اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

دیگر رسانه ها

فرصت برابر؟/ متاورس می‌تواند پیچیده‌ترین و نوین‌ترین نوع استعمار را رقم بزند

متاورس سومین خبر پروصدای حوزه فناوری استارتاپی در سال ۲۰۲۱ عنوان‌شده است. خواب‌وخیال‌های زاکربرگ و مایکروسافت برای آینده اینترنت، مغز شرکت‌های استارتاپی را تنها به سمت یک واژه می‌برد: سرمایه‌گذاری.

فرصت برابر؟/ متاورس می‌تواند پیچیده‌ترین و نوین‌ترین نوع استعمار را رقم بزند

به گزارش گروه دیگر رسانه‌های خبرگزاری فارس، متاورس سومین خبر پروصدای حوزه فناوری استارتاپی در سال ۲۰۲۱ عنوان‌شده است. خواب‌وخیال‌های زاکربرگ و مایکروسافت برای آینده اینترنت، مغز شرکت‌های استارتاپی را تنها به سمت یک واژه می‌برد: سرمایه‌گذاری.

آن‌ها با خود می‌اندیشند آینده اینترنت، متاروس است و همان‌قدر که اگر کسی امروزه در کسب‌وکار خود از اینترنت غافل باشد خطا کرده، غفلت از متاورس هم یک خطای اقتصادی جبران‌ناپذیر است. اهالی تکنولوژی و فناوری نیز که باذوق و شوق خاصی اخبار مربوط به پیشرفت آن را دنبال می‌کنند؛ با ولع منتظر تحقق ایده‌های متاورس هستند. ذوق و شوق کودکانه آن‌ها با ابزارهای تکنولوژی نیز قابل‌درک است.

اینجا اهالی علوم انسانی، آن‌ها که با فلسفه، جامعه‌شناسی، روانشناسی و رسانه‌شناسی سروکار دارند باید از دید دیگری نگاه کنند. آن‌ها در این میان تنها کسانی هستند که دل‌شان برای انسان و انسان بودن می‌سوزد. می‌دانند انسان پیچیدگی‌هایی دارد، می‌دانند انسان نمی‌تواند علیه ریشه‌های خود بشورد. انسانی که محیط‌زیست طبیعی کره زمین را نابود کرد، می‌تواند زیست‌بوم مصنوعی خود را نیز ویران سازد. این افکار، بعضا با برچسب‌هایی همچون تکنوفوبیا یا فن‌هراسی طرد می‌شود. اما نمی‌توان کسانی را که از یکه‌تازی سرمایه‌داری بر ارابه‌های تکنولوژی نگران‌اند را فن‌هراس نامید. آن‌ها تکنولوژی را طرد نکرده‌اند و از تمدن کناره نگرفته‌اند. آن‌ها نگران کسب‌وکار خودشان نیستند، بلکه می‌بینند اکنون چه بر سر سیاره حیات و حیات آدم‌ها آمده، پس نگران می‌شوند.

اخیرا مارک زاکربرگ مدیرمسئول هلدینگ فیسبوک یا متا، مصاحبه جالبی با پایگاه خبری درج داشته است. به گزارش «دنیای اقتصاد» در بخشی از این مصاحبه، مصاحبه‌گر از   زاکربرگ می‌پرسد برخی معتقدند مدیران شرکت‌های فناوری، حتی توانایی کنترل همین شبکه‌های اجتماعی امروزی را هم ندارند و نمی‌توانند از چالش‌های آن جلوگیری کنند؛ چگونه به یک جهان گسترده و بسیار بی‌در و پیکرتر از فضای مجازی کنونی فکر می‌کنند. مصاحبه‌گر در این سؤال، اشاره‌ای هم به دعوای بایدن و فیسبوک بر سر محتوای واکسن‌هراسی می‌کند. زاکربرگ پاسخ می‌دهد: «البته رئیس‌جمهور، چندی بعد توضیح بیشتری درباره صحبت‌‌‌هایش داد. و من با اطمینان و بر اساس تجزیه‌وتحلیل‌ها می‌‌‌گویم که اتفاقا ما در تشویق افراد به واکسن زدن، نقش مثبتی داشته‌ایم. مثلا به میلیون‌‌‌ها نفر کمک کردیم که با استفاده از ابزار واکسن‌‌‌یاب، واکسن بزنند. به نظرم اگر کشوری هنوز به میزان مطلوب واکسیناسیون نرسیده، علتش شبکه‌‌‌های اجتماعی نیستند. ما محتواهای آسیب‌‌‌زا را حذف می‌‌‌کنیم و محتوایی را که پس از چک شدن، نادرست محسوب می‌شوند نشان می‌‌‌کنیم و گسترش‌شان را کاهش می‌‌‌دهیم. پس ما با این دو، متفاوت برخورد می‌کنیم. ما در این راستا تلاش‌‌‌های بسیاری کرده‌‌‌ایم و به نظرم از انتخابات ۲۰۱۶، پیشرفت‌‌‌های چشمگیری هم داشته‌‌‌ایم. هیچ‌کس آنقدرها هم برای پاندمی آماده نبود اما ما از قبل، سیستم‌‌‌هایی داشتیم که در این شرایط به کمکمان آمدند. و به تأثیری که داشتیم، افتخار می‌‌‌کنم. ما حدود ۳۵ هزار نفر داریم که کارشان، کمک به بازبینی محتواست و تکنولوژی‌‌‌هایی هم در این راستا طراحی کرده‌‌‌ایم. اما مبارزه با این محتواها، مثل مبارزه با جرم و جنایت در یک شهر است. هیچ‌کس انتظار ندارد جنایت کاملا از بین برود و اگر چنین نشود، به این معنا نیست که پلیس کارش را خوب انجام نداده. سعی ما هم این است که انتشار محتواهای نادرست را به حداقل برسانیم و گرایشات مثبت ایجاد کنیم.» 

یعنی فیسبوک حتی اگر بنا به گفته زاکربرگ با محتوای واکسن‌هراسی مقابله کرده باشد، بازهم می‌تواند بستری  برای انتشار محتوای خطرناک باشد. زاکربرگ اینجا مقایسه غلطی هم می‌کند بین خودش و پلیس. جامعه، یک پدیده طبیعی جاری است. پلیس، مانند موانعی بر سر راه این رودخانه است اما فیسبوک محیطی است که صفرتا صدش را طراحانش ساخته‌اند. آنان همانند کسانی هستند که سفره‌ای پهن کرده‌اند که برای تهیه غذای آن سفره، هرکسی می‌تواند وارد آشپزخانه شود. حالا بانیان آن سفره می‌گویند اگر در غذاها سم پیدا شد، آن‌ها تلاششان را کرده‌اند که شخصی در غذاها سم نریزد و اگر برخی به این دلیل مرده‌اند، تقصیری متوجه آن‌ها نیست. تازه من مطمئنم اگر این شرکت همان‌طور که در مورد محتوای مربوط به شهید سلیمانی سختگیر بود، در مورد محتوای ضدواکسن نیز از خود سختگیری نشان می‌داد، این مشکلات پیش نمی‌آمد. 

زاکربرگ در ابتدای این مصاحبه نیز حرف جدی و درخور تأملی می‌زند: «قبلا فکر می‌‌‌کردم کار ما، ساخت محصولاتی است که مردم‌دوست دارند استفاده کنند. اما حالا فکر می‌‌‌کنم باید دید جامع‌‌‌تری داشته باشیم. ساختن چنین محصولی کافی نیست. یک محصول باید علاوه بر این، فرصت‌‌‌های اقتصادی برای جامعه ایجاد کند و همه مردم را در بربگیرد. حالا هر چیزی طراحی می‌کنیم بر اساس این اصل است. موضوع، فقط طراحی محصول نیست. این‌یک اکوسیستم است. امیدوارم یک روز میلیون‌‌‌ها نفر در متاورس کار کنند و محتوا تولید کنند. از محصولات مجازی گرفته تا لباس مجازی یا کار مجازی. به نظرم وجود چنین جهانی، لازم است.»

منظور زاکربرگ این است که تا پیش‌ازاین، فعالان حوزه استارتاپی آدم‌های خلاق و خوش‌ایده‌ای بودند که فکر می‌کردند اکنون چه خلائی در جامعه هست که می‌توان آن را حل کرد و از آن پول درآورد؟ در حالتی سرمایه سالارانه‌تر، نیازسازی صورت می‌گرفت. اما اکنون زاکربرگ به‌عنوان یک مصلح جهانی سخن می‌گوید که دارد بر مبنای جهان‌بینی خود، جهانی بهتر را ترسیم می‌کند. او همچون کسی سخن می‌گوید که می‌خواهد مسیر دنیا را به سمت جهان بهتری کج کند. انسانی که در واقعیت نتوانسته عدالت را برقرار کند، می‌خواهد آن را در یک جهان مجازی بجوید. او می‌خواهد برای آدم‌ها فرصت اقتصادی خلق کند. می‌خواهد آن‌ها دیگر مصرف‌کننده‌های محصول او نباشند، بلکه خود تولیدکننده باشند. یک عینک بزنند به چشمشان و سپس وارد کارگاه نساجی خود شوند و لباس تولید کنند و بفروشند. خدا را چه دیده‌ای؟ شاید اصلا خودشان تولیدکننده شوند. شاید اصلا خودشان در جهان مجازی سرمایه‌دار شوند. مثلا صاحب یک آدیداس مجازی متاورسی شوند. سرمایه‌دارانی در جهانی که دکمه‌اش دست دانش‌آموختگان جوگیر هاروارد است (در بهترین حالت). تمام شد؟ خیلی تأثیرگذار بود. مارک دنیایی را تصویر می‌کند که در آن هرچه بیشتر داشته باشی، بیشتر هیچی نیستی. اینفلئونسرها، بلاگرها و خلاصه سلاطین اینستاگرام را ببین. آدم‌هایی پوشالی که سرمایه‌شان عدد فالوورها و لایک‌ها و ویوی استوری‌هایشان است و درازای پول‌های هنگفت، توجه می‌فروشند. 

اما اصل شاهکار زاکربرگ در این مصاحبه، پاسخی است که به سؤال مربوط به مخدوش شدن احساس انسانی از واقعیت می‌دهد. سؤال این است: «آیا متاورس، حس مشترک ما از واقعیت را مخدوش می‌‌‌کند؟» مارک پاسخ می‌دهد: «قطعا مزایا و معایبی دارد. قبلا، مثلا ۲۰ سال پیش، دسترسی تو به فرصت‌‌‌ها، بستگی به این داشت که چقدر به آن فرصت‌‌‌ها ازنظر فیزیکی نزدیک باشی. یکی از مشکلات فعلی ما، عدم دسترسی به فرصت‌‌‌های برابر است. همین حالا هم طبق تحقیقات، اینکه کجا به دنیا آمده‌‌‌ای خیلی روی فرصت‌‌‌های جابه‌جایی‌‌‌ات و حقوقت در آینده تأثیر خواهد داشت. اما در دنیایی که دورکاری، گسترده‌‌‌تر خواهد بود، و به نظر من طی ۵ تا ۱۰ سال آینده، نیمی از افراد شرکت ما دورکار خواهند شد. و در چنین دنیایی می‌‌‌توانی افراد مختلفی از نقاط دورافتاده‌‌‌تر استخدام کنی. سپس این سؤال پیش می‌‌‌آید که آیا این افراد، به‌اندازه افرادی که در محل کار حضور دارند، از فرصت‌‌‌ها بهره‌‌‌مند خواهند بود؟ در جهانی مثل متاورس که تکنولوژی‌‌‌هایی مثل هولوگرام وجود دارند، جواب تقریبا بله است. هرچه تکنولوژی‌‌‌ها، کیفیت حضور را بهتر کنند، که تو بتوانی واقعا حس کنی آنجا حضور داری، بهتر می‌‌‌توانی آنجایی که دوست داری زندگی کنی و بخشی از جامعه‌‌‌ای باشی که از آن دوری. البته یکی از چالش‌‌‌های ما این است که چطور وقتی یک عده مجازی و فیزیکی کنار هم هستند، جامعه یکدستی داشته باشیم که لازمه‌‌‌اش، ارزش‌‌‌های مشترک است. می‌‌‌دانم که راهی برای رفع این مشکل پیدا خواهیم کرد. اما فعلا، همین‌که می‌‌‌دانیم این دنیا، فرصت‌‌‌هایی برابر برای مردم اقصی نقاط جهان ایجاد خواهد کرد، جای خوشحالی دارد و باید آن را جشن بگیریم.» 

شما با شنیدن عبارت فرصت‌های برابر چه حسی پیدا کردید؟ بگذارید کمی فکر کنیم. یک سرمایه‌دار می‌خواهد محیطی ایجاد کند که در آن به افراد فرصت‌های برابر داده می‌شود. خدایی‌اش شبیه به ایده سریال «بازی مرکب» نیست؟ بر مبنای این ایده، دیگر کشورهای حاشیه‌ای چه نیازی به پیشرفت دارند وقتی می‌بینند با استفاده از متاورس می‌توانند از امکانات «شبیه‌سازی‌شده» کشورهای توسعه‌یافته استفاده کنند؟ می‌بینی ایده زاکربرگ در چه سطحی است؟ او می‌‌گوید عدالت جغرافیایی و فیزیکی وجود ندارد؟ خوب مشکلی نیست. گور پدر جغرافیا و وطن و فیزیک، تو بیا و جای دیگری به دنبال رؤیاهایت بگرد. بدون آنکه از جایت تکان بخوری، به سطح دیگری از جهان مهاجرت کن. این را می‌توان نوع جدیدی از استعمار دانست. در این نوع، احساس بی‌عدالتی در تو از بین می‌رود و بدون آنکه به امکانات فیزیکی کشورهای مرکز دست پیدا کنی، در جهنم پیرامونی خودت ارضای هولوگرامی می‌شوی. متاورس یک خودارضایی غیرقابل‌تصور است. جالب‌تر از همه جمله پیش از پایانی زاکربرگ است: « البته یکی از چالش‌‌‌های ما این است که چطور وقتی یک عده مجازی و فیزیکی کنار هم هستند، جامعه یکدستی داشته باشیم که لازمه‌‌‌اش، ارزش‌‌‌های مشترک است. می‌‌‌دانم که راهی برای رفع این مشکل پیدا خواهیم کرد.»

بسیار عالی. اگر می‌خواهید بدانید ایده مارک برای رفع مشکل تشتت ارزش‌ها چیست؛ به رفتار اینستاگرام با محتوای مربوط به یک سردار ایرانی مراجعه کنید.

جواد شاملو

منبع: روزنامه رسالت

انتهای پیام/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول