خبرگزاری فارس از اصفهان، بسیاری از سیاستمداران تجربههایی از دوران کودکی، نوجوانی و جوانی، با خود به همراه دارند که منشأ تفکرات و سلایق سیاسی است که بعدا در راه قدم میگذارند؛ در این میان تجربه بزرگ شدن در خانواده مذهبی و سیاسی و یا پیوستن به گروهها و تشکیلاتی خاص در دوران نوجوانی و جوانی مسیر بسیاری از اهل سیاست را در ایران معاصر تعریف کرده است.
به همین دلیل بازخوانی این تجارب و نگاه اجمالی به سیر تحولاتی که یک سیاستمدار و اهل نظر، آن را طی کرده است میتواند برای آحاد جامعه جذاب و شنیدنی باشد؛ ما نیز فرصت عید را مناسب دیدیم تا بعد از یک سال پیگیری با یکی از جوانترین مدیران و سیاستمداران اصفهانی به گفتوگو بنشینیم تا از تجربیاتش در مسیر کار سیاسی و فعالیت اجرایی برای ما بگوید.
علیرضا صلواتی که اکنون مجری طرحهای زیربنایی وزارت راه و شهرسازی در استان اصفهان است، نزدیک به ۲۵ سال سابقه اجرایی، فرهنگی و رسانه ای دارد میگوید در یک خانواده سیاسی رشد کرده که بزرگان دو جریان اصلاحطلب و اصولگرا در آن حضور داشتند و طبیعتاً این فضای پرورش و تربیت، بر روی وی نیز اثرگذار بوده است.
وی میگوید از ۱۱ سالگی وارد عرصهی مطبوعات شده و بعد از طی دوران مختلف سیاسی و مطبوعاتی و حضور چندینساله در فعالیت اجرایی، توانسته به عنوان جوانترین معاون شهرداری کلانشهرها در کل کشور، فعالیت خود را ادامه دهد؛ در ادامه مشروح گفتوگوی خبرنگار فارس با علیرضا صلواتی را میخوانیم.
علیرضا صلواتی
فارس: شما در یک خانواده سیاسی بزرگ شدید، درست است؟
صلواتی: بله؛ روال معمول این است که میگویند وی در یک خانواده مذهبی به دنیا آمد، اما خانواده ما یک خانواده نسبتاً سیاسی بود و خب در جریانات قبل و بعد از انقلاب اسلامی هم مشارکت زیادی داشت؛ البته تنوع جریانات فکری درون خانوادگی ما زیاد بود؛ از این جهت که بخشی از خانواده ما تفکر به قول امروزیها جریان اصولگرایی را داشتند و بخش دیگر در طیف اصلاحطلبی جا میگیرند و در هر ۲ طرف هم از بزرگان این جریانها بودند.
مثلاً عموی بزرگ من، ارشد جریان اصلاحات اصفهان بودند و البته هستند و داییهای من از بزرگان جریان حزب جمهوری اسلامی و اصولگرایی امروز اصفهان محسوب میشدند؛ البته تا حدود ۵_۶ سال بعد از پیروزی انقلاب همه در جریانی واحد بودند و این مرزبندیها به تدریج شروع شد، من هم بالتبع در این فضا بزرگ شدم.
**چهارم دبستان، نشریه «خلیل اصفهان» را راهاندازی کردم
فارس: شما از سیاسیونی هستید که کار سیاسی را ابتدا از مطبوعات شروع کردید؛ چه زمانی وارد این فضا شدید؟
صلواتی: سال ۱۳۷۰ بود، به گمانم کلاس چهارم ابتدایی بودم که اولین نشریه خودم را چاپ کردم؛ آن موقع نشریهای به مدیریت عموی ارشدم به نام «نوید اصفهان» وجود داشت که نماد تئوریک جریان چپ سنتی آن موقع بود و البته اثرگذار؛ این نشریه به نام یکی از پسرعموهایم بود که اسمش هم نوید بود؛ من هم اسم نشریهام را گذاشتم «خلیل اصفهان»؛ خب اسم برادر من هم خلیل بود و بعد هم که جست و جو کردم، دیدم کلمهی خلیل یعنی دوست و از این نظر یک وجه تسمیهای برای آن پیدا شد؛ من این نشریه را فقط در تابستانها منتشر میکردم که که مدارس تعطیل بود.
این نشریه در حدود ۳۰ نسخه چاپ میشد و بیشتر مخاطبان آن هم اعضای خانواده، نمایندگان مجلس و مدیران استان بودند که از قدیم با آنها آشنا بودیم؛ نشریه خلیل اصفهان حالت بریده جراید یا گزیده مطبوعات داشت، یعنی با قیچی، روزنامهها را میچیدیم و کنار هم میچسباندیم و بعد میدادیم برای زیراکس؛ صفحات مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ورزشی هم داشت، حتی حوادث هم داشتیم؛ این نشریه را از ۷۱ تا ۷۵ در حدود ۴ سال چاپ کردیم.
فارس: بازخورد هم داشت؟
صلواتی: بله؛ بازخورد هم فراوان داشتیم؛ مثلاً برای آقای ناطق نوری که آن موقع در مجلس چهارم بودند یا مرحوم حاج آقای پرورش، دکتر شهرزاد و دیگر نمایندگان هم میفرستادیم و اینها هم با ما مکاتبه داشتند و بعد تقدیر میکردند و نظرات خود را نیز میگفتند؛ جالب است که اکنون این ارتباط برقرار کردن یک نماینده یا یک مسؤول در هر ردهای وجود ندارد.
مثلا آقای شهرزاد که آن موقع عضو هیأترئیسه بودند، در ذیل یکی از مجلاتی که برای ایشان فرستادم، نوشتند که جای خالی سرمقاله هم احساس میشود که از آن موقع به بعد ما هر هفته سرمقاله هم اضافه کردیم که در آن مواضع خود را راجع به موضوعات ایران و جهان بیان میکردیم؛ مثلاً یادم هست در یکی از این سرمقالهها، جنایات بوسنی و هرزگوین را به شدت محکوم کردیم.
حاج آقای پرورش ۳ بار با سربرگ رسمی مجلس برایم نامه نوشتند و با پست ارسال کردند و تقدیر و تشکر فراوان، یادم هست در پایان نامه مینوشتند: سلام مرا به پدر و مادر بزرگوارتان ابلاغ فرمائید؛ دکتر کامران هم عضو هیأت نظارت بر مطبوعات بودند، چند بار پیشنهاد دادند که بیا و مجوز رسمی را بگیر، من هم کمک و حمایت میکنم که خب البته آن موقع سن و سال قانونی نداشتم.
**با دعوت آقای قاسمزاده، به «جام» رفتم
فارس: شما بعد از آن به هفتهنامه جام اصفهان رفتید! درست است؟
صلواتی: زمانی که وارد دوران دبیرستان شهید اژهای شدم، آقای دکتر قاسمزاده آن موقع مشاور مدرسه ما بود و خب از گذشته نشریه را دیده بودند؛ یک روز با من تماس گرفتند و گفتند میخواهیم شما را دعوت کنیم به هفتهنامه جام؛ این هفتهنامه تازه داشت منتشر میشد؛ پیششمارههایش بود و آقای حمیدرضا فولادگر مدیرمسؤول و آقای قاسمزاده سردبیر بودند.
بعد از دعوت ایشان، من هم رفتم و آن هم البته ۳ ماه تابستان؛ در این هفتهنامه ۲ تا ستون به من دادند، به نام «ایران در هفتهای که گذشت» و «جهان در هفتهای که گذشت» و تحولات مهم کشور و جهان را در طول هفته بررسی میکردیم.
در این نشریه، به تدریج فعالیتام زیاد شد و بعد مسؤول یک صفحه و ۲ صفحه و بعد ۳ صفحه شدم؛ در این دوران افراد زیاد و مدیران مسؤول زیادی آمدند و رفتند، همچون آقای حسین آذین، آقای مهندس حامدیان و آقای مهندس حسین نیلی که مدیر مسؤول نشریه شدند و رفتند، ولی من همچنان بودم.
جام محل رویش نیروهای زیادی بود، بسیاری از چهرههای تأثیرگذار فرهنگی رسانهای که الان در شهر یا کشور و حتی خارج از کشور فعال هستند، روزگاری در این هفتهنامه بودند.
**گفتم میخواهم بروم تهران
فارس: تا چه زمانی در جام فعالیت داشتید؟
صلواتی: این کار ما ادامه داشت تا سالی که باید کنکور میدادم؛ در خانواده ما درس اولویت اول بود و البته تأکید فراوان مرحوم دکتر جواد اژهای هم بر همین بود؛ بنابراین کنکور که داشتم همه کارهای من تعطیل شد و فقط بر روی درس متمرکز شدم.
به خاطر دارم روز بعد از کنکور من دوباره به هفتهنامه جام برگشتم و گفتم آمادهام؛ بعد از این کار من در جام ادامه پیدا کرد تا اینکه نتایج کنکور سراسری آمد؛ من خیلی علاقه داشتم به اینکه در دانشگاه صنعتی اصفهان درس بخوانم و واقعا هم فضای صنعتی اصفهان را دوست داشتم؛ هدفگذاریام هم همین بود و خانواده هم خیلی اصرار داشتند که من اصفهان باشم.
اما نتایج که آمد، رتبه من ۱۱۰ شده بود و وقتی هم دیدم همه دوستانم تهران را انتخاب کردند، من هم گفتم میخواهم تهران بروم و علیرغم نگرانی اولیه خانواده، رفتم تهران و در دانشگاه صنعتی شریف در رشته عمران مشغول به تحصیل شدم؛ تهران رفتن من نتیجه مذاکرات ۴ ساعته دکتر اژهای با پدر و مادرم بود که نهایتاً آنها موافقت کردند.
فارس: در تهران هم فعالیت سیاسی و مطبوعاتی را ادامه دادید؟
صلواتی: تهران رفتن من باعث شد که با فضاهای خیلی جدیدی آشنا شوم؛ کلاً دنیای متفاوتی بود، آن موقع من را از هفتهنامه جام اصفهان به هفتهنامه ««جام هفته»ای که در تهران بود معرفی کردند که آقای باهنر مدیرمسؤول آن بود و آقای موسیپور که الان رئیس سازمان تبلیغات اسلامی هستند، هم سردبیر و آقای امیر محبیان هم دبیر سرویس سیاسی؛ ۲-۳ باری رفتم و آمدم، ولی فضای آنجا به دلم نچسبید؛ چون خیلی تئوریک و تحلیلی و آرام بود و من هم که دنبال نشستن نبودم!
**بعد از جام، به روزنامه جوان رفتم
یک روز از میدان فردوسی رد میشدم، دیدم روی یک تابلویی نوشته شده روزنامه جوان؛ من هم رفتم داخل و گفتم میخواهم بروم سرویس سیاسی؛ این خاطره را از این جهت نقل میکنم که بگویم خیلی جاها نیازی به رابطه و به اصطلاح پارتی نیست و میتوان از صفر هم شروع کرد؛ رفتم در دفتر سیاسی روزنامه جوان و آقای حسین مطیع که در حال حاضر استاد دانشگاه صنعتی اصفهان است را اولین بار آنجا دیدم.
خودم را معرفی کردم و گفتم میخواهم به شما کمک کنم؛ از لهجه اصفهانیام استقبال کردند، قرار بر این شد که «نگاهی به مطبوعات» روزنامه جوان را من بنویسم و از این زمان به بعد، من هر روز، به روزنامه جوان میرفتم و تا ۳ ماه هم به صورت رایگان برای آنها کار کردم و ستون نگاهی به مطبوعات روز قبل را نوشتم.
همه روزنامهها را هم میخواندم و مثلاً اگر کیهان در پیامهای تلفنی خودش هم نکتهای داشت، آن را منعکس میکردم؛ به طور کلی نکته خواندنی آن روزنامههای دیگر را در اینجا منعکس میکردم؛ تا زمانی که آقای مهدی فضائلی سردبیر روزنامه شدند و خبرگزاری فارس هم در همان ساختمان راهاندازی شد آنجا بودم؛ تا آنجایی که به خاطر دارم کل دوران کارشناسی را من در روزنامه جوان گذشت.
فارس: یک دورهای هم در روزنامه همشهری فعالیت کردید و سلسله مصاحبههایی را با سران مملکت و سیاسیون معروف انجام دادید؛ این کار از کجا شروع شد؟
صلواتی: اصل این قضیه برمیگردد به یک مصاحبهای که من با آقای صفری نماینده ایران در خزر انجام دادم؛ بعد از این که این مصاحبه انجام شد، آن را به هیأتتحریریه روزنامه دادم، ولی آنها گفتند این مصاحبه به درد ما نمیخورد و ما کار نمیکنیم!
من هم تلفن روزنامه همشهری را از شناسنامهاش برداشتم و با گروه سیاسی روزنامه همشهری تماس گرفتم و این مصاحبه را به آنها دادم؛ وقتی مصاحبه را دیدند گفتند که ما به شما فردا خبر میدهیم؛ دانشگاه بودم که زنگ زدند بیا اینجا تا با هم حرف بزنیم.
بعد به من گفتند: مصاحبهی شما خیلی خوب بود و شما از این به بعد فقط به ما هفتهای یک مصاحبه بدهید؛ گفتم خب با چه کسی برای هفته بعد مصاحبه کنم؟ گفتند: مثلاً با آقای شمخانی که آن موقع وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح بود؛ من هم تعجب کردم که چرا باید با شمخانی مصاحبه کنم؛ بعداً به من گفتند که ما میخواستیم تو را دست به سر کنیم و ببینیم واقعاً توان این کار را داری یا نه، که این را گفتیم.
خلاصه اینکه آن مصاحبه من را در همشهری در تیتر یک با عنوان «یک دریا؛ ۵ رؤیا» چاپ کردند؛ بعد که این در روزنامه همشهری چاپ شد، از روزنامه جوان به من گفتند که چرا این را به ما ندادی و تازه فهمیدند که مصاحبه خوبی بوده و اصلأ نخوانده بودند.
**شمخانی گفت «دیگر نمیآیم»
بعد از اینکه همشهری به من گفت با شمخانی مصاحبه کنم قرار شد راجع به زندگی ایشان با او مصاحبه کنم؛ من از ۱۱۸ ، شماره روابط عمومی وزارت دفاع را پیدا کردم و تماس گرفتم که من خبرنگار همشهری هستم و میخواهم با آقای شمخانی مصاحبه کنم؛ بعد قرار شد سؤالات را بفرستم و گفتند ما مکتوب جواب میدهیم؛ من قبول نکردم و خیلی کلنجار رفتم تا اینکه قرار شد برای مصاحبه حضوری بروم خدمت آقای شمخانی در دفتر کارش.
در نهایت با آقای شمخانی مصاحبه کردیم و خیلی هم جذاب بود و تیتر این مصاحبه هم این شد «دیگر نمیآیم»؛ ماجرا هم از این قرار بود که در انتخابات ریاستجمهوری شرکت کرده بود و بعد از انتخابات در این مصاحبه گفت دیگر در انتخابات شرکت نمیکنم و ما هم این را تیتر کردیم؛ بعد وزارت دفاع بیانیه داد که آقای شمخانی این را نگفته است و منظورشان این نبوده است که دیگر نمی آیند، البته گذشت زمان نشان داد که ایشان درست گفته بود و دیگر در رقابتهای انتخاباتی حضور نیافت.
**به وزیر گفتم صبر کن تا من بیایم
این آغاز کار مصاحبه من با سیاستمداران درباره دوران جوانی و زندگیشان شد؛ بعد در روزنامه جوان خبرنگار ویژه هیأت دولت شدم و هر هفته که جلسه هیأت دولت بود، میرفتم؛ زمانی که در روزنامه جوان بودم، اولین باری بود که سخنگو برای دولت تعیین شد؛ بنابراین ما میرفتیم در حیاط ساختمان سفید پاستور و بعد از جلسات از وزرا سؤالهایمان را میپرسیدیم.
کلاً هم حدود ۱۵ دقیقه وقت داشتیم تا از وزرا سؤال بپرسیم؛ یعنی فاصله پایین آمدن از پلهها تا اینکه سوار ماشین شوند؛ به یاد دارم یکبار، در یک روز با ۱۸ عضو کابینه مصاحبه کردم؛ در همان روز یکی از وزرا داشت با سرعت میرفت که سوار ماشین شود و من داشتم با یکی دیگر از وزرا صحبت میکردم؛ به این وزیر گفتم آقای دکتر! خواهشاً شما یک دقیقه اینجا صبر کنید تا من برم و بیام و بعد فوراً وقتی رئیس وقت بانک مرکزی داشت سوار ماشین میشد، رفتم مصاحبه کردم و برگشتم؛ کلی عذرخواهی کردم که ببخشید شما رو منتظر نگه داشتم، چون رئیس بانک مرکزی داشت میرفت؛ حالا که با خودم فکر میکنم واقعاً چه کارهایی میکردیم!
**روحانی ۱۴۰۰ همان روحانی دهه ۸۰ بود
در این دوره ما هر هفته یک گفتگو چاپ میکردیم که در طول این مصاحبهها، با بیش از ۵۰ شخصیت کشوری مصاحبه کردم که راجع به زندگی آنها از بدو تولد تا زمان انجام مصاحبه بود؛ خیلی هم جذاب و خواندنی بود؛ گفتگوهای خیلی خوبی داشتیم.
یک گفتوگویی هم با آقای روحانی داشتیم در دهه ۸۰ که وقتی که رئیسجمهور شد، دوباره آن را بازنشر کردیم؛ انگار این گفتوگو همین دیروز اتفاق افتاده است؛ یعنی روحانی ۱۴۰۰ همان تفکر روحانی دهه ۸۰ را داشت؛ یک نکته جالبی که این مصاحبهها داشت این بود که خواننده را همراه با خود به سالهای خیلی دور میبرد و کسی که شروع به خواندن میکرد، حس و حال آن فضا و چند دهه قبل را درک میکرد.
**۲ بار در جشنواره مطبوعات اول شدم
فارس: در این دوران جایزه هم از جشنوارههای مطبوعاتی کسب کردید؟
صلواتی: بله؛ در جشنوارههای سراسری مطبوعات ۲ بار اول و ۲ بار دوم شدم؛ در جشنوارههای دیگر هم فراوان شرکت کردم و برنده شدم؛ یادم هست در ۲ دولت آقای احمدینژاد و دولت آقای خاتمی جوایز زیادی بود؛ یک بار جایزه حج عمره و سفر به لبنان دادند و کلاً جوایز آن دوران خیلی جوایز وزینی بود.
آن دوران از نظر حمایت از مطبوعات واقعا دوران طلایی بود و البته به گمانم به ساختار و سیاستگذاری وزارت ارشاد برمیگردد؛ به نظر من تا دوره آقای صفارهرندی خوب بود و معاون مطبوعاتیهای نسبتاً قوی سر کار بودند، ولی بعد از آن همینطور تحلیل رفت.
در آن دوران جایگاه مطبوعات هم بالاتر بود و مردم در کیوسک روزنامهفروشی روزنامهها را چندتا چندتا میخریدند؛ البته فضای مجازی هم خیلی تأثیرگذار است، اما با این وجود جایگاه رسانه نه تنها کم نشده، بلکه ارتقا هم پیدا کرده و هر مدیری با رسانه میتواند اوج بگیرد و هر مدیری میتواند افول کند.
من همیشه به دانشجویان و همکارانم توصیه میکنم که رسانه را داشته باشند، ولی حتماً در کنار آن یک تخصص برای خود تعریف کنید؛ الان شما در دولت یا جاهای مختلف میبینید که نیاز به مدیران کاربلد دارند، بنابراین ما حتماً باید تخصصهای مختلف داشته باشیم؛ اما بعضاً من این مشکل را میبینم که اکثر افراد در یک حوزه تخصص دارند و تک بعدی میشوند.
البته جایگاه رسانه در کشور ما هم زیاد درست و در شأن جامعه رسانهای نیست؛ گاهی در کشورهای دیگر یک خبرنگار به اندازه یک وزیر یا معاون وزیر حقوق، مزایا، اعتبار و امنیت دارد و حتی میتواند یک رئیسجمهور را به چالش بکشد.
به طور کلی در دورانی که تهران بودم، صبح تا ظهر تقریباً دانشگاه بودم و کلاس و درس، بعد از آن، ظهر تا ساعت ۴ و ۵ در یک شرکت مهندسین مشاور راهسازی کار میکردم و ساعت ۴ بعد از ظهر میرفتم دفتر روزنامه تا ساعت ۸ و ۹ شب و بعد برمیگشتم خانه برای تکالیف دانشجویی و درس و خواب؛ این را من خیلی کم در دانشجوهای امروزی خیلی کم میبینم و زیاد انگیزهای برای فعالیتهای دیگر ندارند.
فارس: بعد از پایان دوران کارشناسی چه شد؟
صلواتی: این فعالیتهای مطبوعاتی تا سال ۱۳۸۲ ادامه داشت تا اینکه دوران کارشناسی تمام شد و به اصفهان برگشتم؛ سربازی را هم معاف شده بودم و تیم شهرداری هم تغییر کرده بود و من هم از طرف آقای سقائیاننژاد دعوت به همکاری شدم وارد شهرداری اصفهان شدم.
در بدو ورود به شهرداری از غصههایمان این بود که چرا اصفهان روزنامه حرفهای ندارد؛ الگوی من در آن دوران روزنامه همشهری بود؛ به همین دلیل با دوستان، هفتهنامه اصفهان، روزنامه اصفهان زیبا و بعد خبرگزاری ایمنا را راهاندازی کردیم، البته تا قبل از انتشار اصفهان زیبا چند شماره هفتهنامه اطلاعرسانی فعالیتهای شهرداری به نام سامانه منتشر شده بود، تا حدود ۵-۶ سال پیش در هر ۲ رسانه فعالیت داشتم.
۶ ماه اول کارم در شهرداری را بدون حقوق در کنار پدر کار کردم تا زمانی که تصمیم گرفتم برای خودم مستقل شوم؛ به همین خاطر از شهرداری بیرون آمدم و در یکی از شرکتهای پیمانکاری مترو شروع به کار کردم؛ رفتم آنجا فرم پر کردم و همان ابتدا شدم مسؤول کنترل پروژهی شرکت؛ گفتند فارغالتحصیل شریف است.
**آقای سقائیاننژاد اصرار کرد به شهرداری برگردم
فارس: اما بعد دوباره به شهرداری بازگشتید!
صلواتی: بله؛ ماجرا هم از این قرار بود که بعد از گذشت چند ماه، آقای سقائیاننژاد من را دیدند و جویای این شدند که کمتر میبینمت و کجا رفتهای؟ وقتی فهمیدند من از شهرداری رفتهام، اصرار کردند که من برگردم؛ میگفتند این چراغ به خانه رواتر از جاهای دیگر است، از ایشان اصرار و از من انکار؛ چون دلم نمیخواست با سفارش و رانت و اینها باشد، بالاخره به شهرداری برگشتم و در معاونت عمرانی شهرداری اصفهان به عنوان کارشناس مشغول به کار شدم و در پروژههای بزرگ شهر، کارشناس یا معاون مدیر پروژه بودم.
یادم هست زمانی که بزرگراه شهید صیاد شیرازی در حال ساخت بود، از پل غدیر بود تا خیابان جی و هر روز این ۳-۴ کیلومتر را پیاده میرفتیم و برمیگشتیم؛ با اینکه همه بزرگان شهر را از سالها قبل می شناختم، ولی بنا داشتم که خودم باشم؛ این را من الان در نسل امروز کمتر میبینم، همه دوست دارند به سرعت معاون یا مدیرعامل یک سازمان یا فرماندار و شهردار شوند.
ولی اگر این مراحل طی نشود، شهر و سازمان آسیب میبیند و البته خود آن فرد هم اگر عملکرد مناسبی نداشته باشد تا سالها بعد دیگر امکان پیشرفت نخواهد داشت، ولی با همه این احوالات، جوان متخصص باانگیزه احتمالاً بیتجربه را به کسانی که سالهاست امتحان خود را پس دادهاند، ترجیح میدهم.
**جوانترین معاون شهردار در کل کشور بودم
تا سال ۱۳۸۵ کارشناس بودم و بعد از آن دعوت شدم برای اینکه معاون منطقه شوم، از آن زمان تا سال ۸۸ معاون فنی عمرانی شهرداری منطقه ۶ بودم؛ بعد از آن به من گفتند که چون تحصیلات ارشد شما ترافیک است، بروید معاونت حمل و نقل و ترافیک و از سال ۸۸ کار خود را شروع کردم.
بعد از آن مدیر مناطق معاونت حمل و نقل و ترافیک شدم و مناطق ۱۵ گانه را یکییکی راهاندازی کردیم و این کار را تا سال ۱۳۹۳ ادامه دادم؛ در همان سال معاون وقت ترافیک، بازنشسته شدند و من به عنوان معاون شهردار منصوب شدم و از سال ۹۳ تا ۹۸ نزدیک به ۶ سال در این معاونت بودم؛ وقتی معاون شدم ۳۳ ساله بودم و به نوعی جوانترین معاون شهرداری در کل کشور و وقتی هم که از معاونت خارج شدم باز هم جوانترین بودم.
زمانی که در معاونت بودم به همکارانم میگفتم کوچه به کوچه بگردید و مشکلاتی که محلهها و خیابانها دارند بررسی کنید؛ یک موقع یک کوچه جداکننده لازم دارد یا سر یک پیچ یک آینه محدب میخواهد، گفتم اینها را بررسی کنید تا مردم ببیند و لمس کنند که واقعاً دارد برای آنها کار میشود و فقط شعار نمیدهیم.
** آقای احمدی را با اصرار به اتوبوسرانی آوردم
فارس: برای مدیری به سن و سال شما خیلی باید سخت باشد تا با کسانی که سنشان از شما بالاتر است تعامل کند؟
صلواتی: در این مدت اصل اول و همیشگیام تعامل، رفاقت و پیگیری با همه بود و چون بقیه مدیران زیرمجموعه از من بزرگتر بودند، با همه تعامل میکردم؛ یادم است حاج آقای احمدی که الان فرماندار اصفهان هستند را با اصرار به سازمان اتوبوسرانی آوردم، چون آن موقع به دلیل فشار کاری زیاد، رئیس وقت سازمان اتوبوسرانی دچار بیماری قلبی شدند و توصیه پزشکان عدم ادامه این کار برای ایشان بود.
۳ جلسه رفتم تا بالاخره آقای احمدی راضی شدند که بیایند اتوبوسرانی؛ دوره خیلی موفق و خوبی هم بود؛ البته آقای احمدی همیشه میگفتند من تخصص اتوبوسرانی را ندارم، من هم گفتند شما بیایید و هرجا لازم بود دوستان هستند و مشاوره و کمک میکنندو خب آقای احمدی واقعا هم وقت گذاشت و از ۴ و ۵ صبح تا ۱۰-۱۱ شب کار میکرد، آقای کاظمیطبا هم معاون ایشان بود و این ترکیب واقعا برای اتوبوسرانی مناسب شد؛ هم مشکلات کارگری شرکت کم شد، هم نوسازی ناوگان، هم جدول زمانبندی خطوط و خیلی اتفاقات دیگر انجام شد.
این مثال را از این جهت گفتم که با آن که سن و سالم به نسبت مدیران شهری کم بود، همیشه ۳ چیز را رعایت میکردم؛ احترام، تعامل و رفاقت و در کنار آن اصل مهم پیگیری.
فارس: ارزیابی خودتان از این دورهای که در معاونت حمل و نقل و ترافیک بودید، چیست؟
صلواتی: در این دوره اتفاقات خوبی هم در شهر افتاد، یعنی تعداد دوربینهای شهری از ۱۱۸ تا به نزدیک ۱۰۰۰ عدد رسید و دیگر تقریباً هیچ حادثهای در اصفهان نداشتیم و بعد از حادثه اسیدپاشی که قبل از دوران من بود؛ با اینکه سطح تنشها زیادتر شده بود، ولی تقریباً این حوادث دیگر اتفاق نیفتاد و حتی کاهش سرقت هم داشتیم.
یعنی زمانی که خودرویی سرقت میشد ما با پلاکخوانی مسیر ماشین را ردیابی میکردیم و سارقان هم این را فهمیده بودند؛ به همین دلیل ماشینی را که میدزدیدند، در همان منطقه رها میکردند و اگر کسی ماشینش به سرقت میرفت، پلیس به او میگفت همان مناطق اطراف خود را بگردد و احتمالا هم ماشین پیدا میشد و البته اگر همان روند ادامه پیدا میکرد حتماً سرقت و مشکلات ایمنی و امنیتی به حداقل ممکن خود میرسید.
تصادفات و تعداد افراد آسیب دیده در طول این مدت، تقریباً به نصف رسید، با آنکه روند در کل کشور کاهشی-افزایشی و متغیر بود؛ در کنار این توسعه خطوط ویژه اتوبوس و تمرکز بر فرهنگسازی ترافیک اتفاقهای بزرگی بود که اصفهان را در کشور نمونه کرد و از نهادهای مختلف همچون ریاست جمهوری، وزارت کشور، وزارت راه و شهرسازی، سازمان حفاظت از محیط زیست، نیروی انتظامی و خیلی جاهای دیگر به صورت ویژه از شهرداری اصفهان به واسطه این اقدامات تشکر و قدردانی شد.
**همه مسائل شهر، جزو وظایف و مسؤولیتهای شهرداری است
بعضیها میگویند مثلاً وظیفه شهرداری برقراری امنیت نیست، اما من معتقدم امنیت، اقتصاد، اشتغال و هر اتفاقی که در شهر رخ میدهد، وظیفه و مسؤولیتش بر عهده شهرداری است؛ یعنی حتما با شهرداری ارتباط دارد، در جریان انتخاب شهردار که بود، گفتم حتی شهرداری برای بیکاری شهروندان شهر هم مسؤول است، یعنی باید به گونهای عمل کند که نرخ بیکاری شهر هم پایین بیاید؛ حتی برای شادی مردم، امید شهروندان و امنیت روحی و روانی را نیز شهرداری مسؤول و مؤثر است.
فارس: یکی از طرحهایی که در زمان شما انجام شد، آرامسازی ترافیک در مرکز شهر بود؛ منطق این کار که عمدتاً هم نارضایتی کسبه را به دنبال داشت، چه بود؟
صلواتی: در زمانی که در معاونت ترافیک بودم، طرح پیادهراه شدن چهارباغ بعد از ۴۰ سال شروع کردیم و به نتیجه رساندیم، کاری بسیار سخت که هیچ کس زیر بار اجرایش نمیرفت؛ در این خیابان ساعتی ۱۵۰۰ وسیله نقلیه در هرجهت عبور میکرد با بیش از ۸۰۰ مغازه که همه آنها هم رونق داشت؛ حالا ما میخواهیم این خیابان را ببندیم و وقتی هم که باز میشود، پیادهراه است و وسیله نقلیه حق عبور و مرور ندارد؛ خب این خیلی روی اقتصاد آنجا، زندگی و پویایی چهارباغ تأثیرگذار بود.
برای آرامسازی ترافیکی هم من معتقد بودم که ما باید یک برند برای اصفهان تعریف کنیم و این شهر را در ذیل این برند و الگو به دنیا معرفی کنیم؛ یعنی بگوییم این شهر یا یک شهر صنعتی است یا علمی دانشگاهی است یا شهر گردشگری؟ بعد از اینکه این هویت، برند یا اصطلاحاً داستان این شهر مشخص شد، همه برنامههای توسعهی شهری را بر اساس این گفتمان و نشانه انجام دهیم.
**اصفهان باید با برند گردشگری تعریف شود
مشکلی که در اصفهان ما قبلاً داشتیم این بود که همه چیز را با هم میخواستیم داشته باشیم که این هم موجب رشد بیرویه صنعت در اصفهان شد که فوایدش به کل ایران رسید و ضررهایش برای اصفهانیها باقی ماند؛ در حال حاضر هم از نظر علمی و هم از نظر محیطزیست و گردشگری، همه را تحت تأثیر منفی خود قرار داده است.
آن الگویی که در شهرداری پایهریزی کردم، این بود که اصفهان باید بر اساس گردشگری تعریف شود؛ چون همه منابع ما بالاخره یک زمانی تمام میشود؛ ولی برای گردشگری نقطهی پایانی وجود ندارد، هر روز رشد میکند و بالاتر میرود و این هم لزوماً تنها گردشگری بینالمللی نیست، بلکه این طرح گردشگری، در ابتدا برای مردم استان و بعد برای مردم ایران تعریف شود.
**اگر الزامات طرح آرامسازی ترافیک، اجرا نشود، این طرح شکست میخورد
از این منظر که نگاه کنیم، این طرح آرامسازی هسته مرکزی شهر و اولویت دادن به انسانها، طرح درستی است، اما باید الزامات آن هم رعایت شود و ما صرفاً شاهد بستن راهها و خیابانها و محدود کردن رفت و امید مردم نباشیم؛ یکی از این الزامات این است که مردم باید با استفاده از مترو، اتوبوس، ماشین برقی، تراموا، مترو، کالسکه و غیره بتوانند به راحتی به مرکز شهر بیایند و از این فضا استفاده کنند و تا این الزامات تعریف و پیوست به آرامسازی نشود، این طرح تکمیل نشده است.
وقتی که مردم هم به مرکز شهر یا هرجای دیگر بیایند، رونق هم زیاد میشود؛ یعنی هرکجا مردم حضور داشته باشند، رونق و آبادانی هم هست، هم اکنون در چهارباغ مغازه خالی نداریم و مغازه هم گران است، چون الان حجم عابر زیادتر و توقف مردم هم بیشتر شده است؛ بنابراین اگر پیوست حمل و نقلی آن رعایت نشود، طرح شکست خورده است؛ یکی از طرحهایی که داشتیم این بود که مردم به صورت رایگان بیایند به مرکز شهر تا اگر دسترسی را بستیم یا محدودتر کردیم، از این طرف تسهیلات عبور و مرور را ایجاد کرده باشیم.
**مدیرعاملی شرکت مترو را نپذیرفتم
فارس: با این سابقه و عملکرد چرا از شهرداری اصفهان بیرون آمدید؟
صلواتی: سال ۱۳۹۶ با توجه به انتخاباتی که برگزار شد؛ قاعدتاً تفکر حاکم بر شورای شهر و شهرداری اصفهان هم تغییر کرد؛ از همان ابتدا گزینههایی برای جانشینی مطرح شد و تیم مدیریت شهری، افراد مختلفی را معرفی کرده بودند که به دلایلی این اتفاق نیفتاد.
بیش از ۲ سال با مجموعه جدید همکاری کردم و البته تلاشم بر این بود که همان برنامههای فنی و تخصصی برای افزایش کیفیت و بهبود زندگی در شهر را اجرا کنیم که بعد از آن شهردار وقت، گزینه مورد نظر خود را مطرح کردند؛ اصرار شهردار و تیم مدیریت شهری بر تداوم حضورم در مجموعه بود؛ جاهای مختلفی از شرکت مترو و ... هم پیشنهاد کردند.
اما معتقدم برای یک مدیر ، معمولاً ۴ الی ۵ سال فرصت مناسبی است تا برنامههای خود را به مرحله اجرا برساند و هم اینکه اگر از جایی رفتیم، دیگر به آنجا برنگردیم؛ علیرغم اصرارها، از شهرداری اصفهان بیرون آمدم؛ در طول این ۲ سال بعد از من هم ۴ نفر از دوستان آمدند و خب دورههای مدیریتی تقریباً کوتاهمدت بود.
فارس: چه شد که به وزارت راه و شهرسازی رفتید؟
صلواتی: از سالهای گذشته با توجه به اینکه در مجموعه فنی استان فعالیت میکردم و در جلسات مختلفی حضور داشتم، تمایل از طرف وزارت راه بود که فعالیت خود را در آنجا ادامه دهم؛ چندین سمت پیشنهاد شد و در نهایت، آقای اسلامی وزیر وقت راه و شهرسازی پیشنهاد داشتند که در مجموعه وزارت راه مستقر بشوم و بحث مجری طرحهای زیربنایی استان مطرح شد.
نظر بر این بود تا این کار به عنوان یک مدل در سطح کشور اجرا شود؛ به گمانم با اجرای طرحهای زمینمانده، اتفاق مبارکی برای استان افتاد و الان که خدمت شما هستم بیش از ۱۰ طرح توسعهای بزرگ برای شهرهای مختلف استان تعریف شده، قطار سریعالسیر تهران قم اصفهان فعال شده و پیشرفت خوبی دارد؛ به دنبال اجرای راهآهن برقی اصفهان به اهواز هستیم و مطالعات ادامه قطار سریعالسیر به شیراز را هم شروع کردهایم.
۶ آزادراه دیگر در مرکز کشور در دستور کار داریم که امسال شروع شود؛ اصفهان به جهت اینکه در مرکز کشور واقع شده هر اتفاقی که در مجموعه استان بیفتد در عمل کارکرد کشوری و حتی بینالمللی دارد و نمیتوان گفت این پروژهها برای اصفهان است؛ به نوعی پروژههای اصفهان عامالمنفعه کل کشور است و نفع آن به همهی کشور خواهد رسید.
از این جهت در وزارت راه و شهرسازی مستقر شدم و به لطف خدا اتفاقات خیلی خوب در محدوده طرحهای زیربنایی مرکز و جنوب کشور اتفاق افتاد.
فارس: در سالهایی که در شهرداری اصفهان فعالیت داشتید و در حال حاضر هم که در وزارت راه و شهرسازی هستید، تجربههای زیادی کسب کردهاید؛ از طرفی شما از مدیران نسل جوان هم میباشید؛ وضعیت فعلی کشور را چگونه میبینید؟
صلواتی: من نمیخواهم و نه میتوانم واقعیتها را انکار کنم و مثلاً بگویم همه چیز گل و بلبل است؛ نمیتوانیم هم توجیه کنیم؛ همانطور که قدرت خرید مردم کاهش پیدا میکند، از قدرت خرید من هم که مسؤول هستم، کم میشود؛ برای من هم گران میشود، در حال حاضر رانت و تبعیض را نمیشود انکار کرد، اما این نباید سبب شود آن چیزهای خوبی هم که داریم و این چیزهایی را که با سختی و زحمت های فراوان به دست آوردهایم فراموش کنیم یا نادیده بگیریم.
در این ۲_۳ سال گذشته شرایط سخت تحریمی به شکلی بود که ما هیچ وقت با آن روبرو نبودهایم و به گمانم سختتر از این هم نمیشده است؛ یکی از دوستانم که آمریکا بود تعریف میکرد که آمریکا برای هرجا که تحریم و سختگیری حتی اندکی هم وضع کرد، آن کشور زمین خورد و ناچار کوتاه آمد.
مثلا مکزیک خودرو تولید میکند، ترامپ گفت که این خودرویی که شما تولید میکنید باید از آن چیزی که ما تولید میکنیم، ارزانتر نباشد، مکزیک نپذیرفت، ترامپ ۲ هفته مکزیک را تحریم کرد و بعد از ۲ هفته، این کشور خواسته ترامپ را قبول کرد؛ اما همیشه برای آمریکاییها سؤال است که چرا ما هرکاری با ایرانیها انجام میدهیم آنها کوتاه نمیآیند؟ او میگفت واقعاً برایشان سؤال است.
اینها را گفتم تا به این برسم که ما سختتر از این شرایط دیگر نداشتیم و با همه این مشکلات، ما تنها در یک روز ۱۵ پروژه بزرگ بینالمللی را در کشور افتتاح کردیم و خب کسی هم خبر ندارد؛ بنابراین ما در این ۴۳ سال یک روز آرام نداشتیم؛ از همان اول تحریم داشتیم، بعد جنگ شروع شد.
بعد از جنگ هم باید یک کشور جنگزده میساختیم، در حالی که ارتباط ما با دنیا هم زیاد خوب نبود و بعد هم تحریمهای ظالمانه؛ مردم ایران تابآوری بسیار زیادی دارند؛ هر کشوری که آمریکا به این صورت با آن دشمنی داشته باشد، از هم گسیخته و پاره پاره بود، اما میبینیم بعد ۴۰ سال هنوز هم این مردم بینظیر همراهی میکنند، حمایت میکنند و خم به ابرو نمیآورند؛ بنابراین هرچقدر برای این مردم کار کنیم کم است.
انتهای پیام/۶۳۱۲۸/م/ی