منزل به منزل قدم برمی دارند، دیداری که پیاده گام برداشتن برای آن بیشتر می چسبد و هرچه آفتاب تند و تیز کربلا بیشتر بر صورتت بتابد عمق این عشق را بیشتر درک می کنی، انگار باید آفتاب سوخته شوی، پاهایت تاول بزند و بی اعتنا باشی نسبت به آنهایی که عظمت این رستاخیز و حرکت عاشقانه خار چشمشان شده. آنها معنی عشق را نمی‌دانند اما تو که به سوی منزل عشق رهسپاری بگو اینجا چه چیزها دیدی از عشق و جنون؟

از عقل تا جنون، شکوه عشق را تماشا کن

به گزارش خبرگزاری فارس، شمیم دلنواز کربلا در همه جهان پیچیده است و عاشقان را به سمت حریم عشق فرا می خواند، عشقی از مأوای دل که معنایش حسین است.

برای آنان که عاشقند، دعوت شدن به محضر مولا حلاوتی دارد که تا جانشان رسوخ می کند، آن حلاوتی که  گرمای تند و تیز عراق  حریفش که نمی شود هیچ، بلکه شور این عشق را هم پرحرارت تر می کند.

وقتی به وادی کربلا وارد شوی می‌فهمی که معنای آمدن با پای دل چیست، آنگاه که پای جسم در مسیر حرکت با تاول ها لنگ می زند پای دل به میان می آید، دلی که فقط به یاد حسین طی طریق می کند؛ بی باک از تاول ها و هرم گرما، بی اعتنا به آنهایی که خروش این موج کلافه شان کرده و حرکت زوار را برای آب و نان مجانی می دادند، آنها بویی از عشق نبرده اند که اگر معنای عشق را می دانستند دیگر دهان به یاوه باز نمی کردند.

 

آدم هایی که از فرسنگ ها دور، قید استراحت در خانه و خوابیدن زیر کولر را زده اند مگر می توانند برای لقمه نانی راهی شده باشند؟ کدام عاقلی برای یک وعده غذای رایگان مشقتِ این سفر را به جان می خرد؟!

این حرکت معنایش فقط عشق است عشقی که  هرسال بیشتر از قبل عالم را گرفتار می کند و آنان که وجودشان از نبود نور این عشق تهی و تاریک است زبان به حرف های عبث می چرخانند تا مانع این جوش و خروش شوند، اما زهی خیال باطل.

رستاخیز عظیم

گوشه ای ایستادم و از دور نگرستیم به این سیل جمعیت روانه به سوی سرزمین تفتیده کربلا، این رستاخیز عظیم فوج فوج عاشق ها را گرد خود جمع کرده است از منِ ایرانی تا آن برادر عراقی، از نوزاد 40 روزه ای که  با پدر و مادرش برای زیارت همسفر شده است فارغ از آفتابی که سوی چشمانش را می زند، یا آن پیر سالخورده ای که کمرش خمیده است و بر عصایش تکیه داده است و دانه های درشت عرقی را که از پیشانی اش می چکد با چفیه اش پس می زند، لبانش را به جرعه ای آب تر می کند و دوباره راهی می شود.

در دایره عشاق امام حسین همه جمعند، حسین مختص یک سرزمین یا یک طیف و طبقه فکری نیست؛ حسین(ع) برای آن جوانی که تن و بدنش هم خالکوبی است مولا و معشوقی است که دعوت نامه آمدنش را امضاء کرده است، این جمعیت همه میهمان خوان امام شهید هستند.

 

این روزها که عاشقان اباعبدالله مشغول طی طریق در مسیر عاشقی هستند، آن اهریمن صفتان هم بیکار ننشسته اند، از شدت عالم گیری اربعین حسین به هراس افتاده اند و به هر دری می زند تا آن را به انزوا ببرند.

می خواهند حرکت راهیان سرزمین عشق را وارونه جلوه دهند و با تعبیر سخفیشان بگویند برای آب و غذای رایگان؟! اما حقیقت چیزی جز حرکت به عشق حسین نیست، این زوار که من همکلامشان شدم همه عاشق حسین(ع) هستند. عاشقانی که سختی می بینند اما خسته نمی شوند، چون رسم عاشقی خستگی ناپذیری است.

دشمنِ دوران از عاشورا تا الان

گرمای هوای عراق بدجور سوزان است، چند کیلومتری را طی کرده ام کمی برای استراحت نشستم، کنارم زائری از زائران اباعبدالله بود، زائری که موکب دار هم بود و حالا همشهری از آب درآمده بودیم و خوشحال مشغول گفتگو شدم.

_ عجب هوای گرمی، حاج آقا زوار را می بینید چه بی اعتنا به گرما حرکت می کنند  حالا بعضی ها می خواهند که این حرکت را برعکس تعبیر کنند!

• تا بوده برای زیارت امام حسین مشکل تراشی می کردند، حتی همان زمان ائمه(ع) هم دستگاه های خلافت جور مشکل تراشی می کردند تا مانع این زیارت شوند، تاریخ کم از این کارشکنی ها را به خود ندیده است، از همان عاشورا که با فریب و تهدید مقابل امام حسین صف کشیدند و شهیدش کردند تا امروز که رسانه های معاند هم شگرد همان دشمن را برای اربعین  و زیارت امام حسین به کار می برند.

ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست

_ حاج آقا نمازی، حتمأ شنیده اید که می گویند برای آب و غذای مجانی راهی می شوند، آیا واقعأ فکر نمی کنند یک پرس غذای رایگان به این مشقت  می ارزد یا نه؟!

• حاج آقا لبخندی می زند با یک بیت شعر معنا را می رساند: ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست ; عِرض خود می‌بری و زحمت ما می‌داری

اینها مردم را نشناخته اند نه مردم ایران و نه مردم عراق را هیچ کدام را نشناخته اند، مردم که برای آب و غذا نمی آیند، همه به عشق امام حسین و زیارت امام حسین می آیند، خیلی ها بودند که فقط برای یک عرض ارادت  به محضر امام حسین آمدند یک شب ماندند زیارت کردند و برگشتند تا جا برای دیگر زائران باز شود.

آن برادر عراقی با خلوص نیت، تمام دارایی اش را جمع کرده و در اختیار زائران قرار می دهد، خانه اش را آماده می کند برای زائران با جان و دل از زائران امام حسین پذیرایی می کنند، حالا این وحدت و این حب الحسین یجمعنا دشمن را به ستوه در می آورد و می خواهد که اجتماع اربعین را بر هم بزند.

عشق به حسین پرحرارت تر از گرمای عراق

حاج آقا نمازی می گوید: امام حسین (ع) مرکز عشق است، در مرکز عشق سختی ها وجود دارد اما خستگی ها راهی ندارد، همه اینها مقدمات و تمرین برای ظهور است، امروز این زائران با پای دل و عشق می آیند با امام حسین تجدید بیعت می کنند و آماده می شوند برای ظهور.

شما ببینید گرمای هوا عراق، ازدحام جمعیت اینها همه سختی است اما نه برای آنهایی که عاشق امام حسین هستند، عاشقان امام حسین از سنخ همان یاران وفادارش هستند که تا لحظه آخر با امام ماندند.

به رسم طبیعت اگر باشد، این گرمای سوزان و ازدحام جمعیت باید مانع از این گردهمایی عظیم شود اما می بینیم که هرسال شکوه و عظمتش بیشتر است و این همان وعده صدق پیامبر است که فرمود: « برای شهادت حسین(ع) در قلب های مؤمنان حرارتی ست که هرگز خاموش نمی شود»

پیاده با یک پا

حاج آقا نمازی برایم از زیبایی های این مسیر می گوید، مسیری که واقعأ مسیر عاشقی است و در میانشان گاهی عاشقانی را می بینی که حرکتشان تو را به حیرت وا می دارد مانند آن پیرمردی که حاج آقا نمازی اینطور روایتش می کند: در مسیر که  بودیم، چشمم یه یکی از زائران خورد پیرمردی بود با محاسنی سفید، پیشانی بند لبیک یا حسین که یک پایش قطع شده بود اما به شوق زیارت راه می آمد، وقتی دیدمش به یاد سرگذشت یکی از اصحاب اباعبدالله به نام مسلم بن اعرج که یک چشمش را از دست داده بود، رعشه داشت توان شمشیر زنی نداشت  اما خودش را به کربلا رسانده بود و با زبان و خطبه خوانی اش سپاه دشمن را به هم زد.

 

به آن پیرمرد گفتم اجازه می دهید شما را به دوش بکشیم و ببریم؟ گفت:  تا اینجا هم که آمده ایم کسی دیگری ما را به دوش کشیده است! می خواهم تا آنجایی که امام اجازه دهد جلو بروم سلامی بدهم و برگردم. اینها دیگر تفسیری ندارد جز عشق به امام حسین.

شکر خدا را که  در پناه حسینیم

عالم خوب تر  از این پناه ندارد

کربلا تو را زلال می کند

زائری که کوله پستی اش را بر زمین گذاشته، چشمش را به بارگاه امام حسین(ع) می دوزد به فکر فرو می رود قطره های اشک از چشمانش جاری می شود، کنارش می نشینم و می گوید: صفای عجیبی دارد، آدم دوست دارد فقط محو تماشایش باشد، اینجا آدم با خودش رو راست می شود، محل امنی برای خلوت کردن است.

_خلوت در میان این  جمعیت؟

• اینجا فکر آدم آزادتر است، آدم می تواند راحت از خودش بپرسد چرا پا به این مسیر گذاشته است؟ آیا هم پیمان حسین است؟! آیا بر سر عهد و پیمانش می ایستد یا ممکن است وسط راه جا بزند؟! اینجا فکرت اوج می گیرد درست مثل قلبت که وسعت گرفته و مهر همه زائران را در خود جا داده است؛ به این که اهل کجا هستند نژاد و اصل و نصبشان چیست کاری نداری مرز مشترکتان عسق حسین است؛  کربلا و اربعین و زیارت تو را زلال می کند، آرام آرام شبیه حسین می شوی و دعا می کنی که همیشه حسینی بمانی.

من به شوق حرم نفس می‌کشم

برق خوشحالی رسیدن به حرم وجود سعید را فرا گرفته است، لبانش می خندد و چشمانش  اشک شوق می ریزد،ده سال است که زیارت امام حسین نصیبش می شود و هربار مشتاق تر از قبل آرزوی زیارت دارد، به قول او تا نیایی نمی‌فهمی کربلا چیست اما وقتی که دعوت شوی دیگر تاب دوری را نداری، آنهایی که به کربلا می روند دلتنگی شان از کربلا ندیده ها بیشتر است.

هر سال می آیم تا جان در بدن دارم می آیم، به شوق حرم نفس می کشم و مشتاقم برای دیدار مولایم.

گزارش از : سیاوش ستاری

انتهای پیام/س

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول