به گزارش خبرگزاری فارس از شیراز، سالهاست که مثل امروزی، خورشید با نگاه دیگری به زمین لبخند میزند، دامن آسمان به قندیلهای دعای سلامتیات آراسته شده و صدای قهقهه مستانهاش، دل زمینیان را میبرد و نگاهشان را به آسمان میکشاند تا آغاز امامتت را از سامرا به نظاره بنشینند.
امروز طلوع مهر در مهر است و دریادلان با زیرکی تمام کشتی عشقت را به دل کشانده و بر عرشهاش تاج افتخار بر سر میگذارند تا در این آغاز از قافله عشق عقب نمانند.
امروز من آمدهام با عطش سالها، تا تو کمی عشق بنوشانیام و خستگی و پریشانی و بی سر و سامانیام را زیر سنگهای تخت کوچههای سامرا یا حوالی سرداب دفن کنم چرا که بی تعارفترین اتفاق تاریخ را لمس میکنم و خوبترین حادثه میدانمش.
امامی در نهایت غم رفت و امام ۵ سالهای با تمام شکوه آمد تا بلندای تاریخ را با نامش آذین ببندد و غیبت صغری و کبرایش امتحان نهایی عشق شود.
نهم ربیع الاول، تاریخ نو شدن غدیر و تشدید اشتیاق دینداران دلدادهای است که تو را ندیده، بیعت عاشقی بستهاند و سالهاست که سختی انتظار را به امید دیدنت، به جان خریدهاند.
سلام بر امام بینوایان، سلام بر امام بیقراران، سلام بر امام تشنگان و سلام بر چشمهسار منتظران باران، سلام بر امام دلخستگان و مبتلایان به عشق بی بدیل تو و سلام بر امام منتظران حقیقت.
آغاز اماتتان مبارک امام منتظر و آخرین ذخیره الهی، بیا تا عشق تعبیر شود و مصحف روشنگری، دیدهنواز دلهای خاموش گردد و کام تلخ نامردمی، حلاوت انسانیت را با حقیقت حضورت بچشد.
و اینک هوای تو را به دل میبرم و فضای دلم را پر از عطر یاس میکنم تا با دلم همنوا شوی و ندای اللهم ارنی الطلعة الرشیدة را با من به آسمان بفرستی و مرا غرق فیض دعای سحر کنی.
امروز پس از سالها چشمانتظاری، پنجره دیگری به روی آمدنت باز میکنم و با مژه، کهکشانها را جارو میزنم، تا بهانه غمهایم را ببینی و رونقی به خانهام دهی عزیز من.
ای یوسف فاطمه بیا و ندای العجل ما را پایان بده، بیا تا انتظار از لغتنامهها حذف شود و من که عمری است عابر شبگرد کوچههای بیکسیام، زمزمههای غریبانه را پایان دهم و غبار فراق را با اشک شوق آمدنت از چشمانم بشویم.
نمیدانم امروز و الآن که من گلهای نرگس را به یادت دوباره در پنجرهها میکارم، کجا و از کدامین گوشه بیقراریام را تماشا میکنی، اما مولای من، زمین تشنهتر از حد انتظار است و آسمان بیقرارتر از تحمل ندیدن باران و من با غریبترین عابرهای زمین، چشم به آمدنت نشسته و همین را میگوییم:
تو ای نگار دل من چرا نمیآیی؟
یگانه یار دل من چرا نمیآیی؟
به هر که مینگرم قرارش هست،
تو ای قرار دل من چرا نمیآیی؟
و اینجاست که دفتر انتظار ورق میخورد و با سالروز آغاز امامتت بر زمین و زمان، لحظههای لبریز از بیقراری نبودنت رنگ شوق میگیرد و هاتفی از درون مرا دلداری میدهد که میآید و در کویر غمت گل خرمن میزند.
این بار خودم را نزدیکتر از همیشه به تو میبینم و آهسته تر دعای سلامتیات را زمزمه میکنم تا صدایم گوش آزار نباشد و در مسیر آمدنت مانع گلافشانی فرشتگان نشود، تو زود میآیی و من ترجمان و تمتعه فیها طویلا را از نزدیک میبینم.
از اینجا که من هستم، در حریم سومین حرم اهل بیت(ع) تا آنجا که تو هستی که نمیدانم نجف، کربلا، سامرا، مدینه و یا مشهدالرضاست، توسن شادی زین میکنم و کرور کرور دعای شکر به راهت میریزم و چراغی از چراغدانهای شاهچراغ شیراز بر درختان راه میآویزم تا سفر عشق را بهسلامت بگذرانی و از تونلهای پرپیچ و خم تاریخ انتظار بگذری و به مقصد طلوع دوباره نور برسی و بار ظلمت را از دوش زمین و زمان برداری و ندای الا یا اهل العالم سردهی.
میآیی تا آبروی مادرت به نرگسزارها رونق دهد و جهان یکپارچه به راه آمدنت شکوفا شود.
میآیی تا غم شهادت مظلومانه پدر که با شوق امامتتان شام غریبان را به روز فرستاده به شادی ابدی شیعیان رنگ دیگری دهد و سختی این غم با آغاز مبارک امامت شما پایان بگیرد.
مولای من، زمین و زمان را لایق بدانید و بیایید و اجابت اللهم ارنی الطلعة الرشیدة شوید و زمین را سیراب کنید و به اضطرار پایان دهید، یا مجیب المضطر اجب المضطر و نحن المضطرون.
انتهای پیام/ن