اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

زندگی  /  آداب زندگی

یک پرده در بارگاه علی بن موسی الرضا(ع)

زیارت آقا علی بن موسی الرضا(ع) در این روزهایی که حال دلمان خراب است و نمی‌توانیم اهانت به ساحت مقدس امام رئوفمان را تاب بیاوریم، مرحمی است بر دل‌هایمان. دور و نزدیک ندارد؛ فقط کافی است رو به مشرق زمین بایستیم، سلامی به آقا بدهیم و دلمان را راهی حرم کنیم. السلام علیک یا علی بن موسی الرضا...

یک پرده  در بارگاه  علی بن موسی الرضا(ع)

گروه زندگی -نفیسه خانلری: چند قدمی بیشتر تا حرم نمانده، چادرم را روی سرم مرتب می‌کنم و بر سرعت قدم هایم اضافه می کنم . تمام دوسال گذشته در ذهنم مرور می شود؛ کرونا، قرنطینه، بسته شدن درب های حرم و اشک‌های عاشقانی که مستاصل از شرایط پیش آمده، پشت درب های بسته می ایستادند و ساعت ها از لابه لای میله های آهنی، نگاهشان را به گنبد طلا می‌دوختند. اصلا مگر برای علی بن موسی الرضا(ع)، درب های باز و بسته و فاصله دور و نزدیک تفاوتی دارد؟ امام ما آنقدر مهمان نواز و رئوف است که از هر کجا صدای سلامت را بشنود، قطعا پاسخت را خواهد داد‌.

به درب های ورودی نزدیک می شوم. دلم می خواهد قبل از ورود به آستان مقدس آقا، اذن ورود بگیرم. دستم را روی سینه می‌گذارم و آرام زمزمه می‌کنم.«السلام علیک یا علی بن موسی الرضا» همین که نام آقا بر زبانم جاری می شود، دیگر کنترل اشک هایم دست خودم نیست. حرف های ناگفته بسیاری دارم اما زبانم به هیچ حرف و حاجتی باز نمی‌شود! حالا که نزد آقا آمده ام، همه حاجت هایم ناخودآگاه رنگ می بازند." یا امام رضا از تو چه بخواهم؟ آقا ضمانت کنید، شاید ظهور امام زمانمان نزدیک شود. این روزها خیلی دلخوریم.انگار همه چیز دست به دست هم داده تا دل این مردم به درد آید. ما هرچه را تاب بیاوریم، اهانت به عزیزانمان را نمی توانیم تحمل کنیم. چقدر بی انصافند ان هایی که مهربانی و رأفت تو را ندیدند و به خودشان اجازه جسارت دادند!"


قطعه های این پازل با هم نمی خوانند

"عزیزم خوش آمدید. التماس دعا". با صدای یکی از خادمانی که در کل مسیر پیاده راه به رسم استقبال از زائران علی بن موسی الرضا، حضور دارند، به خودم می آیم. با لبخندی پاسخش را می دهم و به سمت درب های ورودی حرکت می کنم. از اینجا به بعد با آرامش بیشتری قدم برمی دارم تا هوای حرم به تک تک سلول هایم نفوذ کند. سرعجیبی دارد این آرامش! وقتی پا به حرم امام رضا(ع) می گذاری، دنیا رنگ و بوی دیگری می گیرد. اصلا اینجا قطعه ای از بهشت است. زائران از هر شهر و دیاری در این حرم گردآمده اند. عرب و عجم فرقی ندارد، همه آمده اند تا ادای احترام کنند. افراد بسیاری حاجت دارند، بیمارشان را آورده اند و حتی برخی ها می خواهند توبه کنند. این حرم امن است و "مقدس"؛ "مقدس"! چقدر این واژه را این روزها تکرار کرده ایم و چقدر خون دل خورده ایم. با نگاهی به حرم آقا علی بن موسی الرضا و زائرانی که جز لطف و کرامت چیزی از حضرت ندیده اند، عکس ها و صحنه های عجیب و غریب عنکبوت مقدس جلوی چشمانم رژه می روند. در این چندروز، بارها و بارها کرامات حضرت را با خود مرور کرده ام. قطعه های این پازل، کنار هم جور درنمی آیند. لطف و مهربانی آقا کجا و این تهمت ها کجا؟ نمی دانم شاید هم عنکبوت مقدس بهانه ای گران بود برای آنکه پیوندمان را با امام خوبی ها محکم تر کرده و به یاد بیاوریم که در قبال آقایمان وظایفی داریم.

یک مهمانی تمام عیار در حرم علی بن موسی الرضا(ع)

با همین تفکرات، چند صحن را پشت سرمی گذارم. عده ای از زائران درانتظار ماشین های حرم ایستاده اند. برخی در چایخانه، با چای و نبات حضرتی، خستگی در می کنند و عده ای هم، سبد به دست گرفته اند تا لیوان زوار را جمع کنند و در اجرش سهیم شوند. مقابل حوضچه ها، زائران تجدید وضو می کنند، کودکان به این طرف و آنطرف می دوند و خلاصه همه به نوعی مشغولند. این یک مهمانی همه چیز تمام است. وقتی میزبان علی بن موسی الرضا(ع) باشد، چیزی جز این هم انتظار نمی رود. کم کم خودم را به مقابل ضریح آقا می رسانم. چندساعتی تا اذان ظهر مانده و در این ساعت ها، دسترسی به ضریح، خیلی زمان نمی برد. مخصوصا از وقتی که جایگاه های منظمی برای تشرف زائران تدارک دیده شده، دیگر لمس ضریح مبارک، دور از دسترس نیست و با کمی تحمل می توان از فاصله بسیار نزدیک تری به آقا سلام داد. در صف ایستاده و مشغول خواندن زیارتنامه هستم. صدای گریان خانمی از پشت سر، نظرم را جلب می کند.«یا امام رضا(ع) تو ضامن آهویی، ضمانت ما را هم بکن. دکترها کار خود را کرده اند و از اینجا به بعد همه چیز دست خداست. آقاجان، معجزه برای شما کاری ندارد. ضمانت دخترم را بکنید تا هرچه زودتر با پای خود به پابوستان بیاید.»یاد خودم می افتم. درست 3 سال پیش همین موقع ها، شرایط مشابهی داشتم. از راه دور دست به دامان آقا شدم تا پسر یک روزه ام، با سلامت کامل به خانه بیاید. دکترها هرروز یک چیز جدید می گفتند؛ دستم از همه جا کوتاه بود اما تصور اینکه، آقا تنهایم نمی‌گذارد، دردم را تسکین می داد.  نذر کرده بودم اگر حالش خوب شد او را به پابوس آقا بیاورم. حالا من اینجا هستم و پسرم برای اولین بار زائر آقا شده. «یا امام رضا خودت هوای او را داشته باش تا سلامت باشد و در راه حق قدم بردارد. فرقی ندارد چه کاره شود، یک کارگر معمولی، معلم، پزشک، نویسنده، بازیگر یا یک خبرنگار! مهم شغل نیست، مهم اعتقاداتی است که نباید بازیچه دست دیگران قرار گیرد و حقی است که نباید ناحق شود. «خدایا، هوای پسرم را داشته باش.»

روسیاهی به ذغال می ماند

آخرین نفری که جلویم ایستاده، از جلوی ضریح کنار می رود. نگاهم دوخته شده به ضریح منور آقا، دست هایم را روی ضریح می گذارم و بدون هر حرف اضافه ای، بازهم سلام می دهم. ذکر صلوات از زبانم نمی افتد، دلم می خواهد ساعت ها همانجا بمانم اما به حرف دلم گوش نمی دهم و بعد از چندثانیه کنار می روم تا زائران پشت سرم با معطلی کمتری خودشان را به ضریح برسانند. چند قدمی عقب عقب می روم و بدون آن که پلک بزنم، از ضریح فاصله می‌گیرم. کمی عقب تر یعنی جایی که می دانم مزاحمتی برای خروج زائران ایجاد نمی‌کند، می ایستم و ضمن خواندن دعای مخصوص بعد از زیارت، به نیابت از اموات و کسانی که التماس دعا گفته اند، نماز زیارت می خوانم.«آقاجان از ما هم راضی باش. تو رضایی. خدا و ائمه، دوست و دشمن، همه از تو راضی و خشنود بودند و تو نیز همین مهربانی و رأفت را نسبت به آن ها داشتی اما نمی دانم چرا دشمنان امروز، آنقدر بی حیا شده اند که همه باورها را زیرسوال می برند و برای آنکه مدال طلا برگردن بیاویزند، از هیچ اهانتی دریغ نمی کنند؟ این روزها و در هفته کرامت، همه جا حرف شماست و کسی کوتاه نخواهد آمد. ما پای شما ایستاده ایم. درست است که امروز دلخور و خشمگین هستیم اما آن ها درمقابل این آستان مقدس آنقدر کوچکند که خیلی زود از قله شهرت به پایین پرت می شوند و روسیاهی به ذغال می‌ماند.»

این حرم صفای خاصی دارد

یک ساعتی در رواق مقابل ضریح می نشینم. دلم می خواهد تمام این یکساعت را در خاطرم ثبت کنم تا اگر چند روز دیگر بی تاب حرم شدم، با همین خاطره بازی، دلتنگیم را تسکین دهم. به ضریح خیره می شوم، عطر و بوی حرم را نفس می کشم و در و دیوارها و حتی گل های قالی زیرپایم را حسابی به خاطر می سپارم؛ دل کندن از این خانه چقدر سخت است. هنوز از ماندن در این حال و هوای آرامبخش سیر نشده ام و حرف هایم تمام نشده اما کم کم باید برای نماز جماعت آماده شوم. نماز جماعت های حرم صفای خاصی دارد. آنقدر که حاضری قید همه چیز را بزنی تا بتوانی زیر سقف آسمان و دوشادوش زائران علی بن موسی الرضا(ع)، چند رکعتی نماز بخوانی. خودم را به حیاط می رسانم. دلم می خواهد از لحظه لحظه زمانم، نهایت استفاده را ببرم. قدم زدن در صحن های حرم، مثل طوافی است که حسابی به دل آدم می نشیند، خستگی معنای ندارد و آدم دلش می خواهد متر به متر حرم را پیاده برود و غرق در حال و هوای حرم بشود. صدای اذان در صحن می پیچد، نمازگزاران در صف های منظم نشسته اند و منتظر اقامه نماز هستند. درمیان جمع عظیم نمازگزاران، جایی برای خود پیدا می کنم. به نظرم نماز جماعت های حرم آقا، یکی از بزرگترین اجتماعات عبادی است و زائران معمولا این فرصت ارزشمند را به راحتی از دست نمی دهند. با صدای قدقامت الصلاة، همه می ایستند و یک نماز باشکوه دیگر در آستان مقدس علی بن موسی الرضا برپا می شود...

 

وقت رفتن است. به درب های خروجی که می رسم، رو به حرم سلامی دوباره می دهم. کمی از دلتنگی هایم کم شده اما هنوز عطش زیارت دارم. دلخوشم به اینکه چندروزی مهمان آقا هستم و بازهم به این حرم مقدس خواهم آمد. جمعیت بسیاری درحال رفت و آمد هستند. دیدن این همه زائر، قلبم را آرام می‌کند. هرکدام از این زائران، پیام آور عشق و اشتیاقند. با خود می‌گویم آن هایی که در کن نشستند و به فیلمی اهانت آمیز رای مثبت دادند، از این حال و هوا چه می دانند و چه درکی از رأفت علی بن موسی الرضا دارند؟ آن ها مقصرند یا کسانی که برای شهرت و خودنمایی در کن، دروغی بزرگ را به خورد خودشان دادند و از این دروغ ابایی نداشتند؟ ایا آن تندیس هایی که بالای سر بردند و برای تصاحبش از حق و حقیقت گذشتند، یک دروغ بزرگ نبود؟ دروغی که دامنشان را می‌گیرد .

انتهای پیام/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول