به گزارش خبرگزاری فارس از شیراز، در پنجشنبه ای دیگر، قبل از غروب از همه آلودگی های دنیا میبرم و با پای خیال و آرزوی هم مسیر شدن، راهی کوی شهدا میشوم.
ناخواسته سر از روستای سیاخ دارنگون درمیآورم، اینجا هم مهمانم و هم میزبان و به یک اسم میرسم. شهید عطاءالله مرادی در ۱۰ مرداد ماه ۱۳۴۵ در روستای سیاخ دارنگون از توابع شیراز چشم به جهان گشود.
او فرزند ارشد خانواده بود و عشق و امید پدر و مادر، شغل پدر مثل بسیاری از اهالی آنجا کشاورزی بود و از این طریق امرار معاش میکرد.
عطاءالله دوران ابتدایی و راهنمایی را در روستای سیاخ دارنگون سپری کرد و سپس تحصیل را رها کرده و به کمک پدر شتافت.
در جریان انقلاب همانند تمام مردم ایران در تظاهرات شرکت می کرد. پس از پیروزی انقلاب و با تشکیل سپاه پاسدارن به عضویت این ارگان در آمد.
با آغاز جنگ تحمیلی پس از گذراندن دوره بهیاری به عنوان بهیار به جبهه های جنگ اعزام گشت.
او در اولین وصیت نامه اش می نویسد: صبرم به پایان رسید و چشمم از دیدن تار گشت که ببینم نوجوانان و پیران از وطنم و مکتبم پاسداری می دهند مرگ را بر این زندگی ترجیح میدهم.
بدین جهت حرکت می کنم تا وظیفه ام را نسبت به مکتبم و به هموطنانم و همنوعان اسارت کشیده ام ادا کنم. حرکتم را با خون و خونم پیام و پیامم محبت به یکدیگر است.
و در وصیت نامه دومش اشاره به مفقود شدن خود می کند و خانواده را به صبر و بردباری فرا می خواند: در آخر پدر و مادرم باید خیلی افتخار کنند که توانستند هدیه ای را به خداوند تقدیم کنند و امید از خداوند که هدیه آن ها را قبول نکند و جنازه مرا هر کجا که به خاک بسپارید عیبی ندارد و ضمناً اگر جنازه من پیدا نشد کسی ناراحت نباشد چون روح من با دیگر شهدا است.
و من امانتی در دست شما بودم که آن امانت را دوباره به صاحب اصلیش که همانا خداوند بزرگ است. تحویل دادید.
شهید عطاءالله مرادی پس از ماه ها حضور دلیرانه در جبهه های نبرد در ۱۳ اردیبهشت ماه ۱۳۶۵ در اوشنویه و جنوب کردستان مفقودالاثر گشت. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
انتهای پیام/س