به گزارش گروه دیگر رسانههای خبرگزاری فارس، سلام فرمانده را میتوان پدیده فرهنگی مهم بهار ۱۴۰۱ توصیف کرد. رخدادی که گسترش و دامنه تاثیر آن از مرزهای جغرافیایی ایران هم فراتر رفت و در هند، بحرین، عراق و لبنان هم در حال بازتولید است. این رخداد مایه شگفتی اهالی علوم اجتماعی را فراهم آورده است. به همین دلیل مجموعه فرهنگی کتابشهر بهارستان با برگزاری نشستی با حضور سجاد صفارهرندی، مدیر پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی حوزه هنری و محمدصادق علیزاده، روزنامهنگار فرهنگی به بررسی این رخداد فرهنگی پرداخت.
در ابتدای این نشست، محمدصادق علیزاده با بیان اینکه بررسی این قبیل رویدادها از منظر ارتباطات آیینی بهشدت جذاب جلوه میکند، گفت: این مکتب، جدیدترین مکتب ارتباطاتی است که به هندسه و چینش شبکه ارتباطاتی جامعه بهعنوان یک شبکه منتزع از جامعه نگاه نمیکند و سلام فرمانده از منظر ارتباطات آیینی بهشدت قابل تحلیل است.
آدرس غلط دادن با پروپاگاندا
در ادامه این جلسه سجاد صفارهرندی هم با تاکید بر اینکه در رخدادهایی مثل سلام فرمانده، فراتر از خود سرود و چیزی که حول آن شکل گرفته و ایجاد شده است را باید یک پدیده بدانیم و اعتراف کنیم درباره این پدیدهها کم میدانیم، گفت: «مشکل اول من با تبیینهایی که اتفاق افتاده است اینکه میخواهند عجیب و شگفتی بودن این پدیده را نفی کنند. این انکار و داعیه علم داشتن چیزی است که ما را از نزدیک شدن به خود این پدیده و رخداد و تجربه آن باز میدارد.»
وی با نقد دیدگاه کسانی که این رویداد را پروپاگاندای حاکمیت توصیف میکنند، افزود: «اگر بهواقع یک سیستم دارای چنین توانایی بود، علیالقاعده باید جمهوری اسلامی مثلا سالی یک سلام فرمانده تولید میکرد. این نوع تبیینها نمیتواند به عمق موضوع و بهواقع مطالب پی ببرد و تبیین کند.»
وی افزود: «بخشی از این سوءبرداشتها و ارزیابیهای نادرست چه مثبت چه منفی این است که پدیده را از حد و اندازه خودش یا از جایگاه و مقام خودش خارج میکند و براساس این کار درباره آن قضاوت میکنند. مثلا برای من خیلی عجیب است که چرا باید کسی سلام فرمانده را در ترازویی بگذارد که بخواهد با ملاصدرا مقایسه کند.»
این دانشآموخته جامعهشناسی دانشگاه تهران با بیان اینکه از نظر من سلام فرمانده متعلق به اشعار کودکانه عامهپسند است، ادامه داد: من در فرهنگ عامهبودنش تخفیف و تحقیری هم نمیبینم. مساله، طبقهبندی امور است. وی با تاکید بر اینکه اگر به موقعیتی رسیدیم که از دل بدنه مذهبی ما یک کار میتواند بجوشد که خصوصیات عامهپسند را پیدا کند باید بهمثابه دستاورد با آن برخورد کرد نه بهمثابه نشانه زوال و انحطاط، افزود: مهمترین نکته من در کل این دعواها این است. ما باید داشتههای جمعی، جبههای، ملی و تمدنی خودمان را بهجایی بیاوریم و به رسمیت بشناسیم و متاسفانه این کار را نمیکنیم. صفارهرندی در ادامه این نشست با بیان اینکه آکادمی ما عار دارد از اینکه تجربههای خودمان را مورد مطالعه قرار دهد، گفت: بخشی هم ناشی از سوءگیری ایدئولوژیک است یعنی آنقدر از این پدیده دلخور و ناراحت است که دلش نمیخواهد حتی بهعنوان یک موضوع آن را بررسی کند.
علیزاده در ادامه صحبتهای صفارهرندی ضمن نقد پروپاگاندا دانستن سلام فرمانده به تشریح مفهوم پروپاگاندا پرداخت و گفت: پروپاگاندا مفهومی است که از فضای علوم اجتماعی و ارتباطاتی سالهای قبل و بعد از جنگ جهانی دوم بیرون آمده است. بستر آن زمان بستری است که رسانه به اندازه امروز در دسترس بشر نیست، فضای جامعه صنعتی غرب اروپاست که فرهنگهای مختلف دورهم جمع شدهاند و عقبه یک نظام صنعتی را تشکیل میدهند و مخاطب حق انتخاب چندانی ندارد. آن بستر و مختصات و مخاطب آن روز را با بستر و مختصات و مخاطب امروز مقایسه کنید. خب مخاطب امروز اصلا قابلمقایسه با مخاطب ۷۰ سال پیش نیست. مخاطب امروز قدرت انتخاب داشته و پیامها و رسانهها متعدد در اختیار دارد. مواجههاش با پیام و رسانه، منفعل نیست، بلکه کاملا فعالانه است. چطور میشود از بطن چنین بستری رای به تاثیرگذاری مطلق پروپاگاندا داد؟ آکادمیسین و تحلیلگر ما وقتی اینها را نادیده میگیرد همان نسخهای را برای مخاطب امروز میبندد که برای مخاطب ۷۰ سال پیش بسته بود.
صفارهرندی با تشریح تجربه خود از حضور در مراسم جمعخوانی این سرود در استادیوم آزادی گفت: «در همین اجرای سلام فرمانده در استادیوم آزادی، حال و هوا کاملا خانوادگی بود. پدر و مادرهای عمدتا دهه پنجاهی و دهه شصتی که دست بچههای دهه هشتادی و نودی را گرفته بودند و به استادیوم آماده بودند. حال و هوا خیلی شبیه حال و هوای شرکت در مجالس مذهبی بود. با مشقت هم همراه بود اما کسی غر نمیزد و ناراحت نبود. حالی شبیه حال قصد قربت بود. تنوع تیپ و تنوع سبک زندگی بهنحو خوبی قابل لمس بود و مثلا این شکلی نبود که حجاب و ظواهر همه ایدهآل و مذهبی و حزباللهی باشد، هرچند فضای غالب این بود. حسین بشیریه، انقلاب اسلامی را با جامعه تودهوار توضیح میدهد. سؤال اینجاست که این چه نوع انقلابی است که شبکه جدی نداشته و همهچیزش همین شبکه روابط درون جامعه مثل مسجد و هیأت و دوستان و بچهمحلهایها و خانوادهها بوده؟! اینها که درست نقطه مقابل توده هستند! مشکل این است که جامعهشناس مقلد ما نمیتواند با تجربه زنده جامعه خودش مواجه شود و در موردش تأمل کرده و به آن فکر کند، به همین دلیل هم سریع آن را به جامعه تودهای تشبیه میکند که هیچ ربطی به زمینه بحث ما ندارد.»
سلام فرمانده در ذیل ارتباطات آیینی
علیزاده: علمای ارتباطات که با پروپاگاندا و نظریه تزریقی، رفتار تودهای آلمان زمان هیلتر را توجیه میکردند، بعدها و بهخصوص در جوامع غیرغربی با پدیدههایی روبهرو شدند که به هیچوجه با این نظریهها قابل فهم نبود. اینها با پدیدههایی روبهرو شده بودند که دیتای خاصی بین فرستنده و گیرنده منتقل نمیشد اما آدمها را دورهم جمع میکرد.
به همین علت از واقعیتی که در جریان بود تئوریهای دیگری مانند همین مکتب ارتباطات آیینی را استخراج کردند. در چنین پدیدههای جمعی فرد با شرکت ارادی در این رویداد، خودش را به یک مفهوم و هویت گره میزند. آیینهای عاشورایی هم همین کار را میکنند. به نظر من وقتی یک اثر عامهپسند مذهبی و انقلابی موفق به خلق یک کنش کلان معرفتی و اجتماعی در فضاهای متفاوت جغرافیایی میشود و باعث شده تا افرادی را که هزاران کیلومتر با هم فاصله دارند، به هم متصل کند بهشدت ارزشمند است و باید به آن دمید، بهخصوص وقتی این را مدنظر قرار دهیم که ما در عصری زندگی میکنیم که همه ابزارهای تبلیغاتی، رسانهای و فرهنگی در خدمت غفلت ابنای بشر قرار گرفتهاند.
منبع: روزنامه جام جم
انتهای پیام/