به گزارش گروه دیگر رسانههای خبرگزاری فارس، جان جوزف مرشایمر یکی از استادان علوم سیاسی و روابط بینالملل معتقد است در امریکا یک سازمان امور خارجه غیرمنتخب وجود دارد که قدرت مخالفت با توافقها و درخواستهای رئیس جمهور منتخب را داشته و توان تحمیل کردن امور به او، به ناتو، اتحادیه اروپا و اوکراین را دارد، حتی آغاز یک درگیری همه جانبه علیه روسیه. اگرچه میرشایمر از روی ترس و احتیاط نامی از گردانندگان این سازمان به میان نمیآورد اما با نگاهی به پیشینه و کتابهای او براحتی میتوان حدس زد چه کسانی این تشکیلات جنگ طلب و تندرو را کنترل می کنند. آیا بنا به گفته میرشایمر احتمال وجود لابیهای قدرتمند دیگری هست که بر «تشکیلات امور خارجه» ایالات متحده تأثیرگذار باشند؟ دومینیک دلاوارد، افسر سابق اطلاعاتی ارتش فرانسه در یادداشتی که به تازگی در پایگاه «ریسو اینترنشنال» منتشر کرده به ابعاد این موضوع پرداخته است. بخشی از یادداشت او را در اینجا میخوانید.
با توجه به اظهارات میرشایمر و استفان والت میتوان گفت که لابیهای طرفدار اسرائیل که بر سیاست خارجی امریکا تأثیرگذارند به آیپک محدود نمیشوند؛ از جمله لابی پروتستانهای انجیلی و بیش از همه جنبش شناخته شده نومحافظهکاران که همواره خود را با مواضع فلسفی - صهیونیستی برجسته کردهاند، در جهتگیریهای سیاست خارجی امریکا بسیار پویا هستند، البته جریان تفکر نومحافظهکار خود دوحزبی است که بحث گرایش به دموکراتها و جمهوریخواهان پیش میآید. این جریان مانند آیپک در دهه ۱۹۶۰ به ابتکار روشنفکران یهودی در نیویورک ایجاد شد که «ایروینگ کریستول» و «نورمن پودهورتز» از چهرههای سرشناس آن بودند.
فوروارد، قدیمیترین روزنامه یهودی امریکایی، در یکی از مقالات خود بیان میکند: اگر جنبشی روشنفکرانه در امریکا وجود داشته باشد که یهودیان مدعی ابداع آن باشند، نومحافظهکاری است. این تفکر، بیشک اکثر یهودیان امریکایی عمدتاً لیبرال را به وحشت میاندازد. با وجود این نومحافظهکاری واقعیتی است که بهعنوان فلسفه سیاسی در میان فرزندان یهودیان مهاجر ایجاد شد و اکنون به نوههای آنها منتقل شده است.
سال ۱۹۹۷ نظامیترین بخش نومحافظه کاران اتاق فکری ایجاد کردند که نامش به خودی خود گویای یک برنامه کامل است :«پروژه ای برای قرن جدید امریکایی.» نفوذ نومحافظهکاران هرگز اینقدر قوی نبوده است، زیرا بسیاری از آنها از دوران ریاست جمهوری ریگان روی دولت فدرال سرمایهگذاری کردند و اکنون صاحب مناصب بسیار بالایی هستند. آنها در حال تألیف یک کتاب برنامهریزی تحت عنوان «بازسازی دفاع امریکا» هستند. هدف آنان یافتن تمامی ابزارها و به کارگیری شان برای گسترش رهبری جهانی ایالات متحده در قرن ۲۱ پس از جنگ جهانی دوم در همه زمینههای سیاسی ،اقتصادی و فرهنگی یا نظامی است.
ترس از افول در قرن مثلاً امریکایی!
۲۵ بنیانگذار PNAC (پروژهای برای قرن جدید امریکایی) در ۳ ژوئن ۱۹۹۷ بیانیهای منتشر کردند که در آن ۵ اصل بیان شده بود که دو مورد از آنها شایان توجه است: ۱) جلوگیری از ظهور یک قدرت رقیب ۲) امتناع از زوال قدرت امریکا، چرا که به زعم آنها اولین قدرت دموکراتیک جهان است. پروژهای برای قرن امریکایی جدید در حقیقت مانیفست نومحافظهکاران امریکایی است که راهبرد حکومت فدرال ایالات متحده امریکا را برای سده جدید در زمینههای دیپلماسی و امنیت ملی تدوین میکند. این دو اصل به تنهایی میتواند تشریح کننده دلایل تشدید روسیههراسی و چینهراسی و آسیبشناسی نومحافظهکارانی باشد که امروزه بر «تشکیلات امور خارجه امریکا» سلطنت میکنند و دستور کار خود را به رئیس جمهور امریکا، ناتو، اتحادیه اروپا و اوکراین تحمیل میکنند.
۱۰ نفر از ۲۵ امضا کننده بیانیه اصول PNAC مناصب بسیار مهمی در دولت جورج دبلیو بوش کسب کردند. در این زمینه افشاگری ژنرال امریکایی وسلی کلارک فرمانده سابق ناتو بین سالهای (۱۹۹۷-۲۰۰۰) بسیار تکاندهنده است؛ تمامی اسامی که او نام میبرد با نومحافظهکارانی مرتبط است که طی ۲۵ سال گذشته شدیداً بر مسأله روسهراسی دامن زدهاند که از جمله آنها پل ولفوویتز، کشیش اعظم «تغییر رژیم» است. منتقدان نومحافظهکاری این ویژگیها را به او نسبت میدهند: «تحقیرکننده سازمانهای چندجانبه گرا؛ ازجمله سازمان ملل، تمایل به کارگیری سریع نیروهای نظامی، کم تحمل برای دیپلماسی، تمرکز روی حفاظت از اسرائیل و توجه به خاورمیانه، اصرار بر لزوم اقدام یکجانبه ایالات متحده، تمایل شدید به درک جهان بهصورت دو قطب خوب و بد، یقین به حق بودن، بدبینی و سرسختی روی اشتباه. نومحافظهکاران ثبات جهان را بخوبی حفظ نمیکنند، بلکه برعکس حامی فضایل بیثبات سازی، حتی آشوبی سازنده هستند.»
شرط بندی روی اسب بازنده
چه کسی، با چه دلایل و اهدافی ایالات متحده، ناتو، اتحادیه اروپا و اوکراین را برای تداوم جنگ علیه روسیه تحت فشار قرار میدهد؟ این سؤالی است که جان مرشایمر، کارشناس مسائل ژئوپلیتیک ایالات متحده با تحلیل جریانهای پشت پرده در بحران اوکراین به آن پاسخ میدهد. این تحلیلگر برجسته که میلیونها مخاطب در جهان دارد، طی یک سخنرانی در ۱۷ آوریل ۲۰۲۲ در تلویزیون چینی CGTN (معادل سی.ان.ان چین) دیدگاهش را طی برنامهای زنده در این زمینه بیان کرد، اگر چه نظریاتش چندان باب طبع «ناتو» نیست، ولی اکثر این نظریات جدی گرفته میشود تا حدی که در مرکز مطالعات پیشرفته مؤسسه رابرت شومان، نهادی کاملاً آتلانتیک و اروپاگرا سخنرانی میکند. او که بواسطه مداخلات بی شمارش درخصوص جنگ اوکراین اکنون به شناخته شدهترین کارشناس مسائل ژئوپلیتیک تبدیل شده، به ۷ پرسش در خصوص جنگ اوکراین پاسخ داده است.
درواقع رژیم صهیونیستی ایجاد اسرائیل، موجودیتاش، امنیتش، رفاه نسبی و حتی بقای خود را مدیون اتحاد با امریکا دانسته و تمامی بودجهاش را از کمکهای مالی امریکا تأمین میکند. صهیونیستها موفق شدهاند در ایالات متحده از طریق آیپک، متحدان انجیلی، نومحافظهکاران، شبکههای سایان (یهودیان داوطلب برای کمک به موساد) و نفوذ رسانهای کنترل بسیار قدرتمندی بر امریکا داشته باشد. بنابراین رژیم صهیونیستی با چنگ و دندان از این موقعیت مناسب و حامیانش دفاع میکند. از آنجا که جهان تک قطبی تحت هژمونی دلار امریکایی برای اسپانسرهای مالی صهیونیستهایی که در رأس امریکا هستند، حامیان مالی بینالمللی، GAFAM (گوگل، اپل، فیس بوک، آمازون و مایکروسافت) و آزمایشگاههای داروسازی ایدهآل است و بهدلیل دیاسپورا (به معنای پراکندگی و دور بودن از مرکز اصلی) در سرتاسر کره زمین پخش شدهاند، پس میتواند نهایت سود را ببرد. پس چرا اسرائیل شدیداً حامی ایدئولوژی جهانگرایی نباشد؟ اما مشکل برای امریکا، اسرائیل و دیگر دست نشاندگان ناتو این است که این مدل جهانگرایی در معرض خطر قرار دارد، زیرا مبتنی بر ارزهایی (دلار و یورو) است که بیاندازه و بدون ملاحظه چاپ میشود و افزایش بدهی هنگفت ایالات متحده و اروپا که هر لحظه در حال انفجار است. از طرفی همزمان، تعداد زیادی از کشورها به رهبری روسیه و چین اکنون از تسلیم شدن مقابل ایالات متحده، قوانین فراسرزمینیاش، دلار و ناتو امتناع میورزند و این شرایط تنظیمی جدید به منظور تسویه بدهیها و ادامه مسیر هژمونی امریکا در یک جهان تک قطبی در قرن جدید را ضروری خواهد کرد.بنابراین، اگر هنوز به پیدایش جهانگرایی تک قطبی تحت هژمونی ایالات متحده و ناتو امیدی باشد، باید انتظار اتفاقی همچون از میان برداشتن پوتین را داشت. جنگ اوکراین از سال ۲۰۱۴ توسط نومحافظهکاران امریکا آغاز و رهبری شد، وضعیتی که برای همه طرفهای درگیر خطرناک است، زیرا مبارزهای تا سرحد مرگ است.
پکن و مسکو؛ خط مقدم ابتکار عمل
برای امریکا شرایط خطرناکی است اگر دلار نقش اصلی خود را در اقتصاد جهانی از دست بدهد، چرا که با سرعتِ فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۰ سقوط خواهد کرد. خطر بیخ گوش اسرائیل است که نمیتواند شاهد افول و فروپاشی قدرتمندترین متحد سیاسی و نظامی خود باشد؛ اتفاقی که منجر به از دست دادن کنترل دیاسپورای خود بر امور مالی جهان و شرکتهای چندملیتی و هزاران امتیاز دیگر میشود. برای اتحادیه اروپایی که مدتهای طولانی از امریکا و ناتو تقلید کرده و تسلیم آنها بوده و هیچ طرحی برای اجماع و رهایی خود ندارد، حتی برای ناتو که سخت مورد خشم روسیه قرار گرفته و توان تغییر نگاه تمسخرآمیز جهان نسبت به خود را ندارد. برای رژیم کییف، با نخبگان فاسد فعلیاش که پس از کودتای میدان توسط واشنگتن روی کار آمدند،کسانی که تمام کشورشان را روی امریکا-اسرائیل و ناتو شرطبندی کردند بار سنگین شکست احتمالی حامیان مالی خود را متحمل خواهند شد.وضعیت برای چین هم کمی نگرانکننده است که نمیتواند به ناتو اجازه پیروزی بدهد، زیرا میداند که پس از روسیه نوبت اوست. پکن ترجیح میدهد که امروز در کنار دوست روسی خود بایستد تا در صورت شکست یا تسلیم مسکو، در جنگ اقتصادی علیه ائتلاف غربی، بعدها تنها نماند. در نهایت برای روسیه و برای حاکمیتهای کل جهان (بیش از ۸۰ درصد جمعیت کره خاکی) شکست یا تسلیم مسکو خطرناک است، چرا که جهانگرایی تحت هژمونی امریکا، اسرائیل، ناتو و اتحادیه اروپا، یعنی (۱۲درصد از جمعیت جهان) پیروز خواهد شد.
منبع: روزنامه ایران
انتهای پیام/