به گزارش فارس پلاس، در شماره دوازدهم «انتخابات پلاس» از یک دوگانه حرف میزنیم. دوگانه اصلح غیر مقبول و صالح مقبول.
پیش از هر چیز اول تکلیف اصل انتخابات را باید روشن کنیم. واقعا کارکرد انتخابات چیست؟ انتخابات در یک نظام جمهوری و مبتنی بر رای مردم به چه دلیل وجود دارد؟ شاید این سوال کمی ساده انگارانه به نظر بیاید اما واقعیت آن است که برخی اوقات نگاههای کاریکاتوری به پاسخ این سوال جریان کلی انتخابات را به انحراف کشیده است. پس اول پاسخ این سوال را بدهیم.
انتخابات از منظر رهبرانقلاب چه کارکردی دارد؟
برای روشن شدن کارکرد انتخابات به بخشی از بیانات رهبرمعظم انقلاب باید رجوع کنیم، ایشان میفرمایند: " انتخابات یکی از نقاطی است که میتواند ضامن حفظ و تقویت مسیر درست جمهوری اسلامی ایران باشد. کسانی که دغدغه حفظ انقلاب بر اساس مکتب و محکمات امام را دارند از دو طریق میتوانند اثرگذاری داشته باشند:
اول: شرکت در انتخابات و تلاش برای مشارکت حداکثری مردم؛ چراکه «همه باید بیایند در انتخابات شرکت کنند؛ این موجب میشود که نظام جمهوری اسلامی تقویت بشود، پایداری آن و ماندگاری آن تأمین بشود، کشور در حصار امنیّت کامل باقی بماند ۱۳۹۴/۱۰/۱۹»
دوم: درست انتخاب کردن است. «آراء و سلایق ممکن است مختلف باشد ... امّا همه سعی کنند درست انتخاب کنند. ۱۳۹۴/۱۰/۱۹» انتخاب ما برای مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری، میتواند حافظ و تقویتکننده مسیر درست و تکمیل کننده هندسه انقلاب باشد. زیرا «براساس سخنان امام، موضوع «مردم»، «استقلال کشور»، «تدین و پایبندی به مبانی اسلامی»، «مبارزه با استکبار و زورگویی»، «مسألهی فلسطین»، «موضوع معیشت مردم»، «توجه به مستضعفین و رفع فقر»، خطوط اصلی انقلاب هستند که از ترکیب آنها «هندسهی انقلاب» بهدست میآید. ۱۳۹۴/۱۱/۱۴» بنابراین «گرایشها و جهتگیریهای انقلابی، واقعی و کاملاً روشن و واضح و مبتنی بر بیانات امام است. ۱۳۹۴/۱۱/۱۴» کاربست این شاخصها و سنجش افراد بر اساس این هندسه، میتواند خطر نفوذ موریانهها را کاهش داده و جهتگیریهای انحرافی و خیالی را بیاثر میکند. "
از مجموع بیانات رهبرانقلاب اینجور میتوان دریافت که انتخابات دو کارکرد اصلی دارد: اول مشارکت و دوم انتخاب درست. مسئله مشارکت که اولویت اول انتخابات در جمهوری اسلامی ایران است خود شرح مفصلی دارد اما آنچه مربوط به این گزارش است مسئله انتخاب درست است.
چندبار کارکرد انتخاب درست توسط جریان انقلابی به ثمر نشسته است؟
رک، صریح و بی تعارف باید بگوییم پس از مسئله مشارکت، بنا است در انتخابات یک رئیس جمهور خوب برای کشور انتخاب شود. باید اصل و فرع کنیم. گاهی شنیده می شود که انتخابات فرصتی است برای دفاع از آرمان های انقلاب و اسلام و ... باید از تریبون انتخابات استفاده کرد تا اندیشه ناب انقلابی را تشریح کرد و ... . شاید حرف بیربطی نباشد اما اولویت نیست.
نگاه کنید به ۴۰ سال گذشته جمهوری اسلامی ایران. در تمام این انتخاباتها چه زمانی توانستهایم گزینه جریان انقلابی را پیروز انتخابات ببینیم؟ در این انقلاب از ابتدا مرور کنید چه کسانی نخست وزیر و رئیس جمهور بودهاند؟ موسوی، هاشمی، خاتمی، احمدی نژاد، روحانی. از میان این ۵ نفر واقعا کدام یک گزینه مطلوب جریان انقلابی بوده است؟ بی تعارف در اغلب انتخاباتها به دلایل متعدد که یکی از مهمترین آنها عدم تشخیص اولویت بوده است انتخابات را به رقیب واگذار کردهایم.
خب الان باید کاری کرد که گزینه مطلوب جریان انقلاب منتخب مردم شود. چه باید کرد؟ اول باید گزینه مطلوب شناسایی شود. با همان معیارهایی که رهبرانقلاب فرمودند میتوان کار را پیش برد. همان ۸ شاخص را در نظر بگیرید: دارای مدیریت و کفایت، با ایمان، عدالتخواه و ضدفساد، دارای عملکرد انقلابی و جهادی، معتقد به توانمندیهای داخی، معتقد به جوانان، مردمی و امیدوار.
تفاوت در تشخیص اصلح را چه کنیم؟
خب فرض کنید از درون جبهه انقلاب به گزینههای مختلفی رسیدیم تکلیف چیست؟
ایرادی نیست، هرکس باید به عقلانیت خود عمل کند. باید برای گزینهای که به اصلح بودنش ایمان پیدا کرده است تلاش کند و رای جمع کند. باید تلاش کرد بدون تخریب گزینههای دیگر جریان انقلاب فقط و فقط برای معرفی و جلب نظر مردم به گزینه اصلحی که ما به آن رسیدهایم تلاش کنیم. اما این روند یک ملاحظه عقلانی دارد. آنهم اینکه هرچه به انتخابات نزدیک میشویم یک میدان رقابت اصلی پدید میآید. به معنای دقیقتر، جامعه جهت گیری پیدا میکند. مردم به مرور در روند تبلیغات نامزدها گزینههای مورد نظر خودشان را انتخاب میکنند یا حداقل گزینههایی را در ذهن خودشان حذف میکنند. در یک کلمه اینکه «میدان اصلی» شکل پیدا میکند.
ممکن است میدان اصلی دو قطبی باشد یا چند قطبی. به عنوان مثال در سال ۸۸ رقابت اصلی میان احمدی نژاد و موسوی بود. یک دوقطبی بسیار پررنگ و پر قدرت. یا در سال ۸۴ با چند قطبی در میدان اصلی مواجه بودیم. در هر حال میدان اصلی که شکل بگیرد مردم تنها به گزینههای درون این میدان اصلی رقابت توجه دارند و اساسا باقی نامزدها، در معرض چشم مخاطب قرار نمیگیرند.
وقتی گزینه ما در «میدان اصلی» نیست چه باید کرد؟
محسن مهدیان در این باره می نویسد: " اگر به هر دلیلی با هر روشی به این نتیجه رسیدیم که نامزد مورد علاقهمان در رقابت اصلی نیست، تکلیف چیست؟ تکلیف اینست که مجدد اصلح را از رقابت اصلی انتخاب کنیم.
دقت کنیم که رای ما، در اصل نه به دیگری است. رای نه به آنکس که ناصالح میدانیم. پس باید همان اندازه که تلاش میکنیم اصلح رای بیاورد باید مراقبت کنیم ناصالح هم رای نیاورد. ایندو را باید جمع کرد. واگرنه خیلی وقتها ممکن است رای به اصلح اجتهادی ما، رای به ناصالح باشد. چون کمک به رای آوری یک ناصالح می کند. اما جمع ایندو چطور ممکن است؟ انتخاب اصلح از رقابت اصلی. "
وقتی «میدان اصلی» شکل میگیرد روند مصداق یابی اصلح باید تجدید شود. اساسا گزینهای که در میدان اصلی رقابت نباشد اصلح نیست. شاید این جمله کمی جسورانه باشد اما واقعیت این است که گزینهای که نتوانسته است در میان نامزدهای میدان اصلی رقابت قرار بگیرد اساسا اصلح برای ریاست جمهوری نیست. یادمان باشد اصلح شاخصی است برای یک رئیس جمهور! شخصی که میخواهد در قامت یک رئیس جمهور ظاهر شود اولین مشخصهاش این است که مردم مواضع او را بشناسند و در حد یک گزینه جدی ریاست جمهوری بپذیرند. وقتی چنین اتفاقی برای یک گزینه نمیافتد یعنی در همان قدم اول این شخص توسط مردم حذف شده است و هیچ شانسی برای این دور رقابتها برایش وجود ندارد.
نگاهی دیگر به کارکرد «میدان اصلی» در انتخابات
یکی از بدیهیات انتخابات این است که ما باید از میان نامزدهای تایید صلاحیت شده گزینه اصلح را انتخاب کنیم. عملا اگر گزینه ما تایید صلاحیت نشود تبلیغ کردن و رای جمع کردن برای چنین گزینهای هیچ سودی نخواهد داشت چرا که اساسا او وارد رقابت نشده است. پس از تایید صلاحیت ها توسط شورای نگهبان این اتفاق به نحوی دیگر تکرار می شود. زمانی که «میدان اصلی» رقابت شکل میگیرد گویی یک بار دیگر نامزدها الک می شوند. نامزدهایی که نتوانستهاند خود را به رقابت اصلی برسانند گویی اصلا در انتخابات حضور ندارند. هر رایی که به سبد رای چنین نامزدی ریخته شود انگار تعمدا میخواهد بی تاثیر باشد و یا حتی تبدیل به ضد خود شود و گزینهای دورتر از معیارها و آرمانهای شخص رای دهنده قدرت بگیرد.
صالح مقبول و اصلح نامقبول هر دو غلط است
برگردیم به همان دوگانه معروف: صالح مقبول-اصلح نامقبول. با این توضیح اساسا واژه «اصلح نامقبول» برای ریاست جمهوری یک واژه پارادوکسیکال هست. چنین واژهای در ذات خود یک تناقض دارد. گزینهای که نتواند وارد رقابت اصلی شود دیگر از چرخه انتخاب اصلح خارج شده است. اساسا چنین گزینهای دیگر مطرح نیست که بخواهد اصلح باشد یا نباشد.
از طرفی صالح مقبول هم غلط است. با کمی اغماض میتوان گفت هرکسی که شورای نگهبان تایید صلاحیت میکند به نوعی صالح است. در این صورت رقابت مهم نیست چون هرکسی اقبال داشت میشود صالح مقبول. پس این هم غلط است.
این دوگانه از اساس غلط است. هردو طرف هم غلط است. آنچه دقیق است همان واژه «اصلح» است. اما با همان معیاری که توضیح داده شد. اصلح فقط از میدان اصلی رقابت تعیین میشود. نباید فریب این دوگانههای ساختگی را خورد.
انتهای پیام/