اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

زندگی  /  آداب زندگی

شهید غدیر

شهید «سید محمدسعید جعفری» که به برکت انتشار زندگی‌نامه مکتوبش این روزها او را با نام «آقا سعید» می‌شناسیم، یک جورهایی می‌شود گفت نامش با غدیر گره‌خورده است. در شادی و طراوت غدیر و در قلب سرمای زمستان خانه پدری را گرمای حضور بخشید و ۲۸ سال بعد در غدیری دیگر همچون مقتدایش علی(ع) در حالی‌ که سر بر سجده داشت به مقام بلند شهادت رسید.

شهید غدیر

گروه زندگی - هانیه ناصری:در این شب‌ها و روزها که زمین و آسمان یک ‌صدا عشق به ولایت را فریاد می‌زنند و با شور و سرمستی این‌همه بندگی را جشن می‌گیرند، گفتم شاید کم‌لطفی باشد از مردان عمل در این میدان یاد نکنیم؛ مردانی که مرز حرف و عمل را با خط سرخ شهادت شکستند و مصداق بارز با ولایت تا شهادت شدند و شاید این روزها ماجرای شهید «سید محمدسعید جعفری» که از تبار سادات است و نامش با غدیر گره خورده شنیدنی باشد. مردی از خطه کرمانشاه؛ سرزمینی که غیرت و دلیری مردانش زبانزد است.

نوزادی که نامش محمدسعید شد

روز ۱۸ بهمن ۱۳۳۱ مصادف بود با عید غدیر خم و خانه سید در قصرشیرین شور و حال عجیبی داشت. آمدن محمد سعید در سرمای قلب زمستان، گرمابخش خانه جعفری شد. نوزادی که نامش محمدسعید شد تا به برکت نام سعید، سعادت شهادت در سرنوشتش رقم زده شود.

اولین‌ سخنرانی به عشق مولایش علی(ع)

انقلاب و روزهای پرهیاهویش نام سید را خوب به یاد دارد. در کتاب خاطرات  مسجد آیت‌الله بروجردی کرمانشاه، روز ۱۳ رجب سال ۱۳۴۳ برگی زرین است.

 آن روزها سید محمدسعید ۱۲ ساله بود، یک جورهایی مثل «بهنام محمدی» و «حسین فهمیده» که نوجوانان بنام دفاع مقدس اند و یا  «علی لندی»  که این روزها نامش ورد زبان نوجوانان ده دوازده‌ساله شده است.سید محمدسعید آن روز بر روی منبر رفت و برای اولین‌بار به عشق مولایش علی(ع) در شرح خطبه‌ای از نهج‌البلاغه برای مردم کرمانشاه سخنرانی کرد؛ مردمی که سال‌ها بعد او را در لباس فرماندهی سپاه دیدند.

 

بصیرت  از همان کودکی و نوجوانی

محمد سعید از همان سال‌های پیش‌از انقلاب مبارزه با ظلم و طاغوت را آغاز کرد. بصیرت و آگاهی، لازمه صلابت و قدرت برای پیروزی است، چیزی که او از همان کودکی و نوجوانی با خود داشت. به قرآن و معارف دینی و البته در کنار آن به امور سیاسی تسلط ویژه‌ای داشت. نقش او در مدیریت و اجرای فعالیت‌های انقلابی و مبارزه با طاغوت با برگزاری جلسات سخنرانی و تکثیر و توزیع اعلامیه بسیار مؤثر و چشمگیر بود.

آن روزها کرمانشاه ناامن شده بود و تشکیل کمیته‌های انقلاب در اوج ناامنی و در بحبوحه پیروزی انقلاب در مهرماه ۵۷؛ ماه‌هایی که دیگر پهلوی آخرین نفس‌ها را می‌کشید، کار بزرگی بود و اینها یعنی  سید همیشه گوش به فرمان مقتدایش بود.

نقاط درخشان زندگی سید محمد سعید

خوش صورت بود  و خوش سیرت و خلق خوشش دلربا.حتی میان اهل سنت و اهل حق. اصلا نفوذ کلام عجیبی داشت و بسیار بر مردم اثرگذاربود. او به مبارزه و مناظره با مروجین مکاتب انحرافی ، موسیونرهای مسیحی و مبلغان بهایی و گروه وحدت نوین جهانی می‌پرداخت .عضو  شورای یاوری تهی‌دستان بود که با همکاری علما ، بازاریان و ثروتمندان خیّر کرمانشاه تشکیل شده بود . او  نقش مهمی در یاری رساندن به شهید چمران باحکم تاریخی امام در شکستن حصر پاوه داشت .در تاسیس حزب الله کرمانشاه و نهضت اسلامی دانشجویان غرب کشور پیشتاز بود. در تشکیل پیشمرگان کرد مسلمان و  جلوگیری از ورود نیروهای مجاهدین خلق در دور اول انتخابات مجلس شورای اسلامی کرمانشاه و فعالیت های برون مرزی در لبنان و عراق و افغانستان  نقش اساسی داشت.

رهبرش او را شهید پیشرو نامید

آخرین روز از شهریور ۵۹ در کمال ناباوری آسمان تهران سیاه شد و مردم رنج‌کشیده ای که هنوز طعم شیرین پیروزی بر کامشان ننشسته بود مهیای دفاعی دیگر شدند بماند که محمدسعید یک‌سال پیش از آغاز این نبرد تحمیل شده خطر حمله‌ی عراق با به رئیس جمهور وقت داده بود و در مصاحبه اسفند ۵۸ روزنامه اطلاعات هم حرف‌هایش را زده بود.

او از سوی رهبر انقلاب شهید پیشرو نام گرفت و حضور او در جبهه های غرب در همان اولین روزهای جنگ هم مهر تاییدی بر پیشرو بودن اوست.

مقام معظم رهبری در سفر سال 1390 به کرمانشاه فرمودند:«شهید سید محمدسعید جعفری شهید پیشرو و پیشتاز با جمع رفقای خودش رفتند از پادگان لشکر سنندج دفاع کردند، فهمیدند که معنای این دفاع و تسلط ضد انقلاب بر یک پادگان نظامی چیست. این زود فهمیدن به وقت فهمیدن، به هنگام عمل کردن و پاسخ به نیاز دادن، این آن نقطه برجسته ای است که نباید مغفول بماند».شهیــد سپهبد علی صیاد شیرازی هم که  در سال ۱۳۵۰ با محمد سعید آشنا شد  می‌گوید: «آشنایی من با سعید آغاز آشنایی من با مربیان دینی بود سعید برای من همچون پلی بود به جهان معرفت و معنویت.»

جلسات درس نهج البلاغه در شب‌های نبرد خط مقدم

طنین صدای سعید  هنوز هم در گوش زمین و آسمان خط مقدم در ارتفاعات قراویز به گوش می رسد. ازهمان شب های حضور برای دفاع. سعید شاگرد مکتب ولایت بود و شاید جلسات درس نهج البلاغه در شبهای نبرد خط مقدم، گوشه ای از عاشقی و ارادتش به مولایی بود که تمام زندگی اش را به او اقتدا کرد.

خط مقدم و انفجار مین تنها بهانه بود  برای غدیری ماندنش

از محمد سعید گفتیم، از علم و حلمش، از اقتدار و ایثارش، از شهامت و صلابتش، و حالا از سعادتش بگویم؛خط مقدم جنگ بود وارتفاعات قراویز شاهد!

سعید اهل قرار نبود و بی قراری کار همیشگی اش. اما نه برای خودش که اگر اینطور بود صالح آن روزها ۵ ساله بود و شیرین زبان. یک بابا گفتنش دل برای سعید نمی گذاشت.اما پیکر بچه ها آن طرف،در عمق  جبهه دشمن  مانده بود.  مگر می شد سعید این طرف باشد و آرام؟باید دست به کار می شد. و البته که شد.ای کاش آن شب غدیر نبود! شاید اگر نبود  تقدیر سعید رفتن نمی شد.اما نه!خط مقدم و انفجار مین تنها بهانه بود  برای غدیری ماندنش. ۲۸ سال از آمدنش در یک روز سبز غدیر گذشت تا غدیری دیگر آمد.۵ آبان ۱۳۵۹ و سید محمد سعید  همچون مقتدایش علی(ع) درحالی‌که سر بر سجده داشت به مقام بلند شهادت رسید.تشییع باشکوه و نماز علمای کرمانشاه بر پیکرش هم بدرقه ای شد برای رفتنش.

نائب الزیارة شدی،از قول من هم سنگ نوشته اش را بخوان!

اگر روزی بر سر مزارش رفتی و نائب الزیارة شدی،از قول من هم سنگ نوشته اش را بخوان! آیت ا… سید مرتضی نجومی به خط خوش بر سنگ مزار سید نوشت:«درود بر تو ای عزیز روزگار و ای ابا صالح» و«لقد عشت سعیدا و مت سعیدا و ستبعث بعدا حیاً سعیدا»

انتهای پیام/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول